0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

برای نقد و بررسی فصل دوم زخم کاری حالا که سریال به پایان رسیده بهتر می‌توانیم تحلیل‌های‌مان در این یادداشت که پس از انتشار فصل پنجم نوشته شد را کامل کنیم. اگر ارزیابی ما تا آن قسمت سریال این بود که فصل دوم ضعیف است حالا باید اعتراف کنیم که بسیار ضعیف است.

وقتی که در قسمت سیزدهم، به سکانس انتهایی می‌رسیم و وقتی این سکانس بازگشت ناگهانی مالک با در آغوش گرفتن طلوعی به پایان می‌رسد و عبارت «پایان فصل دوم» نمایش داده می‌شود شوکی در من ایجاد می‌شود و برمی‌گردم به همسرم نگاه می‌کنم که او هم شوکه نگاهش را به سمت من پرتاب کرده است که: «این چی بود!؟» شاید اگر فصل اول زخم کاری وجود نداشت، این سریال، فقط یک سریال متوسط و کم‌ارزش ارزیابی می‌شد اما حالا ماجرا چیز دیگری است.

زخم کاری 11.jpg

نگه‌داشتن مالک در آب نمکِ فصل دوم برای نگه‌داشتن مخاطب تا انتهای فصل، یک ترفند فریبکارانه و غیر سینماتیک بود که ارزش حرفه‌ای نداشت. چون سناریو و طراحی این فصل آن قدر پراشکال و پیرنگِ آن ناکافی بود که آن هیجان و شوک ناشی از بازگشت مالک و تنه زدن به سمیرا و بغل کردن طلوعی، چندان هم جذاب در نمی‌آید. چون مخاطبِ هوشمند امروز درمی‌یابد که در انتظار نگه‌داشتن او (جهت بازگشت مالک) برای این انجام شده که آب بستنِ سریال بدون هدف نبوده باشد و سیزده قسمت، بتواند تبدیل به یک فصل شود تا یک فصل دیگر هم بتواند «تهیه» شود.

به نظر می‌رسد کارگردان از گل کردن فصل اول زخم کاری – که البته تا حد زیادی مرهون اقتباسش از رمان حسینی‌زاد بوده – به خود غره شده تا جایی که یک نقش کوتاه برای خودش در این فصل تدارک دیده و روی کاراکتر مالک که در فصل اول مخاطب را جذب کرده بود حسابی ویژه و جدی باز کرده به طوری که یک فصل را به تعلیق بازگشت او اختصاص داده و یک فصل دیگر را هم به امید حضور او، شاید مخاطب پای کار بماند.

فصل دوم زخم کاری، همان طور که در یادداشت قبلی اشاره کردم تا جایی فقط بر روی ساختمانی که فصل اول بنا کرده بود مانور می‌داد اما از جایی دیگر، نمی‌توانست مخاطب را همچنان تا پایان کار بکشاند بنابراین دست به یک ترفند زد که در نهایت به یک کشتار انجامید. قتل ناصر و منصوره که قرار نبود نقشی در این فصل داشته باشند چندان کارآمد نبود تا جایی که کارگردان تصمیم گرفت شفاعت را حذف کند. کاراکتری که اتفاقا به دلیل حضور و وزن مهران غفوریان تا حدی در دل مخاطب جا کرده بود و جدای از ایرادات نقش و بازی (که در یادداشت قبلی ذکر شد)، علاقه شخصی مخاطبان را به همراه داشت.

اما کارگردان به همین بسنده نکرد و کشتار را به سمت شیدا و در نهایت میثم کشاند. اما باگ‌های موجود در سناریو با این ترفندها از نگاه مخاطب دور نماند و تقریبا اغلب مخاطبان سریال، متوجه مشکلات بسیار در فیلمنامه شدند.

ساخت کاراکتر غلو شده برای طلوعی در نقش یک آدم کاملا خبیث که حتی از عواطف طبیعی انسانی برای نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین دوست خود بی‌بهره است، یکی از مواردی است که لطمه بسیار به سناریوی زخم کاری زده. در فصل اول، ما شاهد نقش منفی کاریکاتوری و سیاه و سفید نبودیم و اتفاقا نقطه ضعف کاراکترهای منفی، عواطف آنها بود. مقابله و نزاع میان ناصر و مالک در فصل اول، اتفاقا به خاطر حضور فرزندان آنها – مائده و میثم – و علاقه‌ای که پدران‌شان به آنها داشتند جذاب شده بود. در حالی که پدران این دو به خون هم تشنه بودند آنها عاشق یکدیگر بودند. وجود چنین تمی بود که توانست درام زخم کاری ۱ را در موقعیت چشمگیری قرار دهد و پیرنگ‌های شبیه این در فصل اول سریال کم نبود.

اما چنین زمینه‌ها و چالش‌هایی در فصل دوم وجود نداشت و حضور برخی کاراکترها اصلا توجیهی نداشت. چرا کیمیا برای میثم این قدر خود را به آب و آتش می‌زد!؟ برادرزاده حاج عمو برای چه وارد بازی شد و چه دلیلی داشت که این چنین از تمام جزییات باخبر باشد وقتی سال‌ها در خارج از کشور زندگی می‌کرده!؟ حضور پررنگ سیما با بازی خوب الناز ملک، کاملا اضافی به نظر می‌رسید چرا که بر اساس انتظاری که فیلمنامه در ما ایجاد کرد انتظار یک زن قدرتمند و زیرک، که نقش مهمی را در پیشبرد قصه برعهده می‌گیرد داشتیم اما در عوض او در نقش یک نامادری دلسوز و مهربان با روحیه‌ای شکننده ظاهر شد که هیچ نقشی در پیشبرد داستان نداشت.

البته سناریو آن قدر فاقد پیچش و فراز و فرود و گره‌افکنی و ایجاد چالش بود که می‌توان گفت هیچکدام از شخصیت‌ها چنان نقشی در پیشبرد قصه ایفا نکردند به جز میثم و کیمیا و شهریار که چند حادثه را رقم زدند. گرچه مرتضی امینی‌تبار در ایفای نقش میثم بسیار تلاش کرد، اما ضعف سناریو باعث شد که مخاطب به هیچ وجه نتواند با او احساس قرابت کند. او می‌بایست با یک تغییر ناگهانی از کاراکتری که در فصل اول داشت به کاراکتر فصل دوم پرتاب می‌شد و کاراکتر او همچنان میان یک جوان عاشق‌پیشه و حساس از یک سو و جوانی مصمم و استوار که در پی انتقام خون پدر است در نوسان بود.

22 2

تکرار خودکشی دوست‌دختر میثم هم یکی دیگر از نقاط فاجعه‌بار در فصل دوم زخم کاری بود که گویا کارگردان با خامی انتظار داشت موفقیت آن حادثه در داستان فصل اول را در این فصل نیز تکرار کند. شاید اگر این خودکشی منجر به مرگ نمی‌شد، تاحدی می‌توانست غیرمنتظره باشد و نظر مخاطب را جلب کند اما ماجرای مرگ سوزناک شیدا و آن سکانس تشییع جنازه که شاید یکی از نازل‌ترین سکانس‌های سریال‌های نمایش خانگی باشد، حتی به اندازه یک ملودرام مبتذل هم نتوانست در جذب مخاطب اثرگذار باشد.

نقاط ضعف این سریال بیش از آن است که بتوان آن را در یک پست لیست کرد اما به طور خلاصه می‌توان فصل دوم سریال زخم کاری را یکی از ناامیدکننده‌ترین دنباله‌ها بر یک سریال موفق در ایران دانست.

نقد و بررسی سریال جنایی قتلی در پایان دنیا A murder at the End of the World
چرا «لیبرال» را به‌عنوان صفت به کار می‌برم؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF