سریال مردگان متحرک Walking Dead پس از ۱۱ فصل در شرایطی به پایان رسید که خیلیها میگفتند دیگر طراوت لازم را ندارد. خیلیها از دنبال کردنش خسته شده بودند و جز نوجوانترها و هواداران مارول، کمتر کسی بود که با همان هیجان آغاز کار، بخواهد آخرین اپیزودهای این سریال بزرگ و طولانی را ببیند. سریالی که فراتر از پیشبینیها توانست تبدیل به یکی از کالتهای عالم سریالسازی شود. با وجود تعدد ستارههایش هر کدام طرفداران خود را داشتند.
پس از پخش این سریال کلابهای هواداری راه افتاد و فروش محصولات رونق گرفت و TWD تبدیل به یکی از موفقترین ساختههای تاریخ شبکه AMC شد. در حالی که همزمان با پخش TWD دو سریال دیگر هم با همین مضمون و به عنوان سریالهاتی فرعی روی آنتن رفتند، AMC با برنامهریزی برای ساخت سه اسپینآف که مجموعه دنیای واکینگ دد The Walking Dead Universe نامیده شده، نشان داد که نمیخواهد این مرغ تخمطلا را به بایگانی بسپارد و تا جایی که راه داشته باشد آن را به اشکال مختلف ادامه خواهد داد.
همه اینها هم در حالی بود که Fear the Walking Dead به عنوان نسخته مشابه TWD با همه تبلیغات و تلاشها نتوانست موفقیت برادر بزرگتر را تکرار کند. هرچند که فصل به فصل ادامه پیدا کرد و این روزها هم شاهد پخش سیزن ۸ آن هستیم. اما واکینگ دد و زامبیهایش داستان دیگری داشتند؛ با شخصیتهای دوستداشتنی و فصلهای آغازین توفانی. سریالی که کامیک بوک ماخذش رو دوباره زنده کرد.
راستش تولید و توسعه چنین پروژه بزرگ و این دنیای تماشایی را باید مدیون فرانک دارابونت بود که پیش از این هم خودش را در سینما ثابت کرده. احتمالا فقط دارابونت بود که میتوانست فضای رعبآور یک دنیای آخرالزمانی پر از زامبی را تبدیل به چیزی بیش از یک سریال خونآلود و چندش کند و در داستانها و شخصیتهایش، مفاهیمی انسانی تعبیه کند. جهانی که برای زنده ماندن باید کشت اما همچنان اخلاق و انتخابهای انسانی چالشهایی قابل تاملاند.
TWD با کاراکترهای جذابی مثل ریک گریمز، دریل دیکسون، کارول، مگی، ایگان پورتر، میشون و جانوری مثل نیگان که بعدا به مجموعه اضافه شد و به تنهایی سریال را منفجر کرد. حالا AMC میخواهد با تقسیم کردن همین شخصیتها و ساختن چند سریال اسپینآف، شیره داستان و زامبیهای بدبخت را بکشد. فعلا با سریال شهر مرده طرفیم که دو شخصیت فوقالعاده مگی و نیگان را به کار گرفته و از چند هفته بعد ماجراجویی دریل دیکسون در پاریس با سریال The Walking Dead: Daryl Dixon آغاز خواهد شد، که چه شود!
در Dead City با چی طرفیم؟
ماجرا سالها پس از پایان قضایای TWD اتفاق میافتد. یکی از رفقای نیگان به اسم کروئت (که او را در ۲۴ و Suits و Lost و خیلی فیلمها و سریالهای دیگر دیدهایم و برای خودش غولی است) با بازی ژلیکو ایوانک، هرشل را دزدیده. مگی برای نجات هرشل دست به دامان دشمن قدیمی و خونیاش نیگان میشود. آنها با گذر از رودخانه به منهتن نیویورک میروند که حالا دیگر خرابهای است و زامبیها قرقاش کردهاند و البته کروئت هم امپراتوری شرورانه خودش را دارد. اینجاست که قرار است با وارد شدن شخصیتهای فرعی و ماجرای کشمکش بین زوج طلایی مگی-نیگان و کروئت، سریال همزمان آدرنالین و دوپامین خون ما را بالا ببرد.
سریال برای کسانی که TWD را دیدهاند تم آشنایی دارد و خورههایی -مثل خود من!- که حاضر شدهاند ۱۱ فصل بروبچههای قهرمان واکینگدد و زامبیهایش را تحمل کنند، برای دیدن ۶ اپیزود از شهر مرده مشکلی نخواهند داشت. به خصوص که اینجا فضا متفاوت است و حالا در شهری بزرگ و نماهای مهیبش هستیم، چیزی که در TWD کمتر با آن سروکار داشتیم و معمولا ماجراها یا در طبیعت یا در کمپهای ساختگی اتفاق میافتاد. نکته دیگر هم همان رابطه دوگانه نیاز-نفرت بین مگی و نیگان است، که میتواند به چسبی قوی برای انسجام داستان تبدیل شود و قصه را جلو ببرد.
برای کسانی که نمیدانند شاید بد نباشد بگوییم که در TWD نیگان لعنتی در صحنهای از یاد نرفتنی دخل گلن، شوهر مگی را آورد و مگی از همان جا کینه او را به دل گرفت. پس از آن هم نیگان هرقدر تلاش کرد نشان بدهد آدم خوبی شده، این کینه از بین نرفت که نرفت. اگرچه که نیگان با بازی فوقالعاده جفری دین مورگان، با یک بازی کنترل شده و نوعی خباثت ذاتی، همیشه پتانسیل این را دارد که ناگهان بازی را به هم بزند و خرخره نزدیکترین رفقایش را هم بجود.
چرا باید سریال شهر مرده را ببینیم؟
چون خورهایم! چون زامبی خونمان پایین افتاده و مرض داریم و میخواهیم صحنههایی پر از کثافت و دل و روده بیرون ریخته شده و کله له شده ببینیم. چون مازوخیسم داریم! جدا از اینها واکینگ دد سنگ بنای دنیایی را گذاشت که دل کندن از خودش و آدمهایش سخت است. این را ۱۳ سال پس از پخش اولین اپیزود باید اعتراف کرد. تازه فقط این نیست. سازندگان مگی و نیگان را به عنوان شخصیتهای اصلی شهر مرده انتخاب کردهاند چون در همان فصلهای آخر واکینگ دد هم زوجی طلایی بودند. یکی باهوش و زیبا و دارای اتوریته، و یکی با غریزهای وحشی و بیرحمی و تلاش برای آدم شدن.
نیگان انصافا یکی از دوستداشتنیترین آنتاگونیستهای تاریخ سینما و تلویزیون. با دندانهای سفیدی که موقع خندیدن خون را در رگ آدم خشک میکند. با سر و شانهای که وقتی عقب میدهد و اندامی که موقع کج ایستادن و تاب دادن، همه ویژگیها و امتیازات یک ستاره سینما را در خود دارند. خوشچهره و با ایست عالی در حد رایان گاسلینک. هرچند که گل کارهایش همین واکینگ دد و شهر مرده بوده و هنوز نتوانسته به تیم ملی بازیگران بزرگ سینما راه پیدا کند.
اینجا هم قرار است او با مگی بروند کروئت و گروهش را ناکار کنند و لابد در این مسیر کله کلی زامبی را له میکنند و برای شما که طرفدار این ژانر و هیجان هستید، خوراک درست کنند. تصاویر سریال هم در ابعاد بزرگ و مبهوتکننده شهری مخروبه که از تروکاژهای سینمایی بیشترین بهره را برده، بیشباهت به سریال The Last Of Us نیست. اگرچه که به خاطر علاقه شخصی به دریل دیکسون، شخصا منتظرم او را در پاییز ببینم. کلا هم طوری شده که سریال بعد از سریال قرار است شما بدون زامبی نمانید!
چرا ممکن است از سریال شهر مرده خوشتان نیاید؟
اگر با خوشحالی از واکینگ دد خداحافظی کردهاید احتمالا هیچ دلیلی برای بازگشت وجود ندارد. اینجا تعداد ستارههای محبوب کمتر است. داستان هم به اندازه سریال اصلی -به خصوص فصاهای اول TWD- جذاب و پر جزییات نیست. تا اینجا که سه قسمت از شهر مرده پخش شده، داستان چندان جلو نرفته و به نظر میرسد سازندگان به همین که دوباره نیگان و مگی را به شما نشان دهند راضی بودهاند.
انتظار این است که حالا که دیگر زامبیها عادی شدهاند و داستان هم قرار نیست با شگفتیهای زیادی همراه باشد، کمی به شخصیتها پرداخته شود و شیمی رابطه آنها بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. اما از این خبرها نیست! دیدن یک شهر و گروه جدید که فریاد می زنند و دنبال جامعهای آرمانی هستند برای تماشاگران حرفهای این مجموعه هم حرف تازهای ندارد. مگر این که در ادامه داستان کاراکترهای جالب و جدیدی مثل پلیس آرمسترانگ ماجرا را آب و تابی بدهند و کروئت با پیچیدگیهای شخصیتی و بازی زیرپوستی و قابل قبولش سریال را گرمتر کند.