0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

 

محمدرضا فهمیزی/ استفاده از رنگ های نمادین و دو قطبی “سیاه” و “سفید” از همان نخستین صحنه های نمایش نشاندهنده تاکید هوشمندانه آفرینندگان این اثر (کوروش شاهونه و ریحانه رضی) بر “تضاد” است که در لحظه لحظه کار دیده می شود از جمله: تضاد بین معصومیت و وفاداری ژان با خباثت و خیانت “میت” ، زیبایی ظاهر و اندام مانکنی “ژان” با زشتی و دفرمگی اندام “میت” ، چهره بیرحم واقعیت در برابر دنیای رویایی ذهنی ژان و….“تضاد” و “تقابل” همیشه سرآغاز حرکت بوده و اینجا هم نه تنها موجب حرکت داستان می شود بلکه موجب شکل گیری “اتفاق” ، نیز می شود.

مرد بواسطه روح آلوده اش ، نه زیبایی های چهره و ظاهر و نه زیبایی های روح همسرش در برابر آن فاحشه را _که تا پول را نشانش نمی دهد از اتاق نشیمن به اتاق خواب نمی رود_نمی بیند. اما زن خودش ، علیرغم ناراحتی و مخالفت اولیه اش با درست کردن “معجون مخصوص” برای او ، این کار را می کند و حتا با کلی نقشه ، برایش سورپرایز جشن تولد می گیرد یا از سوی دیگر تضاد شخصیت و تقابل رفتار “میت” و تکنیسین اورژانس موجب آغاز دعوای زن و شوهری آن دو و نهایتا فینال نمایش می شود.

“هیدن” به زیبایی و ظرافت (چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا) از طریق نمایش تضادها و دوگانگی ها داستان خود را روایت می کند. اما با این حال هرگز قضاوت نمی کند. ما تا آخر نمایش نه می توانیم به ضرس قاطع بگوییم که پشت در بسته اتاق خواب زن ، مرد را می کشد و نه می توانیم با یقین ، مرد را محکوم و قطب شر ماجرا بدانیم.

در واقع شاید مهمترین پرسش نمایش این باشد که “نابینا کیست؟” آن که بر سر چشم ندارد یا آنکه در دل ؟ ظاهراً پاسخ این پرسش ، روشن است و “میت” نابینای اصلی و قطب شر ماجراست. اما واقعاً بینایی “ژان” از روی اختیار و بواسطه معصومیت و زلالی روح اوست یا بر مبنای این دیالوگ خودش در دعوای پایانی : “من ناتوانم… در نقش مادر فرو رفته بودم.” (نقل به مضمون) ، از سر جبر؟ آیا واقعاً ژان اگر “ناتوان” نبود اینقدر وجه مادری اش پر رنگ و شخصیت مثبتی می شد؟ البته در طول نمایش ، نشانه های دیگری را هم می بینیم که این گمان را تقویت می کند از جمله : لباس های تک رنگ (سیاه یا سفید) که علیرغم مرتب بودنش ، باز با نوعی تیک عصبی ، مدام مشغول صاف و مرتب کردن آن است یا با وجود کور بودن ، آرایش و ظاهر بسیار منظم و آراسته ای دارد ، خانه اش هم که از تمیزی و سفیدی برق می زند.

آیا اینها نشانه های یک شخصیت وسواسی نیست؟ و اگر این فرض را درست بدانیم ، پاکی و معصومیتی که از او می بینیم ریشه در اجبار و عادت پیدا نمی کند؟ کمااینکه در پایان نمایش هم می بینیم این زن فرشته صورت و سیرت پس از حرکاتی تند و عصبی با چاقو ، به اتاق خواب برای کشتن همسرش می رود.

اینها همه در این راستاست که حقیقت، بر خلاف همه ظواهر فریبننده، همیشه آن چیزی نیست که در برابر ما قرار دارد. واقعیت، حتا در همان حصار محدود زمان نیز ، ممکن است نشانگر حقیقت نباشد چه برسد برای همیشه و  بعنوان مبنای نگاه و تصمیم گیری./

لینک منبع

معرفی کامل و نقد و بررسی فیلم جاماندگان الکساندر پین
گزارش ویژۀ اکونومیست دربارۀ صنعت بازی‌های کامپیوتری

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF