0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

بخش اول

برخی از سکانس‌های سریال افعی تهران، بحت و مجادله‌هایی را در فضای مجازی برانگیخته که از منظر روانشناختی و جامعه‌شناسی، سوژه‌های مهمی هستند و همین نشان از اثرگذاری و کامیابی سریال در طرح موضوع دارد. در این یادداشت می‌خواهم به این سوژه‌ها و بررسی نحوه‌ی پرداخت آنها در سریال افعی تهران بپردازم.

پس از مدت‌ها، شاهد یک سریال در حد و اندازه‌ای استاندارد در شبکه نمایش خانگی بودیم (شاید پس از زخم کاری)، که سطح کیفی آن فراتر از انبوه آثار متوسط یا بی‌کیفیت این رسانه است. سریالی که بتواند علاوه بر داستان‌پردازی و درام مناسب و پرکشش که مخاطب را همراه خود کند، سویه‌های عمیق روانکاوانه‌ای را نیز بدون درافتادن به ورطه‌ی اغراق و «پیام اخلاقی» به سیاقی سینمایی در اثر بگنجاند.

علاوه بر این باید گفت سوژه‌ای که افعی تهران، دستمایه‌ی کار قرار داده، موضوعی بسیار مهم است که آثار کمی در سینمای ایران، به سراغ آن رفته‌اند. من فیلم‌هایی مثل آستیگمات و ۱۳ را به یاد می‌آورم که به مساله دوران کودکی و نوجوانی، و اثرات سوءرفتار خانواده و جامعه بر کودکان پرداخته‌اند و توانسته‌اند با انتخاب فرمی مناسب و جذاب، از پس روایت برآیند. سوژه‌ای که افعی تهران به سراغ آن رفته مساله تربیت، تروما و محیط اجتماعی و اثرات آن در شکل‌گیری شخصیت افراد یک جامعه است؛ جامعه‌ای که می‌تواند افراد بیماری تولید کند که با تداوم‌بخشی به چرخه‌ی معیوب، فرزندانی بیمار پرورش دهند و یا به واسطه‌ی فرافکنی عقده‌های درونی خود، با آسیب زدن به روان دیگران، زندگی اجتماعی را از فرم انسانی آن که همزیستی مسالمت‌آمیز است خارج کنند.

در این سریال، از سکانس‌های ابتدایی مشخص می‌شود که قرار است داستان یک قاتل زنجیره‌ای به نام افعی تهران که افراد کودک‌آزار را می‌کشد به طور موازی با ماجرای زندگی آرمان بیانی که در سکانس‌های آغازین او را در حال صحبت با روان‌درماگر زن فیلم می‌بینیم روایت شود و گرچه در ابتدا تصورمان این است که قرار است شاهد یک درام جنایی باشیم که ساختن فیلم درباره افعی تهران توسط آرمان بیانی را با روند انجام قتل‌ها توسط این قاتل زنجیره‌ای همزمان روایت می‌کند، اما چنان که گفتم سکانس گفتگوی آرمان بیانی با تراپیست‌اش، این گرا را به ما می‌دهد که احتمالا قرار است با یک درام روانشناختی روبرو باشیم بخصوص آنجا که آرمان پس از واگویی بخشی از دوران کودکی خود اظهار می‌کند: او اگر به سمت هنر کشیده نمی‌شد، می‌توانست افعی تهران باشد. جالب این‌حاست که در بسیاری از فصل‌های نخستین سریال، این شک به ذهن مخاطب نیز راه می‌یابد که نکند افعی تهران، همان کسی باشد که تا این حد مصر است فیلم او را بسازد!؟

viper of tehran preview min

چرا؟ مگر چه بر سر آرمان بیانی آمده؟ اگر انتظار دارید به طور مداوم تصاویری از کودکی دهشت‌بار آرمان – مثلا برخوردهای فیزیکی والدین و یا آزارهای پی در پی اطرافیان – ببینید در اشتباه هستید. وقتی آرمان راجع به پدرش صحبت می‌کند انتظار داریم در فلاش‌بک‌ها (تصاویری که از زوایه دید آرمان روایت می‌شود) یک پدر خشن و مستبد ببینیم که او را مورد آزار قرار می‌دهد اما برعکس، تصاویری که از پدر آرمان و از زاویه نگاه او به خاطرات کودکی‌اش مشاهده می‌کنیم، پدری مهربان را نمایش می دهد که حتی رابطه خوبی با آرمان دارد.

پیمان معادی و ماهور نعمتی در افعی تهران

یکی از نکات جذاب و درخشان سریال آن است که در پسزمینه روایت چالش‌هایی که آرمان بیانی برای ساخت نخستین فیلمش – به عنوان یک منتقد سرشناس سینما – با آن مواجه است، تصاویری می‌بینیم که یا فلاش‌بک از کودکی آرمان است یا تصاویری است که فرزند او – بابک – را در موقعیت‌های مختلف نشان می‌دهد. آرمان که بعد از سال‌ها آرزوی ساختن فیلم، اکنون همه چیز برایش مهیای ساخت نخستین فیلمش شده، ناگهان مجبور می‌شود که سرپرستی فرزند پنج ساله‌اش را برای چند روزی برعهده بگیرد چرا که همسر سابقش در تدارک جشن ازدواجش با مردی به نام بابک است و به خاطر تقاضای همسر آینده‌اش مجبور است فرزندش را در طول فرآیند برگزاری مراسم عروسی از خود دور کند.

ترکیب موازی آن چه بابکِ خردسال، فرزند آرمان، در زندگی‌‌لش با آنها مواجه می‌شود و تجربیاتی که آرمان در کودکی‌اش از سر گذرانده، در قالب فلاش‌بک، با هوشمندی در کنار هم قرار گرفته که روایتگر و تصویرگرِ مضمون یا درون‌مایه یا بافتاری در روان ناخوداگاه است که یونگ آن را «سایه» می‌نامد. در قسمت نخست سریال گمان می‌کردم کارگردان قصد دارد با گنجاندن المان‌های روانشناختی در درام جنایی خود، آن را غنی‌تر و جذاب‌تر کند اما در ادامه دریافتم سویه‌های روانکاوانه سریال، اتفاقا پیرنگ اصلی اثر است و هنر کارگردان این است که تا به اینجا، همچنان به این روند ادامه داده و این تصاویر را در پسزمینه روایت داستان اصلی جای داده، همچنان‌که در زندگی واقعی، هر فرد، محتویات ضمیر ناخودآگاه خود را در طول روند زندگی روزمره‌اش – به شکلی پنهانی – حمل می‌کند.

63019115

سناریست و کارگردان اثر می‌کوشند اخلاق عرفی در جامعه‌ی ایرانی را به چالش بکشند. آرمان بیانی، شخصیتی است که در برابر این اخلاق عرفی مقاومت می‌کند و البته بسیاری از واکنش‌های او، حاصل ترومایی است که در کودکی از سر گذرانده است. او با اینکه از دست پدرش خشمگین است که با بی‌مسئولیتی، کودکی او را به دورانی تلخ و رنج‌بار بدل کرده، اما خود نیز در برابر فرزندش مسئولیت‌پذیر نیست و اتفاقا از این موضوع آگاه است. برای همین در ابتدا تلاش می‌کند فرزندش را به کسان دیگری بسپارد تا این مدت به سر آید و بابک دوباره به مادرش بازگردد. اما او در نهایت مجبور می‌شود فرزندش را بپذیرد و گاهی با او همان رفتاری را می‌کند که از جانب پدرش درباره او سرزده. اما با یادآوری تصاویر دوران کودکی، برخی اوقات می‌کوشد رفتار خود را اصلاح کند. او به تراپیست خود می‌گوید به خاطر رفتاری که والدینش با او داشته‌اند شخصیت او به گونه‌ای رقم خورده که نمی‌تواند پدر خوبی برای فرزندش باشد و به همین خاطر از پذیرش او سر باز می‌زده. اما مراجعه او به درمانگر، جاکی از آن است که او در پی تغییر است و می‌خواهد به صرف قربانی بودن در دوران پیش از بلوغ، از زیر بار مسئولیت در دوران بلوغ و اگاهی شانه خالی نکند. این نکته را شاید بتوان کلیدواژه‌ی اصلی سریال دانست.

1815566 563

این نکته مهم را شاید بتوان برای بررسی و تفسیر یکی از چالش‌برانگیزترین سکانس‌های سریال به کار بست. ناظم دوران مدرسه آرمان، به سراغ او می‌آید همان‌طور که به سراغ سیامک انصاری و رضا یزدانی، دو شاگرد دیگرش که به آدم‌های موفقی در حرفه‌شان بدل شده‌اند رفته است. برخورد آرمان با ناظم پیر، موجب شده برخی به سریال اعتراض کرده و حتی وزارت آموزش و پرورش دست به شکایت از سازندگان آن بزند.

پدران ما به ما می گفتند: ما جلوی پدرمان، حتی پای‌مان را دراز نمی‌کردیم و این جمله اخلاقی، خیلی چیز بدی نبود مگر اوقاتی که در هنگام مخالفت‌مان یا مقاومت‌مان در برابر والدین بر زبان رانده می‌شد. به ما القا کرده بودند احترام بزرگ‌تر را نگه داریم حتی تا جایی که در برابر خواست‌های نامعقول، بی‌عدالتی و ظلم هم کوتاه بیاییم مبادا که بر حریم مقدس بزرگ‌ترهای‌مان خدشه‌ای وارد شود. مدرسه و خانواده، حریمی بود که حوادث و جدل‌های آن نمی‌بایست به بیرون درز کند چرا که راز خانه نمی‌بایست پیش همسایه برملا شود. اگر در مدرسه کنک می‌خوردیم، مورد بی‌عدالتی قرار می‌گرفتیم، تحقیر می‌شدیم و توهین می‌شنیدیم، حق نداشتیم اعتراض کنیم.

در یکی از فلاش‌بک‌های سریال افعی تهران، دو همکلاسی آرمان از او می‌خواهند تا گناه حمل یک نوار کاست را گردن بگیرد. علت تقاضای آنها این است که آرمان، والدینی ندارد که ترسی داشته باشد، و فقط باید مقداری کتک را تحمل کند، کتکی از جانب ناظم مدرسه. نکته این‌جاست که بچه‌ها کتک‌های داخل مدرسه را به ترسی که از والدین داشتند ترجیح می‌دادند. والدیتی که می‌بایست بزرگ‌ترین حامی کودکان باشند. کسانی که در آن دوران مدرسه می‌رفتند این تجربه‌ها را به خوبی به یاد می‌آورند. در مدارس دخترانه حتی وضع بدتر بود. اگر یک نامه عاشقانه کشف می‌شد و یا یک شیطنتی که امروزه شاید مساله‌ای مرسوم برای دختران در سنین نوجوانی باشد، در آن دوران جرمی نابخشودنی محسوب می‌شد. اما آن ترس دوگانه، شکلی عجیب از تجربه‌ی کودکانه محسوب می‌شود. ترس از اولیای مدرسه اولین ترس بود و وقتی که جرم توسط آنها کشف می‌شد، ترس بزرگ‌تر آن بود که به والدین اطلاع داده شود.

2269059 873

کودکان آن دوره اکنون خود به والدین تبدیل شده‌اند. آنها برعکس والدین خویش، برای کودکان‌شان حق مخالفت، حق کودکی و حق اشتباه قائل هستند. اگر معلمی، شاگردش را تنبیه کند، والدین به حمایت از فرزندشان برمی‌خیزند. کودکانی که از جانب مدرسه و والدین مورد تحقیر، تنبیه و آزار قرار گرفته‌اند، با بهره‌گیری از تجربه‌ها و تروماهای تلخ خویش، کوشیدند فرزندانی شجاع و حق‌جو بار آورند. اما نکته مهم این‌جاست که بسیاری اعتقاد دارند، این مسائل در آن زمان مرسوم بود و روش آموزش در مدارس آن زمان همراه با تنبیه فیزیکی بوده و والدین نیز آموزش لازم برای تربیت و رفتار با فرزندان را ندیده بودند.

آرمان بیانی، وقتی با پیرمرد ناظم مواجه می‌شود این موضوع را به او یادآوری می‌کند و از او می‌پرسد چرا در کودکی، او را – مانند سایر بچه‌ها – کتک می‌زده است. ناظم پیر، کل موضوع را منکر می‌شود و می‌گوید که اصلا او با تنبیه مخالف بوده است. آرمان، با تندی، پیرمرد را وسط اتوبان از اتومبیلش پیاده می‌کند. این سکانس، همان سکانس چالش‌برانگیز مذکور است. آیا آزمان بیانی به لحاظ اخلاقی کار درستی انجام داده است؟

1829673 929

برخی از افراد در شبکه‌های اجتماعی به این سکانس اعتراض کرده‌اند حتی سخن از شکایت آموزش و پرورش از سریال افعی تهران هم به میان آمد اما آن‌چه غالبا در بحث‌های شبکه اجتماعی به چشم می‌آمد همدلی با آرمان بیانی در آن سکانس بود. گرچه برخی آن برخورد را با پیرمرد ناظم کمی تندروی می‌دانستند اما عمل آرمان را خطا تلقی نمی‌کردند.

به زعم من این سکانس یکی از درخشان‌ترین سکانس‌های این سریال است. سریالی که از زاویه‌ای تازه به موضوعی بسیار مهم و مغفول مانده می‌پردازد و در واقع می‌توان آن را تعریضی بر فرهنگ و اخلاقیات یک جامعه محافظه‌کار دانست. جامعه‌ای که شورش و عصیان برعلیه سنت‌ها و قواعد نادرست خود را برنمی‌تابد و سنت‌های کهن را به امری مقدس و لایتغیر بدل کرده است. سریالی که نشان می‌دهد هر والدینی لایق و شایسته احترام نیست و به بهانه‌ی بالا بودن سن، قدرت و .. نمی‌توان و نباید افتدار را نهادینه کرد و تسلیمش شد. آرمان بیانی، هیچ عرف و قواعد متداولی که برایش قابل قبول و منطقی نباشد را نمی‌پذیرد و به آن احترام نمی‌گذارد.

البته نکته جالب دیگری در افعی تهران وجود دارد. شورش آرمان بیانی بر علیه سنت‌های محافظه‌کارانه فقط در جایی صورت می‌پذیرد که او بتواند اقتدار خویش را نمایان کند. اما خود این شخص نیز در برابر افراد مقتدرتر یا مشهورتر از خویش، تسلیم است. او با پژمان جمشیدی همان رفتاری را ندارد که با اطرافیان خود دارد و در بسیاری مواقع، در برابر او تسلیم می‌شود و به او اعتراض نمی‌کند. همان طور که در برابر بازجوی خود نیز تسلیم است و می‌پذیرد به خاطر بیان یک جمله در یک مصاحبه، عذرخواهی علنی کند.

ادامه دارد…

 

 

پی‌نوشت:

زنی که به عنوان افعی تهران اعدام می‌شود (مریلا زارعی)، مسئولیت اقدامات خویش را برعهده می‌گیرد و مجازاتش را می‌پذیرد. نکته مهم برای او آن است که فرزندش بفهمد مادرس برای چه دست به چنین اقداماتی زده است. آرمان بیانی در چند جای سریال، به پذیرش مسئولیت خطا، و عذرخواهی اشاره می‌کند. مثلا در یک رستوران، وقتی روبروی مونا – معشوقه‌ی سابق پدرش – نشسته است خطاب به او، از عده‌ای که چشن تولد گرفته‌اند و سر و صدا راه‌انداخته‌اند گله می‌کند و آنها را به بی‌شعوری متهم می‌کند. اما وقتی که صاحب تولد در حالی که او را شناخته بابت سروصدا از او عذرخواهی می‌کند، برخلاف آنچه از او انتظار داریم – یعنی صراحت و تندی – رفتار آرامی از خود نشان می‌دهد و در برابر انتقاد مونا از رفتارش، به او توضیح می‌دهد علت رفتار ملایمش در برابر آنها، این بوده که عذرخواهی کرده‌اند. به نظر می‌رسد آنچه باعث می‌شود آرمان بیانی آن واکنش را نسبت به ناظم پیر نشان دهد بیش از عقده‌اش از تنبیه فیزیکی دوران کودکی، عدم پذیرش مسئولیت و انکار ماجرا از جانب ناظم بوده است.

63019115
نقد و بررسی سریال افعی تهران
چکیده ارزیابی
امتیاز خوانندگان۰ رای
نقاط مثبت
نقاط منفی
۴.۸
امتیاز منتقد
لینک‌های مرجع
اقلیم اندوه
اپوزیسیون شوروی: دل بستن به هیتلر برای رهایی میهن از استالین

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF

امتیاز نهایی