گپهال چگونه جایی است؟
یادم میآید وقتی بچه بودیم اتاقهای خانه هر کدام نامی برای خود داشتند. آن زمان اغلب خانهها به شکل ویلایی بود و مثل تمام خانههای شمال یک حیاط با چند درخت هم داشتیم. نام یکی از اتاقها نشیمن بود. یادم هست موقع تحویل سال، مادرم سفرهی هفتسین را در آن اتاق میانداخت و دورش مینشستیم. اتاق بچه نام یکی دیگر از اتاقها بود که حتی وقتی من و برادرم بزرگ شده بودیم هم با آن نام اطلاق میشد. گویا هر اتاق شخصیت ویژهی خودش را داشت. اتاق خواب و اتاق پذیرایی هم وجود داشت. حتی راهروی کوچکی که بین اتاقها قرار داشت هم نام خودش را داشت: هال کوچیکه. خب مشخص است جایی به اسم هال هم داشتیم که مهمترین بخش خانه بود. جایی که همه خانواده کنار هم مینشستیم. غذا را در آنجا دور سفره میخوردیم، تلویزیون نگاه میکردیم و شبها پدرم رادیوی کوچکش را بغل میگرفت و صدای رادیو بیبیسی تمام فضای هال را پر میکرد.
حتی درختهای خانه هم برای خود اسم داشتند. نمیدانم این شخصیت بخشیدن به فضای خانه را چه کسی آغاز کرد ولی حدس میزنم کار مادرم باشد. مسئولیت او حیات بخشیدن مداوم به تمام لحظههای زندگی ما بود. وجودِ او امکانی بود برای قابل تحمل کردن سختیها و به وجود آوردن لذتهای ساده در بدترین شرایط. ظهرهای تابستان وقتی به خانه میآمدیم در حالی که از گرمای شرجیِ هوا کلافه شده بودیم اما چیزهایی که در خانه انتظارمان را میکشید از این کلافهگی کم میکرد. اولینش شربت خنک بهار نارنج بود. بعد هم غذاهای متناسب با فصل تابستان به همراه چیزهایی که از عطش ما کم کند. حالا دیگر سالهاست که هالِ خانهی ما آن حال و هوا را ندارد. جایی که به لطف مادرم، ما را تبدیل به یک خانواده میکرد دیگر بدون وجود مادرم، شخصیت قدیم خود را از دست داده.
هال هنور هم برای من یادآورِ فضایی است برای نشستن و جمع شدن و گپ زدن و تبدیل یک جمع به یک خانواده. خانوادهای که گرچه نظراتشان در مسایل مختلف گاه کاملا با هم مغایر است اما دشمن هم نیستند. یک قطب خانواده ممکن است کاملا مذهبی و قطب دیگرش بیخدا باشد. قدیمها در خیلی از خانوادهها چنین وضعیتی وجود داشت. پدر یا مادر، از لحاظ اعتقادات دو قطب جدا از هم بودند. اما هیچکدام اعتقادات یکدیگر را به سخره نمیگرفتند. همدیگر را نقد میکردند اما حتی تمسخر اعتقادات برای آنها در حکم شوخی بود. وقتی پایش میافتاد فرد نامعتقد، هزینهی سفرهی ابوالفضل را به فرد مومن میداد یا در زمان دیگر، طرف مذهبی، بساط مشروب برای طرف دیگر ماجرا پهن میکرد.
گپهال، میتواند تداعیگر چنین فضایی باشد. مهم نیست چه اعتقادی داشته باشی، مهم این است که بتوانی نظرت را آزادانه منتشر کنی. مخالف تو هم بتواند نظرش را در نقد تو با همان آزادی منتشر کند. مخاطبانِ نظرات شما، بدون آن که سیستم یا هیچ شخص، ابزار یا گروهی در آن دخالت کند، بتوانند به صورت برابر نظرات شما را مشاهده کنند و دیدگاه شما به واسطهی میزان توجهی که جلب میکند، گسترش یابد.
تمایز گپهال با شبکههای اجتماعی دیگر
حتما شما در یک یا چند شبکه اجتماعی اکانت دارید و فعالیت میکنید. در هر کدام از این شبکههای اجتماعی یک نقطهی ضعف وجود دارد. من سالها در این باره تمرکز و تحقیق کردهام. پژوهشگران دیگری هم در این باره مقالاتی را منتشر کردهاند. موضوع این است که برخی افراد، عقاید و متنها در شبکه اجتماعی دیده نمیشوند در حالی که برخی دیگر به شکل مبالغهآمیزی به چشم میآیند. شما اگر تعداد فالوور بالایی نداشته باشید حتی اگر مهمترین کلام یا خبر را به زبان برانید دیده نخواهید شد. اما مشکل فقط همین نیست.
شبکههای اجتماعی در ابتدا ابزاری بود که شما بتوانید با دوستان خود یک ارتباط مجازی داشته باشید و در زمانی که پیش هم نیستید هم بتوانید با هم گپ بزنید، مطالب جالبی که مشاهده کردید را با هم به اشتراک بگذارید یا قرارهایتان را تنظیم کنید. تا زمانی که هدف همین بود، مشکلی وجود نداشت. اما اکنون تعریف شبکههای اجتماعی تغییر کرده است. گسترش شبکههای اجتماعی تا حدی اثرگذار بوده که اکنون رسانههای بزرگ دنیا، خبرهای مهم خود را از طریق شبکههای اجتماعی انتخاب میکنند. یعنی شبکه اجتماعی به یک عامل و ابزار تاثیرگذار اجتماعی و سیاسی بدل شده است.
مشکل از جایی به وجود میآید که شما به واسطهی دنبال کردن و انتخاب دوستان در شبکه اجتماعی، مجموعهای در اطراف خود ایجاد میکنید که گاه وسعت آن به چندین هزار نفر میرسد. شما یک نظر یا عقیده را پست میکنید و چند هزار نفر آن را پسندیده و تایید میکنند. شما یه این نتیجه میرسید که این نظر شما در اجتماع بسیار محبوب است. چون حتی از نظر علمی هم، در آمارگیری، وقتی که نمونهی جامعهی آماری ما به چند هزار نفر میرسد آن وقت دقتش در بازتاب دادن نظر کل جامعه بالاتر میرود. پس شما باور میکنید که فلان عقیده در جامعهای که در آن زندگی میکنید هم بسیار محبوب است. اما مساله اینجاست که چنین چیزی اصلا حقیقت ندارد.
چرا که شما به طور ناخودآگاه کسانی را دنبال میکنید که نظراتشان و پستهایشان برایتان جالب است. در حالت کلی به طور طبیعی، انسان کشش و گرایش بیشتری به افراد همنظر با خود نشان میدهد. شما وقتی میخواهید یک مهمانی دوستانه به راه بیندازید و یا یک سفر تفریحی و یا پیک نیک با دوستان بروید، افرادی را انتخاب میکنید که بیشترین سنخیت را با شما داشته باشند. ممکن است از میان پنج نفر، یکی از این جمع با قلیان یا مشروب میانهی خوبی نداشته باشد. اما او را هم به جمع خود راه دادهاید چرا که افکار و عقایدتان با هم اشتراکات زیادی دارد. بنابراین آن چه باعث پیوندهای دوستی میشود، بیشتر اشتراکات است تا تفاوتها.
در شبکه اجتماعی نیز خیلی زود دور و بر شما پر میشود از کسانی که با شما در یک طیف اعتقادی، سیاسی یا فکری قرار دارند. همانند شما، آنها هم کسانی را دنبال میکنند که اشتراکات بیشتری با آنها دارد. اینکه شما جماعت دنبالکنندهی خود را نمونهای از کلیت جامعه فرض میکنید یک مشکل کوچک است. مشکل بزرگتر شبکهی اجتماعی آن است که وقتی به فید خبری مراجعه میکنید اغلب مطالبی که میبینید هم از طرف افراد داخل در طیف فکری شماست. شبکه اجتماعی، بیشتر پستهایی را به شما نشان میدهد که دوست دارید ببینید. بیشتر حرفهایی را میشنوید که دوست دارید بشنوید. بنابراین فکر میکنید اغلب مردم با شما همنظر هستند در صورتی که در خیلی از اوقات چنین نیست.
بنابراین یکی از معضلات شبکههای اجتماعی ایجاد توهم اکثریت است. اما مسالهای که برای ما حایز اهمیت است آن است که شبکههای اجتماعی به واسطهی نوع الگوریتمها و عملکردشان، مانع ارتقا و تعالی دانشها و آگاهیها میشوند. بدون شک وقتی شما در میان تحسینکنندگانتان باشید و عقایدتان مورد تکریم و ستایش قرار گیرد، هیچگاه درصدد به روز کردن و رشد و ارتقای آن برنمیآیید. عقیده به مدد نقد و چالش است که مورد محک و ارزیابی قرار گرفته و به واسطهی بازاندیشی و عیبیابی صیقل مییابد. در گپهال سعی کردیم فضایی ایجاد کنیم که علاوه بر دیده شدن نظرات، دانش، بینش و مهارتهای همهگان، امکان نقد و به چالش کشیدن هر چیزی فراهم باشد.
رسانه شخصی برای همهگان
در واقع علاقه داریم فضایی که در دوران وبلاگنویسی بر اینترنت حاکم شده بود را به نوع دیگری احیا کنیم. وبلاگ یک رسانه شخصی بود که در برابر رسانههای غولپیکر اصلی قدعلم کرده بود و دیگر مدیاها نمیتوانستند مانند گذشته به راحتی افکار عمومی را جهتدهی کنند و هر چیزی که خودشان میپسندیدند را به عنوان حقیقت قالب کنند یا اخبار و اطلاعات ناپسند را به حاشیه رانده و حذف کنند. هر کس رسانهای شخصی داشت که میتوانست عقایدش را منتشر کند و هیچ سانسوری در کار نبود. وبلاگ به جنگ رسانههای بزرگ آمد و اقتدار آنها را به چالش کشید. این موضوع فقط منحصر به سیاست نبود. رسانههای فرهنگی یا هنری، بخش زیادی از آثار ارسالی را منتشر نمیکردند. افراد مستعدی به خاطر بینام و نشان بودن، یا به دلیل سوگیریهای متعارض رسانهها، طرد و حذف میشدند. به مدد وبلاگها، هر کس صدایی یافته بود. شبکههای اجتماعی خواستند این وضعیت را به شکلی همگانی – و در واقع عامهپسند – درآورند اما خطر ابتذال همواره در کمین جریانهای عامهپسند قرار دارد.
حال گپهال تلاشی است در جهت بازتابدهی به صدای شما. به کمک این پلتفرم میتوانید اطلاعات، دانش، آگاهی، مهارت، توانمندی و هنر خود را در معرض نگاه مخاطبان بگذارید. تا که قبول افتد و که در نظر آید…
نشر محتوا و بازنشر مطالب از رسانهها