سعیده نیکاختر | در جشنواره فیلمفجر ۱۴۰۱، حداقل سه فیلم با موضوع برادرانه روی پرده رفتند. یکی فیلم «هوک» بود که به تلاش برادر کوچکتر، برای جلب رضایت برادر بزرگتر معلول، میپرداخت. دیگری «در آغوش درخت» بود که در آن وابستگی شدید دو برادر کوچک، مانع جدایی پدر و مادر میشد و سومین فیلم هم «چرا گریه نمیکنی؟» بود که بحران روحی برادری را، در غم از دست دادن برادر کوچکتر، به تصویر میکشید. برادر بودن، در فرهنگ ما ایرانی ها مفاهیم خاصی مانند غیرت، تعهد و مسئولیت را القا میکند، که اگر عوارضی مثل سختی، درد، مرگ و معلولیت وارد این مفاهیم شود، چالشهای جدی و شدیدی را بهوجود میآورد.
فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» هم عوارض عدم خروج یک برادر از دوران سوگ برادرش را به تصویر میکشد. داستان برادر بزرگتریست که وظیفهاش نگهداری و مراقبت از برادر کوچکتر بوده و حالا با از دست دادن برادرش، احساس گناه کرده و دچار عذاب وجدان شدهاست. طعم فیلم با وجود چنین سوژه تلخی، تلخ نیست و حتی دستمایههای طنز دارد. طنزی که از دوگانهگی موضوع با شرایط برمیآید.
خویشاوندان و دوستان خوبی دور شخصیت اول (علی شهناز) را گرفتهاند و میکوشند به روش خودشان از حضور در مراسم عزاداری و به سفررفتن گرفته تا مصرف مواد، او را از این بحران در بیاورند. چنین تلاشهایی بیثمر، موقعیتهای کمدی خلق میکند. در میان این تلاشهای نافرجام، علی با روشی ساده از بحران بیرون میآید. روشی بسیار جزیی و ساده که کسی فکرش را هم نمیکرد. فیلم از یک سو تأکید بر تنها نگذاشتن افراد مصیبتزده دارد و از سویی دیگر نشان میدهد راه برونرفت از سوگواری برای هر فردی متفاوت است.
«چرا گریه نمی کنی؟» با وجود دکوراسیون شیک و روشنفکرانه و لوکیشنهای متفاوت داخلی و خارجی، فیلمی خوش رنگولعاب است. نقش اول آن، روشنفکر، متمول و موردتوجه است و اصلاً درمانده و مستأصل و تلخ نیست. علی، همه چیز دارد اما غرق در بغضی درونی است و همین تضاد، فضا را طنزآمیز میکند. بازیگران متنوعی مثل هانیه توسلی، مانی حقیقی، علی مصفا، فرشته حسینی و باران کوثری در فیلم حضور دارند که به وزن فیلم کمک میکنند. خود علیرضا معتمدی، نویسنده و کارگردان هم، نقش اول را بازی میکند. کاری که در فیلم قبلیاش، «رضا» هم انجام دادهبود. او به خوبی بر سوژهای که نوشته، سوار است و به عنوان کارگردان میداند چه میخواهد.
همین تسلط، نقش اول و به طور کلی تمام فیلم را باورپذیر میکند و اتفاقاً مخاطب تحتتآثیر همین باورپذیری به خنده میافتد. برگ برنده دیگر فیلم، موفقیت در قصهگویی است. اوج سرگردانی در نمای اول فیلم و آغاز قصه شروع میشود تا همه متوجه شویم شخصیت اول، مشکلش را میداند، دنبال حل آن است و همین باعث میشود تا مسیری را طیکند. «چرا گریه نمی کنی؟» راحت در بستر فیلم با قواعد درست درام، قصهاش را تعریف میکند و بعد از رسیدن به اوج، در نقطه پایانی با گرهگشایی از ماجرا، به نتیجه درست میرسد و مخاطب با رضایت سالن سینما را ترک میکند.