ساعت شش و نیم عصر سوم ژوئن ۱۹۸۹ رادیو و تلویزیون چین اطلاعیه شرایط اضطراری را پخش کردند. در این پیامهای اخطارآمیز که از بلندگوهای میدان تیان آنمن نیز پخش شد به شهروندان هشدار داده شد که برای «تامین و حفاظت از جان و زندگی خود» در خانه بمانند. از دو هفته پیش حکومت نظامی در پکن برقرار بود. قبلا هم بارها چنین هشدارهایی از طریق تریبونهای حزب کمونیست حاکم پخش شده بود و مردم دیگر چندان حساسیتی روی این جملات نداشتند. چندین روز بود که دانشجویان معترض از خیابانهای پکن خود را به مدیان تیان آنمن (به معنای صلح آسمانی) میرساندند و حتی هزاران نفر از شهرهای دیگر با قطار خود را به خیل معترضان رسانده بودند. دنگ شیائوپن – رهبر نمادین چین – در جلسهای اضطراری، طرح نهایی برای پاکسازی میدان (تیان آنمن) از معترضان را تایید کرده بود و ۱۵۰ هزار نیروی نظامی در حومه پکم موضع گرفته بودند.
عکاسان و خبرنگاران خارجی از چند روز پیش، به خاطر سفر میخاییل گورباچوف به چین، در پکن حضور داشتند و آن روز هم به همراه دوربینهایشان در ساختمانهای اطراف جاگیر شده بودند. نیروهای نظامی در ابتدا با پرتاب گاز اشکآور سعی کردند معترضان را متفرق کنند اما دانشجویان با پرتاب اشیاء و سنگ به مقابله پرداختند. سپس نوبت به گلولههای پلاستیکی رسید. عکاسانی که برای عکس انداختن خود را به شیشهی پنجرهی ساختمانهای اطراف چسبانده بودند ناگهان با برخورد گلولهها به شیشههای ساختمانها خود را به عقب پرتاب کردند. کسی نمیداند اولین کسی که خونش بر زمین جاری شد که بود اما مردم با دیدن گلولههای جنگی شوکه شدند و کسی از میان جمعیت فریاد زد: مردم رو با تیر زدند. گلولهها از سمت کلاشینکفهای چینی که در هر دقیقه میتوانست ۹۰ گلوله شلیک کند بدنهای دانشجویان را سوراخ میکرد و خودروهای زرهی با سرعت پیشروی میکردند و هر کسی که در برابرشان میایستاد را زیر میگرفتند. پاکسازی میدان تیانآنمن توسط نیروهای نظامی تحت فرمان حزب کمونیست با شدت و حدت هر چه بیشتر تا سپیدهدم ادامه داشت.
ماجرا از کجا شروع شد؟
ماجرا از سه سال قبل شروع شده بود. تلویزیون چین اعتراضات مردم فیلیپین بر علیه حاکمیت دیکتاتور مارکوس و همسرش را نشان میداد و چیزی مانند بهار عربی، تحت عنوان قدرت مردم، از طریق جنبشهای دانشجویی در شرق آسیا به راه افتاده بود. جنبشهایی که در دنیا بر علیه حکمرانی کمونیستها به راه افتاده بود باعث وحشت حزب حاکم چین شده بود و آنها میدیدند مردم در کشورهای اروپای شرقی مشغول پایین کشیدن بیرقهای سرخ با نماد داس و چکش هستند و البته خبر نداشتند در سالهای بعد مرکز حاکمیت کمونیسم بر نیمی از جهان سقوط میکند.
یک دانشمند نامدار و جسور چینی با نام فانگ لیژی، در دانشگاهها خطابههای پرشور بر علیه کمونیستها و حتی شخصیت اسطورهای مائو ایراد میکرد و به دلیل شهرت علمی جهانی او، حکومت نمیتوانست به آسانی او را ساکت کند. در اواخز پاییز ۱۹۸۶ دانشجویان وطندوستی که در گرامیداشت سالگرد جنبش ۱۹۳۵ (بر علیه استعمار ژاپن) شرکت کرده بودند دست به تظاهرات زده و به خیابانها ریختند. این اعتراضات به سرعت از پکن به ۱۵۰ شهر دیگر گسترش یافت و در نهایت باعث شد هو یائوبانگ، دبیر کل حزب کمونیست که یک اصلاحطلب معتقد به دموکراسی بود به خاطر مسامحه با دانشجویان و ناتوانی در کنترل و سرکوب جنبش دانشجویی برکنار شود. دو سال بعد با مرگ او، جرقهی اعتراضات عظیم دانشجویی زده شد.
در این دوران قدرت اصلی در چین در اختیار دنگ شیائوپنگ – مرد شماره یک چین – بود و دبیر کل اصلاحطلب حزب، قادر نبود مقاصد خود را در سطح کلان سیاسی عملی کند. پس از اعتراضات سال ۸۶، سختگیریهای زیادی در دانشگاهها اعمال شد به طوری که امکان هرگونه سازماندهی و انسجام را برای جنبش دانشجویی ناممکن کرد. دانشجویان معترض در سال ۸۹، فاقد هرگونه دستور کار مشخص و تشکل قدرتمند بودند اما برای تحقق آمال خود به صف اعتراض و مقابله با سیاستهای حاکم پیوستند.
علت اصلی اعتراضات
شیوهی کشورداری حزب حاکم چین باعث افزایش تدریجی نارضایتیها بخصوص در میان دانشجویان و قشر نخبگان شده بود. آنها حتی حق انتخاب رشته تحصیلی و شغل مورد علاقهی خود را نداشتند و پس از تلاش بسیار در تحصیل و پشت سر گذاشتن آزمونهای طاقتفرسا، بر اساس نظر مشاوران سیاسی وارد صنایع و ادارات دولتی میشدند و دستمزد و شرایط زندگیشان در مقایسه با کارآفرینان بیسواد و تحصیلنکرده اسفبار بود. تورم زیاد هم باعث افزایش قیمت ۳۰ درصدی در عرض یک سال شده بود و همهی اینها بر موجب نارضایتی میافزود. علاوه بر اینها عدم وجود آزادی و زندگی در ترس و وحشتی که حزب حاکم ایجاد کرده بود مردم و بخصوص دانشجویان را به ستوه آورده بود. حکومت چین هم به سیاق سایر کشورهای کمونیستی همه چیز را در زندگی مردم کنترل میکرد.
این زمینهها باعث شد در مراسم درگذشت هو یائوبانگ، به تدریج تظاهرات اعتراضی گستردهای توسط دانشجویان کلید بخورد. این اعتراضات در روزهای اولیه با مماشات حکومت مواجه شد. ژائو زیانگ، دبیر کل حزب کمونیست در این زمان، یک اصلاحطلب دیگر بود که مخالف رویارویی با دانشجویان بود و سعی میکرد حکومت را مجاب کند که به واکنش سختگیرانه دست نزنند. رهبر عالیمقام برای اینکه او را دور نگه دارد ترغیبش کرد که عازم سفر به کره شمالی شود. زمانی که او از سفر برگشت، اعتراضات به نقطه حساسی رسیده بود. او در یک سخنرانی به نقایص سوسیالیسم و فقدان دموکراسی در چین انتقاد کرد و دانشجویان را وطندوست نامید و همین باعث آرام شدن دانشجویان و فروکش کردن اعتراضات شد.
از آن سو اتفاقی تاریخی، حوادث را به سمت دیگری سوف داد. گورباچف رهبر شوروی تصمیم به بازدید از پکن – پس از سه دهه تیرگی روابط – گرفته بود و حضور گورباچف در چین، بهترین فرصت برای معترضان بود که دوباره راهی خیابانها شوند چون آنها میدانستند که در حضور خبرنگاران و پوشش رسانهای جهانی، حکومت نمیتوان برخورد خشنی با معترضان کند. دانشجویان یک اعتصاب غذای گسترده ترتیب دادند و حکومت برنامه بازدید گورباچف از میدان تیان آنمن را لغو کرد. در این زمان بود که رهبر معظم – دنگ شیائوپنگ – صبرش به سر آمد و فرمان مقابله قاطعانه با دانشجویان را صادر کرد. ژائو زیانگ متن استعفایش را آماده کرد و در یک سخنرانی با چشمانی گریان از دانشجویان حمایت کرد. او و دستیارش از روز ۲۸ می تحت بازداشت قرار گرفتند و معترضان بزرگترین و قدرتمندترین حامی خود را در بدنه حکومت از دست دادند. پس از آنکه گورباچف پکن را ترک کرد ۵۰ هزار نیروی نظامی وارد میدان تیان آنمن شد. نیروهایی که در ابتدا حق شلیک نداشتند و با همراهی مردم مجبور به عقبنشینی شدند. در حالی که دانشجویان معترض با شادمانی در حال برپایی جشن پیروزی بودند، دنگ – آن مردک الدنگ – دستور آمادهسازی تانکها، خودروهای زرهی و مردان مسلح را داد و از ساعت ۱۰ صبح حکومت نظامی در پکن برقرار شد. لی پنگ نخست وزیر به معترضان اولتیماتوم داد که با برخورد قهرآمیز ماموران مواجه خواهند شد و آنها اجازهی به کارگیری هر ابزاری در جهت برخورد با خاطیان را خواهند داشت.
رادیو و تلویزیون و بلندگوهای میدان تیان آنمن شروع به پخش هشدارهای تهدیدآمیز کردند تا مردم را از حضور در خیابانها منع کنند. روزهای زیادی از اعتراضات گذشته بود و دانشجویان معترض گمان نمیکردند که این بار تصمیماتی جدیدی در پشت پرده اتخاذ شده و فرمان جمع کردن غائله از بالاترین مراتب حکومت صادر شده است. دستور اکیدی از جانب رهبر معظم که به مزدوران خود فرمان داده بود میدان را پاکسازی کنید. سه گروه ارتش به طور منظم، یکی پس از دیگری وارد عمل شدند و تا قبل از طلوع خورشید، میدان را پاکسازی کردند.
این عکس مشهور که توسط جف وایدنر گرفته شده مردی را نشان میدهد که در مقابل تانکهای ارتش آزادیبخش خلق ایستاده و مانع حرکت آنها شده است. از وسایلی که در دستان مرد است به نظر میرسد که از خرید برگشته. او یک شهروند است. شهروندی جسور که بیسلاح و با لباس عادی در برابر یک ارتش مسلح ایستاده و این تصویر نمادین، به شکلی پیروزی اولیه جنبش بر حکومت را بازتاب میدهد. اما خشونت بیمهار و سبعیت غیرانسانی رژیم، ورق را طوری برمیگرداند که یک جنایت بر علیه بشریت رخ میدهد. یک نظام حکومتی دست به قتل عام مردم کشور خودش میزند.
از ساعت ۱۱ شب نیروهای نظامی شروع به شلیک گلولههای جنگی به سمت معترضین میکنند و جوانان معترض با ناباوری یک به یک در خون خود میغلتند و به زمین میافتند. طبق گزارش صلیب سرخ چین ۲۶ هزار نفر کشته میشوند. وقتی معترضان با شلیک گلوله جنگی مواجه میشوند تعدادی از آنها محل را ترک میکند. در نیمه شب یکی از رهبران معترضان از مردم میخواهد کسانی که خواستار خروج از میدان هستند آنجا را ترک کنند. در ساعت ۲ صبح تنها چندهزار معترض جسور هنوز در میدان باقی ماندهاند. ساعت ۴ صبح چراغهای میدان خاموش میشود و سه هزار نفر دیگر با شتاب میدان را ترک میکنند. در ساعت ۵ و سی دقیقه تنها ۲۰۰ معترض باقی ماندهاند. ساعت ۵:۴۰ دقیقه صبح، نظامیان تحت فرمان، مطابق دستور، میدان را کاملا از معترضان پاکسازی کردهاند.
از آن تراژدی بیش از ۲۰ سال گذشته و حزب کمونیست چین تمام تلاش خود را به کار بسته تا آن فاجعه به فراموشی سپرده شود. هیچ روزنامه یا سایتی حق نوشتن در این باره و هیچ پژوهشگری اجازه تحقیق درباره آن روز را ندارد. گرچه دولت چین از آن دوران به اصلاحات اقتصادی زیادی دست زده و به سمت اقتصاد باز و مدل جهانی حرکت کرده اما به لحاظ سیاسی فضای بستهتری را ایجاد کرده است. حزب کمونیست همه چیز را تحت کنترل خود دارد و خطوط قرمز همچون شهر ممنوعه، نمادی از کلیت ساختار سیاسی و اجتماعی حاکم بر چین است. اما آیا در اقتصاد چین، فضای بازتری حاکم شده و امکان فعالیت آزادانه برای تمام شهروندان فراهم است؟ آیا برخلاف سیاست و امور مربوط به آن که همه چیز تحت سیطرهی دولت است، در اقتصاد امکان رشد و نمو در خارج از حیطهی تحت امر و سلطهی حکومت وجود دارد؟
در بخش بعدی، به نمونههایی اشاره میکنیم از آنچه بر سر کارآفرینان موفق چین که به ثروت هنگفتی رسیدهاند آمده است. افرادی که شهرتی جهان و ثروتی افسانهای کسب کردهاند اما سرنوشتشان همان سرنوشت محتوم برای کسانی است که در چین – خارج از محدوده و چارچوب حرب کمونیست – زیادی رشد کنند.
متن بسیار عالی بود اما واقعیات مورد اشاره بسیار هولناک بودن. نمونهای از آن چه تفکر چپ به سر دنیا آورد