هیچ اشکالی ندارد که مارول بخواهد برای بزرگسالها –نه بزرگسال سنی بلکه مفهومی- سریال و فیلم بسازد. اصلا خیلی از بینندگان مارول و DC در همین شکلش هم بزرگسالها هستند. بچههایی که هنوز بزرگ نشدهاند و با همان شور و هیجان و همان فانتزی مینشینند انتقامجویان و استارترک و بقیه فیلمها و سریالهای بزرگ و خیرهکننده را میبینند و لذت میبرند. با این احوال هیچ اشکالی ندارد که مارول بخواهد سریالها و فیلمهای جدیتر هم بسازد و کمی از ژانر و کلیشههای همیشگیاش دور شود. به خصوص که این تغییر بیشتر هم قرار است در محتوا و مفاهیم اثر بیفتد و فرم به قواعد خود پایبند خواهد بود. اما مینیسریالی مثل Secret Invasion یا حمله مخفیانه با همه ستارهها و انتظاراتی که به وجود میآورد، به خوبی این پیام را منتقل میکند که مارول باید برود توی کوچه خودشان بازی کند و ادای HBO و بقیه را درنیاورد.
سریال Secret Invasion یا حمله مخفیانه، کاملا چنین پدیدهای است. آوردن شخصیتهای مارولی و قهرمانهایش و اسکرولها به دنیای واقعیتر. جایی که رقابتهای سیاسی شرق و غرب در جریان است و سیستمهای جاسوسی دارند تمام دنیا را نظاره میکنند و قرار است تصمیمات بزرگ در نشست ناتو و در مذاکرات مسکو و واشنگتن گرفته شود نه در جلسه ثور و هالک و مرد آهنی و بیوه سیاه. اینجاست که مارول با یک مسئله اساسی مواجه میشود. این که با قهرمانهای درجه دو و سهاش مثل نیک فیوری و تالوس و نقشههایشان میتواند زمین را نجات بدهد و در عین حال یک سریال سرگرمکننده و رویپا را به نمایش بگذارند، یا مجبور میشود برای بالا بردن هیجان و ارضا مخاطب سوپرهیروها با قدرتهای ماوراءالطبیعهاش را صدا بزند. قهرمانهایی که همه جا را به خاک و خون میکشند و عوضش بیننده را ارضا میکنند. مارول با یکدندگی و خساست زیاد، راه حل اول را انتخاب کرده و متاسفانه حاصل کار دستاورد بزرگی برای کمپانی و حتی سازندگان و بازیگران سریال نیست.
قرار است در سریال حمله مخفیانه چی ببینیم؟
نیک فیوری با بازی ساموئل ال جکسون که سالها در فضا ساکن بوده تا به ایجاد ساختاری برای محافظت از زمین در مقابل بیگانگان بپردازد، متوجه میشود که یک گروه کلهشق از اسکرولها به زمین آمدهاند و دارند از هر شیوهای استفاده میکنند تا دنیا را به گند بکشند. نفوذ به روسیه و سیستم امنیتی-سیاسیاش و برنامهریزی برای ایجاد خشونت و ترور و زمینهسازی برای آغاز جنگ جهانی سوم ترس بزرگی است که کره زمین را تهدید میکند. نیک فیوری برای مقابله با این وضعیت همان شرایطی را دارد که خیلی از قهرمانهای از این جنس دارند. فرمولی که در خود فیلمها و سریالهای مارول هم بارها شاهدش بودهایم. یک قهرمان دورافتاده و خسته که ناگهان با تصمیم و انگیزههای شخصی یا با تشویق رفقای قدیمیاش پا به میدان میگذارد تا یک تنه در مقابل نامردها بایستد.
اینجا هم نیک فیوری همان قهرمان از فضا برگشته است. کسی که خودش قبلا به اسکرولها پناه داده و بهتر از هر کسی آنها را میشناسد. تازه تالوس یکی از رهبران جناح متعادل اسکرولها را هم به زمین فرستاده بوده تا به جای خودش نقش بازی کند. تا یادمان نرفته بگوییم که اسکرولها موجواتی هستند که میتوانند به راحتی تغییر چهره بدهند به همین خاطر شناختنشان یک مصیبت است و همیشه ممکن است شما را در شکل و شمایل شخصی که میشناسید –یا نمیشناسد- گول بزنند.خلاصه این که نیک فیوری با تالوس (بن مندلسون) و ماریا هیل ( کوبی اسمالدرز) که خیلی ادعایش میشود اسکرولها را میشناسد و سوفیا فالسورث (اولیویا کولمن) مامور ویژه قدیمی قرار است کار اسکرولهای سبز رنگ را بسازد. ماجرا بیشتر در قالب یک سریال مهیج جاسوسی/اکشن پیش میرود و برخلاف فیلمها و سریهای مشهور مارول ما با صحنههای نبردی که شهرها در آن نابود شوند و ارتشها به میدان بیایند مواجه نیستیم. سریال هم همانطور که خودتان میتوانید پیشبینی کنید به پایان میرسد و زیاد لازم نبیت به مغرتان برای حدس زدنش فشار بیاورید. نکته همینجاست. Secret Invasion با غافلگیری زیادی برای بینندگان همراه نیست. البته که این ویروس به جان مارول افتاده و در سالهای اخیر قدرتهای جادوییاش تضعیف شدهاند و با همان عصای قدیمی و همان قدرتهای آشنا پیش میرود.
چرا باید سریال Secret Invasion را ببینیم؟
اولا که برای دیدن سریال بهتر است قبلا Agents of S.H.I.E.L.D. و Captain Marvel و Spider-Man: Far From Home و WandaVision و The Falcon and The Winter Soldier چند تا فیلم و سریال دیگر را دیده باشید. این هم یعنی این که اگر کسی اینها را دیده و خوره مارول است طبیعتا نباید تماشای این کار تاره را از دست بدهد. بعد هم این که سریال کارگردانی و فیلمبرداری خوب و قابل قبولی دارد. سر این که ساموئل ال جکسون توانسته نقش نیک فیوری را به خوبی ایفا کند بین طرفداران و منتقدان بحث است. بعضیها میگویند او انگ خود نقش است و بعضیها معتقدند حیف هزینههایی که برایش شده.
خود کمپانی از او راضی بوده و قرار است در مارولهای بعدی هم در نقش نیک فیوری ظاهر شود. او و البته دان چیدل که نقش رودز را بازی میکرد و احتمالا آنها را در فیلم جنگهای زرهی دوباره در کنار هم خواهیم دید. سریال البته چهره و ستاره کم ندارد و خود اولیویا کولمن –که به خوبی نقشش را درک کرده و مثل همیشه ستارهوار ظاهر میشود- میتوانند انگیزه دیگری برای تماشا باشند. اگرچه که با همه این حرفها من خودم ترجیح میدهم دوباره برگردم فرینج را ببینم –مطمئن نیستم بعد از این همه سال دوباره میشود از آن لذت برد یا نه- یا حداقل Counterpart را ببینم. ایده و تماشای اسکرولها که مدام تغییر قیافه میدهند و باعث میشوند نتوانی به هیچکس اعتماد کنی، وسوسه درجه یکی است و آدم را کاملا به فکر فرو میبرد. اما تماشای آن برای ۶ قسمت در حالی که آخر کار قرار است خوبها و زمینیها بر شرها و دارکها غلبه کنند، بیخیالی زیاد و صبوری میخواهد.
چرا نمیتوانیم سریال حمله مخفیانه را ببینیم؟
بخشیاش را در قسمت قبل گفتم. راستش قرار بر انتخاب باشد ترجیح میدهم یک سریالی جاسوسی/معمایی خوب ببینم یا اقلا اصل مارول را ببینم. وسط سریال همهاش به این فکر میکنید که خب چرا هالک یا کاپیتان آمریکا را صدا نمیزنند بیاید کار را یکسره کند. حتی پلنگ سیاه یا فالکون هم میتوانستند خیلی راحتتر کار را جمع کنند. یعنی چی که نیک فیوری میگوید این مسئله شخصی من با اسکرولهاست؟ مگر ما مسخره توییم؟! بعد هم آن هزینه ۲۵میلیون دلاری دقیقا کجا خرج شده؟ وقتی که ما نه صحنههای حیرتانگیز و نفسگیری میبینیم و نه داستان سرعت فوقالعاده ای دارد، برای چی باید این همه بابتش خرج میشده.این سریال به اعتقاد خیلیها یک شکست تمام عیار برای مارول است. حالا این قضاوت شاید اغراقآمیز باشد و شاید سریال کمتر از ساختههایی مثل WandaVision نباشد، اما مارول میتوانست همه این ۶ قسمت را در یک فیلم جمع و جور کند و با باجت در نظر گرفته شده یک پایانبندی آبرومند هم برای فیلم بسازد و این همه به خودش و بینندههایش دردسر ندهد.
امتیاز سریال در سایت IMDB رتبه ۶ است که نشان میدهد مارولیهای دوآتشه هم چندان روی خوشی به آن نشان ندادهاند. امتیاز در روتن تومیتوز ۵۰% است و در متاکریتیک ۶۳. امتیازهایی که اگر قبل از تماشای سریال باخبر باشید ممکن است اصلا سراغ پلی کردن اپیزود اول نروید.