دنیا رو پشت سر بگذار و بگذر فیلمی منطبق بر حالات فعلی اجتماع محل وقوع داستان یعنی جغرافیای آمریکاست. فیلمی خوشسروشکل از منظر تولید و البته پر بازیگر که بر بستر قواعد گونه سینمایی وحشت استوار است. داستان فیلم که بر مبنای اقتباس از رمانی به همین نام تولید شده است، به سیاق مجموعه فیلمهای گونه وحشت، بر اساس پی ریز داستان در موقعیتی به ظاهر آرام و دلپذیر آغاز میشود. آرامش و امنیتی که از همان ابتدا رگههایی از احتمال برهم خوردن نظم موجود را میتوان در کلام و شیوه نگاه و ارتباط شخصیتها در آن جستوجو کرد. در واقع فیلم بر اساس الگوی ایجاد تعلیق و اضطراب برای مخاطب به واسطه ترسیم موقعیتی متعارض شکل گرفته است. آرامش قبل از طوفان بهترین توصیف درباره این شکل از داستانگویی است. یک خانواده استاندارد تصمیم میگیرند به سفری تفریحی بروند.
اما آیا این سفر تنها یک سفر تفریحی و سیاحتی است یا سفری که آبستن تغییر و تحولات بسیار در ساختار فکری و ارتباطی و فیزیکی آنها؟ چه تحولاتی پیش روی این خانواده چهار نفره به ظاهر منسجم قرار دارد؟ دستاور شخصیتهای درون داستان در انتهای قصه فیلم چه خواهد بود؟ شخصیتهایی که در ابتدا شناختیم در انتها چه سروشکلی پیدا می کنند؟ رازآلود بودن و اضطراب مدام از اینکه در ادامه چه اتفاقی رخ خواهد داد، به عنوان معیاری از سینمای ترس و دلهره و هیجان در فیلمنامه «دنیا رو پشت سر بگذار» لحاظ شده است. فیلم به واسطه بازی استاندارد جولیا رابرترز (آماندا) ، ماهرشالا علی (جورج) و ایثن هاک (کلای) و البته خلق چندین سکانس نفسگیر مثل به گل نشستن کشتی یا سقوط هواپیما و… واجد شرایطی شده است که تماشای آن را برای مخاطب خالی از لطف نمیکند و دستکم در مواردی بساط تجربه هیجان را برای مخاطب پهن میکند.
اما نکته مهم در مورد فیلم چیست؟ آیا فیلمنامه توانسته کیفیتی که در ابتدا داشته را تا انتها حفظ کند؟ آیا فیلم و مضمونهای درونی آن به کلیت فیلم لطمه نزده است؟ آیا فیلم موفق شده تا بذر و ایدههایی که خودش خلق کرده را به محصول برساند؟ فیلمنامه دنیا رو پشت سر بگذار و بگذر، بیش از آنکه بر مبنای بهرهگیری از مواد داستانی خلق شده در دل خود فیلمنامه پیش برود و از داشتههایش برای خلق هیجان و موقعیتهای ترسناک و پرتپش استفاده کند، از همان ابتدا چشم به سکانس نهایی و پیام سیاسی و اجتماعی مدنظرش داشته است. در واقع فیلم به جای بهرهگیری از ماجرای هجوم گوزنها، ماجرای زنده بودن یا مرگ همسر جورج، بهرهگیری از تضادهایی که میان شخصیتها شکل گرفته است و… روی یک موضوع دیگر تمرکز دارد. اختلاف و دو دستگی در اجتماع آمریکایی بعد از هجوم هواداران ترامپ به ساختمان گنگره آمریکا و دو دستگی هواداران بایدن دموکرات و ترامپ جمهوریخواه مسئله اصلی فیلم است.
در واقع فیلم به سیاق بسیاری دیگر از آثار گونه سینمایی ترس و دلهره، از دل ترسها و نگرانیهای درونی اجتماع و درگیریهای سیاسی سربرآورده و به خلق داستان پرداخته است. در واقع فیلم یک پیام مشخص دارد و آن اینکه «اون قدر تو دنیا برای خودمون دشمن درست کردیم که حالا احتمالا یکیشون اومده سراغمون» (دیالوگ از فیلم). در واقع مراد فیلم پرداختن به خطری است که از ناحیه کشورها متخاصم، آمریکا را تهدید میکند و در این بین اختلافات داخلی و دو دستگی دموکرات و جمهوریخواه باعث آسیبپذیری بیشتر جامعه آمریکایی میشود. خب این پایانبندی هم میتواند بهانه ساخت یک فیلم منسجم و استوار باشد. اما نکته اینجاست که در فیلم، میان پرداختن به ساختار فیلمنامه از یکسو و وفادار ماندن به زمینی که خودش طراحی کرده است و به تصویر در آوردن پایانبندی نمادینش، دومی را انتخاب کرده است.
در واقع بدنه داستان و بذری که خودش برای مخاطب فراهم کرده، به یکباره رها میشود و فرمان داستان به سمتی دیگر گردانده میشود. وقتی در نظر داشته باشیم که باراک اوباما رییسجمهور اسبق امریکا یکی از تهیهکنندگان این فیلم است، احتمالا دلیل غلبه مضمون بر ساختار و روایت داستانی و ایجاد تعلیق و ترس بر پایه قواعد گونه را در فیلم در خواهیم یافت. فیلم مشخصا در آستانه دوئل دوباره دموکراتها و جمهوریخواهها برای انتخاب رییسجمهور ساخته و ارائه شده است. و اتفاقا در دورهای ساخته شده که جمهوریخواهان و دموکراتها از هیچ تلاشی برای تخریب چهره یکدیگر فروگذار نمیکنند، به این امید که پیروز میدان انتخابات ریاستجمهوری سال جاری میلادی باشند.
در واقع فیلم تمام مواد اولیه لازم برای تبدیل شدن به اثری دیدنی و ماندگار را داشته است. از گروه بازیگران گرفته تا ایده اولیه داستان و بدنهای که میتوانست قدرتمندتر شکل بگیرد. اما نگاه سیاسی و اجتماعی بر کلیت فیلم سایه انداخته و امکان پریدن و درخشش کامل را از فیلم گرفته است. در پایان این نکته را هم یادآور شویم که شکل و شمایل تفکر و رفتار و تعقلی که در ساختار شخصیت جورج در نظر گرفته شده است، احتمالا تا حد زیادی مرتبط با تصویری است که اوباما به عنوان رییسجمهوری نسبتا معقولتر و اهل مداراتر در ذهن جهانیان باقی گذاشته و قطعا تصادفی هم نبوده است.