0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

 

ساختن فیلم، آنچنان که فکر می‌کنیم پدیده شیک و جذاب و آسانی هم نیست. پشت پرده فرش قرمزهای پرزرق‌وبرق و فستیوال‌های پرشکوه، سال‌ها ممارست و سختی قرار دارد. در یک نظام استودیویی عظیم مانند هالیوود، کارگردان باید سال‌ها تلاش کند و با به خرج دادن پشتکار و ممارست زیاد، راهی بین بزرگان بیابد و تبدیل به ستاره شود. بدیهی است که نه «اسپیلبرگ»، نه «اسکورسیزی»، نه «تارانتینو» و حتی فیلمسازان جوان‌تری مانند «گرتا گرویگ» ساده به جایگاه فعلی خود نرسیده‌اند.
بنابراین، ساختن تنها یک فیلم که از نظر منتقدان یا جلب مخاطبان موفق باشد، به خودی خود موفقیت بزرگی است، چه برسد به این‌که یک کارگردان کارنامه یا اصطلاحا «فیلمشناسی» بی‌نقصی داشته باشد و تمام فیلم‌های کارنامه‌اش مورد توجه قرار گرفته باشد.
در این فهرست به ۷ ذهن زیبای حوزه فیلمسازی پرداخته‌ایم و فیلمشناسی این هفت کارگردان را تجزیه‌وتحلیل کرده‌ایم. این ۷ نفر دارای مجموعه‌ای از آثار هستند که این آثار حتی در ریزترین جزئیات هم قابل ستایش است و به لحاظ هنری نمره بالایی می‌گیرد. استانداردهای درنظر گرفته شده برای گردآوری این لیست کمی سختگیرانه است، به همین دلیل متاسفانه کارگردانان بزرگی مانند اسکورسیزی، اسپیلبرگ یا تارانتینو که حداقل یک اثر ضعیف در فیلمشناسی‌شان داشته‌اند از داوری نهایی حذف شده‌اند.

اسامی این کارگردان های بدون فیلم بد، بدون ترتیب خاصی نوشته شده است

پل تامس اندرسون

«پل تامس اندرسون» فیلمساز آمریکایی که یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان فعال فعلی دنیا محسوب می‌شود، به عنوان یک مولف خلاق با بینشی دقیق و روحیه‌ای سازش‌ناپذیر، جایگاهش را در تاریخ سینما تثبیت کرده است. اندرسون که در سال ۱۹۹۶ با اولین فیلمش به نام «برد دشوار» Hard Eight در عالم سینما ظاهر شد، حتی اندک‌زمانی را برای تثبیت نامش تلف نکرد. او تنها یک‌سال بعد یکی از بهترین فیلم‌های دهه به نام «بوگی نایتز» را با انبوهی از ستارگان تازه‌نفس هالیوودی ساخت و شروع طوفانی‌اش را ادامه داد.

او دهه ۹۰ را با ساخت فیلم استخوان‌دار و پرفروش «مگنولیا» به پایان رساند و در هزاره جدید دو شاهکار به نام‌های «خون به‌پا خواهد شد» و «استاد» را ساخت که جزو فیلم‌های ۵ ستاره هزاره جدید محسوب می‌شوند. حتی مهجورترین آثار او نیز ارزش‌های قابل توجهی دارند و به این ترتیب اندرسون را می‌توان کارگردانی با فیلمشناسی عالی قلمداد کرد.

 

وس اندرسون

او هم یکی از جواهرهای درخشان محصول دهه ۹۰ است که کارش را دقیقا همزمان با اندرسون و در سال ۱۹۹۶ شروع کرد. نخستین فیلم «وس اندرسون» به نام «منوّر» هرچند شباهت کمی به سبک بصری عمده آثار او داشت، اما فیلمی جذاب، دوست‌داشتنی و بانمک بود که ارزش‌هایش به‌مرور زمان مورد توجه قرار گرفت.

او سپس با ساخت فیلم‌های پرستاره «راشمور» و «خانواده اشرافی تتنبام»، نوعی طنز مدرن، هوشمندانه و گزنده را به امضای خود تبدیل کرد و بعدتر با فیلم‌های «قلمروی طلوع ماه» و «هتل بزرگ بوداپست» به یک سبک بصری چشم‌نواز و خیره‌کننده رسید. اندرسون هیچ‌وقت مخاطبانش را ناامید نکرد. او حتی وقتی سراغ ساخت دو انیمیشن «استاپ موشن» رفت و همین اخیرا اثر کوتاه درخشانش با نام «داستان شگفت‌انگیز هنری شوگر» را برای نتفلیکس ساخت، مورد تحسین عمومی قرار گرفت.

 

میشائیل هانکه

«میشائیل هانکه» فیلمساز مسن اتریشی، قبل از اکران اولین فیلم بلند خود در سال ۱۹۸۹ با نام «قاره هفتم» که تصویری بدیع از بیگانگی و خانواده بود، کار خود را در تلویزیون آغاز کرد. همزمان با افزایش اعتبار جایگاه او در سینما، نگاهش به مسائلی مانند خشونت، آزار و فساد در آثارش پررنگ‌تر شد و مخاطبان در عین این‌که با تماشای دنیای تیره فیلم‌هایش آزار می‌دیدند، همزمان نبوغ هانکه را تحسین می‌کردند.

او در سال ۱۹۹۷ نخستین شاهکار وحشتناکش درباره خشونت را ساخت: «بازی‌های مسخره». بازی‌های مسخره دوبار توسط او کارگردانی شد! بار اول همان نسخه اصلی و اروپایی فیلم بود، سپس هانکه برای این‌که مخاطبان جریان اصلی سینما هم فیلمش را ببینند، آن را در سال ۲۰۰۷ با بازیگران انگلیسی‌زبان عینا بازسازی کرد. «پنهان» و «عشق» دو اثر مهیب و تلخ دیگر این فیلمساز اتریشی‌اند که اگر یک‌بار هم آن‌ها را دیده باشید، احتمالا هنوز کام‌تان تلخ است و با تداعی صحنه‌های مشهور آن در ذهن‌تان خواهید لرزید.

استاد در جاهای دیگر نیز با فیلم‌هایی مانند «معلم پیانو» و «روبان سفید» تماشاگران را شوکه کرده است. هانکه با تمایل به به تصویر کشیدن اعماق تباهی و خشونت انسانی، دنیایی سینمایی ساخته که مطمئنا تماشاگران آن را فراموش نخواهند کرد. فیلمشناسی هانکه به‌خاطر تصاویر قدرتمند و نقش‌های ظریف در رابطه بین وضعیت انسانی و جامعه، عملا بی‌نقص و کامل است.

 

کریستوف کیشلوفسکی

«کریستوف کیشلوفسکی»، جواهر لهستانی تاریخ سینما زمانی که از دنیا رفت تنها ۵۴ سال داشت؛ تنها دو سال پس از انتشار فیلم «سفید»، آخرین قسمت از سه‌گانه رنگی معروفش. با این وجود کیشلوفسکی در طول سه دهه فعالیت حرفه‌ای خود از فیلم‌هایش برای کشف موضوعاتی مانند سرنوشت، رهایی، آزادی، اخلاق و طبیعت انسانی استفاده کرد. در سال ۱۹۸۸، او Dekalog را منتشر کرد که شامل ده فیلم یک ساعته بود که استنلی کوبریک آن را تنها «فیلم شاهکار» تاریخ نامید.

دو فیلم دیگرش به نام‌های «فیلم کوتاهی درباره عشق» و «فیلم کوتاهی درباره کشتن» با تحسین یک‌سره منتقدان روبرو شدند و درام خیره‌کننده‌اش به نام «زندگی دوگانه ورنیکا» پس از گذشت ۳۲ سال از ساختش هنوز تاثیرگذار و کوبنده است. پروژه نهایی این فیلمساز نازنین قبل از مرگ زودهنگامش به دلیل مشکل قلبی، ساختن سه‌گانه «آبی»، «قرمز» و «سفید» در فاصله دو سال بود که محبوب‌ترین آثار او بین مردم است.

 

یورگوس لانتیموس

«یورگوس لانتیموس» فیلمساز یونانی، پس از فعالیت کوتاهی در تجارت صنعت موسیقی، اولین فیلم بلند خود را در سال ۲۰۰۱ با «بهترین دوست من» ساخت. لانتیموس از ابتدای کار خود نشان داد فیلمسازی تجربی است که از ارائه آتشین سبک خود هراسی ندارد. او در سال ۲۰۰۹ با ساخت شاهکار عجیب و یگانه‌ای به نام «دندان نیش»، سبک کمدی تاریک سوررئالیستی‌اش را در سینما جا انداخت و حالا بعد از گذشت سال‌ها و راه پیدا کردن به جریان سینمای بدنه، هنوز سبک منحصربه‌فرد خود را رها نکرده است.

فیلم‌های انگلیسی‌زبانی مانند «لابستر» و «کشتن گوزن مقدس» باعث شد تا مخاطبان بیشتری در دنیا با دنیای او آشنا شوند. لانتیموس در سال ۲۰۱۸ مهم‌ترین و تحسین‌شده‌ترین فیلمش به نام «سوگلی» را ساخت تا ثابت کند اهل پسرفت نیست.

 

روبن اوستلوند

دنیای عجیب‌وغریب «روبن اوستلوند» که به سرعت به یکی از محبوب‌ترین ذهن‌های سینمایی دنیای معاصر تبدیل شد، برخی از بهترین فیلم‌های دوران مدرن را شکل داده است. اوستلوند کار خود را در سال ۲۰۰۴ با «گیتار مغولی» آغاز کرد، یک کمدی درخشان که چهار سال بعد دنباله‌اش به نام «غیرعمدی» هم به همان اندازه عالی بود. اوستلوند از آن زمان تاکنون دو جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن را برای فیلم‌هایش دریافت کرده است.

اگرچه او در سال‌های اخیر با فیلم‌هایی مانند «مثلث غم» و «فورس ‌ماژور» محبوبیت زیادی کسب کرده است، اما بهترین فیلم‌های او در اوایل دوران حرفه‌ای‌اش ساخته شد و بهترین فیلم او را می‌توان «بازی» دانست که در سال ۲۰۱۱ ساخته شد. فیلم‌های اوستلوند که طنزپردازی بازیگوش است، مجموعه‌ای از سرخوشی‌های سینمایی هستند که به لطف فیلمنامه‌های تاثیرگذار و چرخش‌های شگفت‌انگیز، به خوبی جای‌شان را در تاریخ سینما محکم کرده‌‌اند.

 

آندری تارکوفسکی

بسیاری از فیلمسازانی که در این فهرست بررسی کرده‌ایم، نام‌های معاصری بوده‌اند که تا به امروز به نوآوری در صنعت سینما ادامه می‌دهند. اما «آندری تارکوفسکی» فیلمساز نامدار روس در سال ۱۹۸۶ درگذشت، اما نه پیش از آن که یکی از کامل‌ترین فیلمشناسی‌های تمام دوران را کامل و شاهکارهای کلاسیکی مانند «استاکر»، «نوستالژیا» و «ایثار» را به تاریخ سینما تقدیم کند.

بی‌اغراق نیست اگر تمام آثار او را به‌لحاظ هنری «شاهکار» تلقی کنیم. حتی آثار مهجورتری مانند «کودکی ایوان» و «آندری روبلوف» را. تارکوفسکی شاید به خاطر سکوت و سکون قابل توجه آثارش خیلی مورد پسند عموم علاقمندان سینما نباشد و آثار او را «فیلم هنری» بدانند، اما از آن فیلمسازانی است که انسان تا جوان است و حوصله تحمل آثار سترگ را دارد، بهتر است فیلمشناسی او را دوره کند.

 

لینک منبع

ایونت مارکتینگ یا بازاریابی از طریق رویداد چیست؟
نگاهی به رقابت اول فینال پدرخوانده ۲

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF