0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

 

این یک شعبده‌بازی تماشایی دیگر از دنیای سینمایی مارول است؛ سریال Loki یا لوکی. دنیایی که با وجود گذشت این همه سال و محصولات متعددی که زاییده، انگار تازه دارد متوجه می‌شود که باید با چه الگوریتمی به یک نظم تازه برسد: بازی کردن با هر کدام از اجزا به بهترین شکل و بعد قرار دادنشان در ماشین بزرگی که چرخدنده‌هایش فقط در ارتباط با هم می‌چرخد. بله توضیحش برای کسانی که با این دنیا آشنا نیستند سخت است و احتمالا عاشقان مارول و کسانی که لحظه به لحظه ماجراهایش را دنبال می‌کنند، نیازی به این توضیحات ندارند و می‌دانند که در واقع در MCU یا همان دنیای مارول چه می‌گذرد. در اینجا لوکی خودش بخشی از یک مجموعه بزرگ است که هر داستانش بخشی از پازل است و داستان عظیم را کمی به پیش می‌برد. داستانی که مدام باید با حضور تک تک قهرمانان داستان یا مجموعه‌ای از آنها به پیش برود و به تکامل برسد.

اما باید اعتراف کنیم که لوکی Loki جدا از تفاوت‌های ذاتی‌اش با دیگر سوپرهیروهای مارول، حتی در داستان و سریالش، کاملا متفوات و خاص است. لوکی (با بازی تام هیدلستون) که تا حالا تنها یکی از پیچ و مهره‌های کم‌ارزش ماشین بزرگ مارول بوده، امروز با سریال تماشایی دیزنی پلاس، تبدیل به یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی جهان اسطوره‌ها شده که پس از این به راحتی نمی‌شود از او چشمپوشی کرد. لوکی را پیش از این در چند فیلم فرعی دیده بودیم. با نقش‌های فرعی. آخرین بار او در اونجرز: پایان بازی دیدیم. با نقشی کوتاه. کسی که ثور او را به برادرزادگی پذیرفته و در داستان‌های اساطیری اسکاندیناوی هم با همین نام حضور دارد. لوکی در انتقامجویان: جنگ ابدیت می‌میرد و شاید برای تماشاگران گیج‌کننده باشد، که حالا چطور بازگشته –هرچند که بینندگان مارول به این چرخش‌های داستانی و رفت و آمدها عادت دارند- اما با توضیحی ساده ما دوباره او را در میان خود داریم! زمانی که انتقامجویان مشغول سرقتی زمانی بودند، لوکی با استفاده از مکعب تساراکت فرار کرده و حالا دوباره در یکی از دوران‌های بشریت ظاهر شده است. یکی از خدایان شرور و بدجنس که این بار به تدریج روح مهربان و احساساتی‌اش توسعه پیدا می‌کند و هویدا می‌شود. یک ایگوی خودخواه و غیرقابل تحمل که عشق و خیانت و بلایایی که بر سر راهش قرار می‌گیرند او را تبدیل به تمثالی محبوب می‌کند.

شاید برایتان جالب باشد بدانید که سربرآوردن لوکی اساسا به خاطر نامه یکی از هواداران مارول و اظهار عشق به این شخصیت کمرنگ بوده. همین جرقه کافی بود که مدیران کمپانی در پایان کرونا تصمیم بگیرند و تام هیدلستون را صدا بزنند و یک شخصیت جذاب دیگر خلق کنند. یک سریال مستقل که برخلاف عادت مارولی‌ها این بار ارجاعات زیادی به داستان‌های قبلی و شخصیت‌های مشهور دنیای مارول ندارد و اگر بقیه داستان‌ها را هم ندیده باشید و دنبال نکرده باشید به راحتی می‌تواند از تماشای ۶ اپیزود قصه لذت ببرید.

یک جور دنیای فانتزی و علمی تخیلی که بازی‌های بسیاری با تئوری‌های فیزیک دارد. از دنیاهای موازی و خم شدن زمان تا دیگر فرضیه‌ها. بعضی‌ها گفته‌اند از تماشای این همه گره‌افکنی و چم و خم داستانی کلافه شده‌اند و فکر کرده‌اند برای فهمیدنش باید حتما تحصیلات عالیه فیزیک داشته باشند. این دیگر اغراق است. کافی است کمی شل کنید و بپذیرید که این اتفاقات در دنیای برساخته مارول شدنی است و نیازی به استدلال‌های دقیق و توضیحات کاملا منطقی از طرف استفن هاوکینگ ندارد. آنوقت شاید شما هم بتوانید از این همه زیبایی لذت ببرید.

سریال لوکی فصل دوم

بالاخره در سریال لوکی با چی طرفیم؟

از آن وقت‌هایی است که زیاد نباید به توضیحات داستان اهمیت بدهید و باید چشم‌ها را ببندید و بپرید توی استخر. لوکی به عنوان یکی از خدایان شرور آزگارد طی اتفاقاتی پیچیده از زمان و مکانی سر درآورده که نباید. قدرت و امپراطوری دست Time Variance Authority یا بطور خلاصه TVA است. اداره سنجش پراکندگی زمان که تشخیص داده لوکی یک عامل مخرب و ناسازگار است و با پیروی نکردن از خط زمانی می‌تواند اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای را رقم بزند و دنیا را به هم بریزد. او گیر یک مشت کارمند و بازپرس زبان‌نفهم می‌افتد و چلنجی تماشایی را آغاز می‌کند. –داستان محاکمه کافکا یادتان هست؟- نیرویی مهارنشدنی و دائما در تلاطم در مهار قواعدی خشک و خسته کننده.

اما اینجاست که به پست مامور موبیوس (اوون ویلسون) می‌خوریم که لوکی را برای فرار همراهی می‌کند. از اینجا زوج لوکی-موبیوس در جنگ و گریزی دائمی به دنبال نابودی TVA هستند و باید جان خود را هم نجات بدهند. ترکیب خردکننده‌ای از اکشن و یک داستان پلیسی در زمان‌ها و مکان‌های مختلف. لوکی در این سریال استعدادهای نهفته‌اش را نشان می‌دهد و شاید یکی از انسانی‌ترین قهرمان‌های مارول را می‌سازد. یک دروغگوی حرفه‌ای و خودشیفته که گاهی شکنندگی‌اش ترسناک می‌شود اما کافی است کمی فشارش بدهند تا شاخ‌های آزگاردی‌اش بیرون بزند.

چرا سریال Loki دیدنی است؟

تام هیدلستون اینجا نشان می‌دهد که حتی اگر در ابتدای کار هم با وسواس کمتر و برای نقش کوتاه لوکی در نظر گرفته شده، اما ظرفیت هر سرمایه‌گذاری بیشتری را دارد. او در همه صحنه‌ها دیدنی است. هم او و هم اوون ویلسون و هم  سیلوی (سوفیا دی مارتینو). ما اینجا در ظاهر با داستانی کاملا باورناپذیر مواجهیم که به خصوص در فصل اول با طنزی معرکه درآمیخته شده و دیالوگ‌های فوق‌العاده میان لوکی-سیلوی و لوکی-موبیوس آنرا کاملا خوشایند می‌کند. دنیایی که با همه کارتونی بودنش شما را با جدی‌ترین پرسش‌های هستی مواجه می‌کند. این که در صورت وجود جهان‌های موازی ما واقعا در کجا ایستاده‌ایم. چقدر حق انتخاب داریم. سرنوشت بر ما مستولی است یا بالعکس.

شخصیت شیطانی لوکی که اینجا همه صمیمیت و همدلی ما را به بازی می‌گیرد، عشق نارسیس‌وار او به خودش و بعد رابطه‌ای که با سیلوی شکل می‌دهد و کمدی هوشمندانه سریال مطمئنا بیش از انتظار بیشتر هواداران سنتی مارول است و بسیاری از تماشاگران تازه‌کار را هم به خود جلب می‌کند. سریال آغاز خیره‌کننده‌ای دارد و به تدریج در اپیزودهای دو و سه فصل اول با شکوه و عظمت صحنه‌های اکشن‌اش ما را به وجود می‌آورد. رابطه عاشقانه نهفته در سریال وانداویژن را در ذهن زنده می‌کند و حتی از آن هم پیشی می‌گیرد. باز شدن گره‌ها در اپیزودهای چهارم و پنجم، همه چیز را به اوج می‌رساند. فصل دوم با چرخش زیادی همراه است، اما توانسته اغلب دوستداران سریال را راضی نگه دارد.

چرا سریال لوکی را دوست نداریم؟

دلبستگان به قهرمانان مارول ممکن است از تفاوت‌ها و انحرافی که این سریال پیدا کرده سرخورده شوند. مارول دارد قهرمان‌هایش را تکثیر می‌کند و مطمئنا در آینده نام‌های دیگری به سیاهه قهرمانان اضافه خواهند شد. از خود لوکی loki هم در فیلم‌های مارول بیشتر خواهیم دید و شنید. اما بخشی از منتقدان می‌گویند همه اینها با هوشمندی و طراوت و تازگی لازم برای ایجاد فضاهای خاص همراه نیست. این سریال به خصوص برای فصل دوم با انتقادات بیشتری مواجه شده. کسانی که می‌گویند لوکی در این فصل به تکامل بیشتری نمی‌رسد و نبودن کارگردان فصل اول، کیت هرون باعث شده شخصیت لوکی حیله‌گری دلبرانه‌اش را از دست بدهد و طنز سریال به شکل تاسف‌برانگیزی افت کند. نزدیک شدن به ژانر آشنای مارول و همان کلیشه‌های قدیمی که مخاطب را برای دیدن بیشتر سورپرایز نمی‌کند.

سریال در IMDB امتیاز قابل توجه ۸.۲ را کسب کرده. منتقدان در متاسکور به آن امتیاز ۷۰ داده‌اند و منتقدان و کاربران روتن تومیتوز به آن امتیازی بین ۸۸ تا ۹۱% داده‌اند.

 

لینک منبع

lokie 01
نقد و بررسی سریال Loki 2023
چکیده ارزیابی
لوکی Loki جدا از تفاوت‌های ذاتی‌اش با دیگر سوپرهیروهای مارول، حتی در داستان و سریالش، کاملا متفوات و خاص است. لوکی (با بازی تام هیدلستون) که تا حالا تنها یکی از پیچ و مهره‌های کم‌ارزش ماشین بزرگ مارول بوده، امروز با سریال تماشایی دیزنی پلاس، تبدیل به یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی جهان اسطوره‌ها شده که پس از این به راحتی نمی‌شود از او چشمپوشی کرد
امتیاز خوانندگان۰ رای
نقاط مثبت
بازی تام هیدلستون
پیچ و خم های سناریو
نقاط منفی
افت سریال در فصل دوم
۴.۲
امتیاز منتقد
همه چیز درباره فینال فصل اول شب‌های مافیا زودیاک
معرفی کامل انیمه شبدر سیاه | Black Clover

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF

امتیاز نهایی