0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

 

آیا اوپنهایمر فیلم مهمی در سال سینمایی جاری است؟ بله. آیا اوپنهایمر در فصل جوایز اسکار مورد‌ توجه زیادی قرار خواهد گرفت؟ بله. آیا کریستوفر نولان یکی از نوابغ سینمایی زنده دنیاست؟ بله. آیا اوپنهایمر چنان که بسیاری از منتقدان بین‌المللی از موعد اکران جهانی‌اش تا امروز گفته‌اند، بهترین فیلم کریستوفر نولان است؟ قطعا خیر. آیا یک قدم رو به جلو در سینمای نولان است؟ خیر. آیا فیلم یک گام بلند برای گرفتن تایید اعضای آکادمی و دریافت جایزه و کمتر از پیش نادیده گرفته شدن نولان است؟ بله.

بخوانید: همه چیز درباره فیلم اوپنهایمر

اوپنهایمر فیلم خوبی است اما خبر از ذوب شدن بیش‌از‌پیش نولان در ساختار دستوری هالیوود می‌دهد. به یاد داشته باشیم که نولان را با «ممنتو»، «تلقین»، «شوالیه تاریکی» و البته «میان ستاره‌ای» و حتی «تنت» شناخته‌ایم. فیلمسازی که هم در خلق جهان روایی‌اش نوآور و جراتمند است، هم در تصویری کردن پیچیدگی‌های ذاتی سوژه‌هایش بسیار زبردست است و هم در انتخاب گروه بازیگران و چینش درست آنها زبان زد عام و خاص است. نولانی که حتی در «دانکرک» که رنگ‌و‌بوی سیاست داشت و مستقیما به تاریخ و سیاست می‌پرداخت، از نوآوری و بدعت‌های فرمی و روایی غفلت نکرد و بازی‌های همیشگی و امضا شده‌اش با زمان را چاشنی کار کرد. نولانی که حتی در «شوالیه تاریکی» که بتمن داشت و جوکر، چنان دقیق عمل کرد که یکی از مجموعه داستان‌های کمیک استریپی ساده و عوام‌پسندانه را به شکلی چندوجهی و عمیق روایت کرده بود و از آن جهان به‌شدت پاپ، یک اثر ماندگار و یک هیث لجر ماندنی به یادگار گذاشت.

اما در اوپنهایمر چه اتفاقی افتاده است؟ فیلم از تمام وجوه کم‌نقص است. اما بی‌نقص نه. فیلم هم در بخش نگارش فیلمنامه و دیالوگ‌نویسی و هم در سر و شکل کارگردانی و فضاسازی و بهره‌گیری درست از دوربین و اندازه نما و البته ضرب‌آهنگ و تدوین و چینش نما‌ها از پی هم جالب توجه است. موسیقی هم به سیاق همیشگی آثار نولان کمک شایانی به شکل‌گیری عمیق‌تر حال و لحن فیلم دارد. این همه شایسته توجه است قطعا. نولان همواره در سر و شکل دادن به جهان بصری آثارش و همزمان سفر به جهان درونی شخصیت‌ها به‌واسطه بهره‌گیری از مولفه‌های تصویری موفق بوده است. در اوپنهایمر هم این موفقیت حاصل شده است.

یکی از سکانس‌های شاهکار فیلم، سکانس آزمایش بمب در لس‌آلاموس است. میزان اضطراب و هیجانی که در آن سکانس به مخاطب منتقل می‌شود چیزی کم از استرس گروه دانشمندان درون فیلم ندارد. اما آیا انتخاب یک داستان زندگینامه‌ای می‌تواند علاقه‌مندان سینمای نولان را راضی نگه دارد؟ به ظن این قلم خیر. اما چرا اوپنهایمر؟ چرا نولان؟ چرا در این سال‌ها؟ شاید رد چرایی ساخت این فیلم را بتوان در ناکامی‌های پی در پی نولان برای جلب نظر داوران در فصل جوایز سالیانه اسکار و گلدن گلوب جست‌وجو کرد. همچنین می‌توان چرایی ساخت این فیلم را در سال منتهی به انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا و در دیالوگی که بعد از شکست استراوس (رابرت داونی جونیور) در جلب نظر نمایندگان برای کسب کرسی وزارت در دولت آمریکا جویا شد، آنجا مشخص می‌شود یکی از دلایل رای نیاوردن استراوس، رای مخالفی است که جان.اف.کندی به او داده است.

اوپنهایمر

طبیعتا لازم به یادآوری نیست که کندی به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین و اخلاق‌مدار‌ترین رییس‌جمهور‌ها در آمریکا شناخته می‌شود و نه‌تنها دموکرات‌ها بلکه غالب مردم آمریکا از او به نیکی یاد می‌کنند. رییس جمهوری که در اثر یک ترور به‌شدت مشکوک و تابحال رمزگشایی نشده، کشته شد و بسیاری از سیاست‌ها و تصمیماتش که به مذاق دسته‌های تندروی سیاسی در آمریکا خوش نمی‌آمد، ناتمام باقی ماند. حالا هم دموکرات‌ها در امریکا سر کارند و نگران از دست دادن قدرت و برتری نماینده جمهوری‌خواهان در انتخابات سال بعد هستند. پس لازم است از اوپنهایمر که پدر بمب اتم است، چهره‌ای قابل درک و تر و تمیز‌تر نشان داده شود. لازم است نشان داده شود که جریان‌های فاسد و قدرت‌طلب تاب درخشش اوپنهایمر و شنیدن سخنان و اظهارت صلح‌طلبانه‌اش برای کنترل قدرت هسته‌ای در جهان و خودداری از تولید بمب هیدورژنی را نداشته باشند و برخلاف منافع و مصالح ملی، اوپنهایمر را به زیر کشیدند. اما همزمان لازم است که گفته شود در آن فضای تب‌آلود، بودند کندی‌هایی که نگذاشتند استراوس و استراوس‌ها به مراد خودشان برسند و آنها را از قدرت بیرون کردند. خب طبیعی هم هست نولانی که هرچه زده به در بسته خورده و مورد وثوق هالیوودی‌ها قرار نگرفته، حالا تصمیم گرفته فیلمی بیشتر باب تبع هالیوود و در خدمت جریانات رسانه‌ای و فکری آنها بسازد.

اوپنهایمر فیلم مهمی است و در فصل جوایز حتما سهم بزرگی از جوایز را خواهد داشت اما فیلم درجه یکی نیست و بیش از بزرگ شده است. در این بین سهم جریاناتی که در تلاش بودند باربی و اوپنهایمر را بزرگ‌تر از آن چیزی که بودند، نشان دهند، نباید نادیده گرفت. بخش بزرگی از باد شدن بیش‌از‌حد اوپنهامیر مربوط به جریانات رسانه‌ای و ایجاد دوگانه باربی باز‌ها یا اوپنهامری‌ها بود که البته کمک شایان به فروش خوب این فیلم‌ها در سطح جهانی کرد

سوال اینجاست که مگر سینما را می‌توان از جریان قدرت و سرمایه جدا دانست؟ پاسخ قطعا خیر است. اما نولان تا به امروز تلاش کرده بود چندان در جریان غالب ذوب نشود. اما به هرحال تاریخ ثابت کرده است که جریانات اصلی سینما و رسانه هر فیلمساز بزرگی را به درون خودشان می‌کشند و می‌بلعند. دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. پس گریزی از این ماجرا نیست. پس اوپنهایمر فیلم بدی است؟ همانطور که در ابتدا گفته شد خیر. اوپنهایمر یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سال سینماست اما جز ضعیف‌ترین فیلم‌های نولان است. فیلم پر زرق‌و‌برق است اما در بخش فیلمنامه معمولی است و شبیه بسیاری دیگر از فیلم‌های جریان اصلی سینمای جهان.

در بخش بازیگری هم انتخاب کیلین مورفی برای ایفای نقش اوپنهایمر، انتخاب درستی نبوده و آن پیچیدگی‌های روانی و تناقض‌های ذهنی و رفتاری‌ای که در زندگی اوپنهایمر جاری بوده در شکل نگاه و بدن و بازی مورفی جاری نشده است. کیلین مورفی هنوز نتوانسته از زیر سایه سریال پیکی بلایندرز و تام شلبی بودن، بیرون بیاید و بیش از آنکه نقش یک دانشمند نابغه اما پرتناقض را که ذهنی در هم پیچیده و چندلایه دارد اجرا کند، همان گنگستر سرگشته و پراضطراب پیکی بلایندرز را بازآفرینی کرده با این تفاوت که در فیلم اوپنهایمر وزن بسیاری کم کرده است! حتی فیلم در نمایش ماجرای ارتباط عاطفی میان رابرت اوپنهایمر و جین تات لاک (فلونس پیو) و دلبستگی‌ها و درگیری‌های عاطفی‌شان چنان نازل و دم‌دستی به نگارش در آمده است که اصولا این سطح از روایت درونیات و کشمکش‌های حسی و عاطفی از نولان بعید است!

نولان حتی در بخش شخصیت‌پردازی خود رابرت اوپنهایمر ملقب به اوپی هم عاجز بوده است. فیلم تمام تخم‌مرغ‌هایش را در سبد پرداختن به دوگانگی حسی و عاطفی و تناقضات ذهنی اوپنهایمر در مورد ساخت بمب اتم و شیوه استفاده از آن قرار داده است. اینکه اوپی به‌عنوان دانشمند حق ساخت بمب اتم را داشته یا نه؟ اینکه تهدید آلمان نازی و بعدتر روسیه چنان قوی بوده که ساخت و استفاده از بمب اتم منطقی و اخلاقی جلوه کند یا نه؟ اینکه استفاده از بمب در ژاپن برای پایان جنگ جهانی دوم، توجیه‌پذیر بوده یا نه؟ و اینکه رقابت بر سر ساخت بمب اتم برای ایجاد سیطره نظامی بر دنیا به نفع بشریت بوده یا نه؟ اینکه یا ساخت بمب اتم بیش از آنکه باعث پایان جنگ جهانی دوم باشد، بانی آغاز جنگ سرد و فاجعه احتمالی بشری در جنگ جهانی سوم نخواهد بود؟

این سوالات چنان مهم بوده است که نولان قید پرداخت دقیق‌تر مناسبات عاطفی و خصوصی اوپنهایمر را زده و بیشتر تمرکزش را بر این تضاد ذهنی رابرت قرار داده که من باید عذاب وجدان داشته باشم یا نداشته باشم؟ من باید در قبال عذاب وجدانم چه باید بکنم؟ چگونه می‌توانم نگرانی‌ام از استفاده گسترده از بمب اتم و کشتن انسان‌های بسیار را به اقئام بدل کنم؟ اما این همه در قامت شکل باقی می‌ماند و به دلیل بیرونی بودن ذاتی موقیعت‌ها در فیلمنامه و بازی به‌شدت معمولی کیلین مورفی، ما بیش از آنکه درگیری درونی و ذهنی ببنیم، رخداد‌ها و مناسبات قدرت بیرونی را شاهدیم.

نتیجه اینکه فیلم به‌شدت درشت‌گو و معمولی از آب در آمده است. تمام تلاش نولان به‌عنوان یکی از طرفداران جدی جریان دانش و علم این بوده است که در کنار پذیرش خطا‌های دانشمندان در تصمیم‌گیری، بار اصلی گناه را روی دوش سیاستمدارن بگذارد. سیاستمدارانی که همواره در تلاش بوده‌اند از دانش و دانشمندان به شکلی ابزاری بهره ببرند و بعد از پایان کارشان با آنها، دانشمندان را مثل کالای مصرف شده، بیرون بیاندازند. اما آیا خود این تلاش نولان برای تطهیر اوپنهایمر، امری اخلاقی است؟ آیا می‌توان سهم اوپنهایمر و سودا‌هایی که در سر داشته و تمایلات و تمنا‌های شخصی‌اش برای رفتن سراغ ساخت یک سلاح به‌شدت کشنده و نابودگر را نادیده گرفت؟

در دیگر سو آیا می‌توان جلوی پیشرفت‌های علمی را گرفت به این بهانه که نکند بعدتر مورد سواستفاده سیاستمداران قرار گیرد؟ مرز‌های اخلاقی در علم کجاست؟ آیا لازمه پیشرفت هسته‌ای، ساخت یک بمب هسته‌ای بوده است؟ آیا اوپنهایمر نمی‌دانسته که سلاحی چنین نابودگر بعد از موفقیت در جنگ جهانی و پایان جنگ، می‌تواند به ابزاری در دست قدرت‌های جهانی باشد؟ آیا اوپنهایمر واقعا چنین ساده‌دل و ابله بوده است که تصور کند بعد از جنگ تمام سلاح‌های اتمی غلاف می‌شود و دیگران تمایلی به داشتن و استفاده از آن نخواهند داشت؟

در پایان باید تاکید کرد که اوپنهایمر فیلم مهمی است و در فصل جوایز حتما سهم بزرگی از جوایز را خواهد داشت اما فیلم درجه یکی نیست و بیش از بزرگ شده است. در این بین سهم جریاناتی که در تلاش بودند باربی و اوپنهایمر را بزرگ‌تر از آن چیزی که بودند، نشان دهند، نباید نادیده گرفت. بخش بزرگی از باد شدن بیش‌از‌حد اوپنهامیر مربوط به جریانات رسانه‌ای و ایجاد دوگانه باربی باز‌ها یا اوپنهامری‌ها بود که البته کمک شایان به فروش خوب این فیلم‌ها در سطح جهانی کرد و هالیوود باز هم موفق شد جنس متوسطش را به‌عنوان جنس عالی به مخاطبانش غالب کند.

 

لینک منبع

Oppenheimer 01
ارزیابی فیلم اوپنهایمر کریستوفر نولان از محمدرضا مقدسیان
چکیده ارزیابی
امتیاز خوانندگان۰ رای
نقاط مثبت
نقاط منفی
۴
امتیاز منتقد
معرفی و نقد اولیه به فیلم آدمکش دیوید فینچر
فهرست بهترین فیلم های مت دیمون + ۲ سری فیلم او

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF

امتیاز نهایی