فصل دوم پدرخوانده پس از استقبال فراوان از فصل اول آن، با تغییرات کمی در سناریو ساخته و عرضه شد و اکنون به فینال آن رسیدهایم. بنابراین میتوان با دقت بیشتری آن را مورد ارزیابی قرار داد. در این مطلب به ارزیابی این ریالیتی شوی پرمخاطب پرداختهایم. اما حالا میخواهیم به بررسی رقابت اول فینال پدرخوانده که آخر هفته گذشته منتشر شد بپردازیم.
در این فینال تقریبا بهترین پلیرهای این فصل شرکت داشتهاند گرچه جای خالی چند بازیکن مثل فاطیما بهارمست که در اولین حضور خود در ریالیتی شوی مافیایی حضوری چشمگیر داشت حس میشد. اما حضور این همه بازیکن قوی در یک بازی، انتظار یک رقابت مهیج و جذاب را برای مخاطب ایجاد کرد.
البته در نهایت هم شاهد بازی نسبتا جذابی بودیم گرچه گروه شهروندان با حملههای بیوقفه به یکدیگر، شهر را در معرض نابودی قرار دادند. همه چیز از بازی بد امیرعلی نبویان و تارگت قوی و بیاساسش به آرمین و پافشاری بر آن شروع شد. او که در چند بازی آخر تصویر ناخوشایندی از خود نمایش داد که باعث آزردگی مخاطبان شد در این بازی، آن نمایش بد را کامل کرد و این بار با پافشاری بر اشتباه، شهر را در معرض فروپاشی قرار داد.
شهروندانی که ادعا و نقش لیدری دارند اگر لیدر بدی باشند میتوانند شهروندان را به قعر دره رهنمون کنند. در این بازی هم به خاطر وجود بازیکنان شاخص بسیار، آن اتحاد میان شهروندان ایجاد نشد و هر کدام ساز خود را میزدند و به یکدیگر میپریدند و شهروندان با یکدیگر بازی نمیکردند. کار مافیا در این شهر آسان بود گرچه بازی خوب آنها نیز تاثیر زیادی در این فضا داشت.
بهار قاسمی، الیکا عبدالرزاقی و سینا رازانی که گروه مافیا را تشکیل داده بودند در این فصل نشان دادند که بازیکنان بسیار خوبی هستند بدون آنکه ادعا و غرور چندانی داشته باشند با تکیه بر هوش و استدلال خود بازی میکنند. اتفاقا به همین دلیل توانستند خود را در شهر پنهان کنند و به سادگی کار را پیش ببرند.
اگر شهروندان چند شانس پیاپی نمیآوردند باختشان حتمی بود. یکی از این شانسها، کارت افشای نقش بود که در هنگام خارج کردن آرمین به عنوان شهروند بازی در قرعه افتاد و باعث شد مافیا نتواند بر روی آن مانور بدهد. همچنین دو شب پیاپی کشته نداشتن از شانس بالای شهروندان بود وگرنه بیش از این بازی پیچیده میشد.
تمام شهروندان در بازی اشتباهات زیادی داشتند. امیر کاظمی به عنوان دکتر یک جا زیر نقش لئون میزند یعنی سخنانش این تصور را برای دیگران ایجاد میکند و باعث میشود باربد بابایی از بازی حذف شود. معین زندی که بعنوان همشهری کین استعلام مجید واشقانی را گرفته بود او را سفید نمیکند تا گرههای بازی کم نشود. و مجید واشقانی که بازی همیشگی خود را نمیکند تا بتواند شهر را نجات دهد و بالعکس خود در مضان اتهام میافتد به طوری که شهر به او رای خروج میدهد.
همه اینها دست به دست هم میدهد تا شهر به یک قدمی باخت برسد. اما باز هم کمی شانس و اشتباه فاحش بهار قاسمی باعث میشود که شهر نجات بیابد. بهار قاسمی در انتهای بازی که گروه خود را پیروز میدید در هنگام دفاع، ساید خود را لو میدهد در حالی که با یک شهروند به دفاع آمده بود و به راحتی میتوانست با یک دفاع خوب بازی را ببرند. او پس از خروج از میان کارت ذهن زیبا و کارت تغییر چهره، کارت ذهن زیبا را میکشد که شانس مسلمی برای شهر میشود چرا که او جک بازی را اشتباه تشخیص میدهد. البته اشتباه او هم باز به شانس شهروندان بازمیگشت که در شب اول آنها به امیر کاظمی شلیک کرده بودند و او به عنوان دکتر خود را سیو کرده بود. بنابراین این ظن در ذهن بهار ایجاد شد که او جک است.
گرچه تا اینجا شانس باعث شد شهر خیلی زودتر از این شکست نخورد در انتهای بازی که باز هم شانس بردن مافیا خیلی زیاد بود ترفند معین زندی شهر را نجات میدهد. تنها کارت باقیمانده تغییر چهره است و اگر آنها یک مافیا را اخراج میکردند مافیا با کشیدن این کارت و قرار دادن جلوی یک شهروند پیروز بازی میشد. معین پیشنهاد میدهد که یکی از شهروندان ۱۰۰ را خارج کنند تا او کارت را جلوی مافیا قرار دهد. این کار باعث میشود بدین ترتیب هم یک مافیا به جای شهروند از بازی خارج شود (چون با کارت تغییر چهره شهروند به بازی برمیگردد) و هم در شب مافیا مجبور باشد به یار خود شلیک کند. علاوه بر این، در هنگام رایگیری برای خارج کردن یک شهروند نیز مافیای آخر که الیکا عبدالرزاقی بود لو میرود چرا که به عنوان آخرین شانس مجبور بود که با شهر همراهی نکند.
این بازی چندین پیام مختلف برای بازیکنان و مخاطبان داشت. در شهری که افراد زیادی احساس ریاست کنند، و هر کس بخواهد ساز خود را بزند و به رای و نظر خود پیش برود هیچ اجماع و اتحادی برای پیروزی رخ نخواهد داد. در این میان بیشترین سود را مافیا میبرد، وقتی که شهروندان به جان یکدیگر بیفتند. و نکته دیگر اینکه تا پایان بازی نباید از یک سو ناامید شد چون یک تصمیم درست در اوج نومیدی میتواند ورق را برگرداند و همه چیز را به نفع ما کند. از سوی دیگر نباید قبل از پیروزی نهایی به خود غره شویم چون ممکن است همه چیز در یک چشم به هم زدن به خطر بیفتد.