باز هم یک سریال فمینیستی دیگر. این واقعا ناامیدکننده است. در داستان یکخطی ماجرا همه چیز همانقدر که انتظار داریم کلیشه و بورینگ است. یک زن دیگر که استعدادهایش نادیده گرفته شده و باید با جامعه مردانه بجنگد تا بتواند خود را نشان دهد و به زنان دیگر یادآوری کند که باید تغییر کنند. کی حوصلهاش را دارد. ما The Queen’s Gambit و The Marvelous Mrs Maisel را دیدهایم که احتمالا نهایت این ایدههای فمینیستی بودهاند. زنانی که بر همه چیز غلبه میکنند. زنانی باهوش که مردان را پودر میکنند. اما اجازه بدهید همین جا این مقدمه ضدحال را تمام کنم و بگویم سریال درس های شیمی یا کلاس درس های شیمی Lessons in Chemistry همه اینها هست و در عین حال یک سریال دیدنی و مجذوبکننده است.
شاید عجیب به نظر برسد، اما این بار از دل یک موقعیت کاملا کسالتبار روایتی بیرون آمده که میتواند دل شما را ببرد. داستانی که به دفعات شما را به خنده میاندازد، وادار به اندیشیدن میکند و دوباره به گریه میاندازد. اما در مجموع با سریالی خوشحال طرفیم که بیش از هر چیز مدیون لحن نویسنده اصلی و بعد سازندگان آن است. سریالی که میتوانست به کلی تباه باشد و حالا چند ساعت نمایش تماشایی را به شما هدیه میکند. همان پارادوکسی که درباره سوژه و ارائه گفتیم، درباره المانهای اثر هم صدق میکند. یک زن شیمیدان یک بعدی و تقریبا مریض مزاج که توانسته تبدیل به محور یک سریال و در آن سریال تبدیل به سلبریتی شود. یک داستان دیگر از مبارزات اقلیتهای سیاه و زن و تبعیضی که بر آنها روا داشته میشود با تعریفی دلنشین و بدون لکنت. و خلاصه یکی از بهترین سریالهای سال که همه چیزهایی را که باید داشته باشد دارد؛ از بازیهای خوب و موسیقی گوشنواز و بجا تا فیلمبرداری یکدست و فضاپردازی عالی دهه ۵۰ آمریکا و لباسهایی که به زیبایی انتخاب شدهاند و اپیزودهایی که هر کدام حال و هوای کمی متفاوتی دارند اما میتوانند انسجام یک اثر را حفظ کنند و با قدرت قدرت شما را در این اقیانوس مواج به جلو هل بدهند.
ماجرای سریال کلاس های درس شیمی چیست؟
زرنگی اپل تیوی پلاس را ببین! این سریال از روی کتابی نوشته «بانی گارموس» ساخته شده که سال ۲۰۲۲ جوایز بسیاری برده و پرفروشترین و پرخوانندهترین کتاب سال آمریکا بوده. کتاب هم کاملا مد روز است. الیزابت زات، نقش اصلی در کتاب یک دختر عجیب و غریب و بسیار باهوش است و شبیه دختران دیگر نیست. از آنهایی است که اصلا میتوانید او را دختر صدا نکنید. قهرمان «درسهای شیمی» از جایی که داستان شروع میشود یک زن بالغ و شیمیدانی باهوش است که ذهن منطقی و منظمی دارد و مثل یک پلنگ زخمی آماده حمله است. البته نه برای صدمه زدن به دیگران، بلکه برای نشان دادن استعدادهایش و رسیدن به موفقیت. برای کار کردن و این که خود را وقف عشقش «علم شیمی» کند.
داستان الیزابت درست همانطور که در رمان بسیار محبوب بانی گارموس اتفاق افتاد از اشتغال او در مرکز تحقیقاتی هستینگز شروع میشود. محیطی مردانه که او را داخل آدمیزاد حساب نمیکنند و مدام به چشم یک منشی با او برخورد میشود. اما الیزابت که با وجود زیبایی چهره دیگر جذابیتهای غریزی زنانه را ندارد، در ادامه کار به پست کالوین ایوانز میخورد که او هم یک دانشمند مردمگریز و البته نابغه است و نامزد جایزه نوبل شیمی شده. از همان اولین برخورد میتوانید حس کنید که این دو نفر که کموبیش گیک یا نرد به نظر میرسند، جذب هم خواهند شد. اما با وجود همراهی و حتی پیوستن یک سگ بیریخت و بامزه به این زوج اعصابخردکن و دوستداشتنی، شخص اصلی همچنان الیزابت است. کسی که معلوم میشود گذشته وحشیانهای داشته و در دانشگاه UCLA با تجاوز جنسی مواجه شده و چون از حقاش کوتاه نیامده، نتوانسته مدرک دکترای شیمیاش را بگیرد (نقش مدادها و تیتراژ شیطنتآمیز سریال از این موضوع گرفته شده).
در ادامه داستان او با مشکلاتی از طرف هیستینگر مواجه میشود که باید بر آنها غلبه کند. همانطور که در زندگی شخصی و به عنوان مادر باید بسیاری از مسائل را حل کند و حتی در ادامه در اواخر داستان که او تبدیل به یک ستاره برنامههای تلویزیونی شده هم با مشکلات هولناکی در شبکه مواجه است که خب قهرمانانه به دل آنها میزند. گفتن از جزییات و شرح داستان این مینیسریال ۸ قسمتی +AppleTV چیزی را خراب نمیکند؛ چون همانطور که گفتم همه اهمیت سریال در ساخت و لحن روایت و جزییات است. البته لابد همانطور که شنیدهاید، میگویند «شیطان هم در جزییات است»!
چرا باید سریال درس های شیمی را ببینیم؟
شاید گمان کنید که از اول مطلب دارم همین را توضیح میدهم، اما اصل ماجرا مانده. الیزابت زات (بری لارسون) به عنوان نقش اول با آن آروارههای محکم و تندخویی و عصبیمزاج بودن که تحمل هیچ احمقی را نمیکند و با جملاتی به یادماندنی جواب همه را میدهد، یک شخصیت قدرتمند است که در یادتان خواهد ماند. بری لارسون ۷ سال پیش جایزه اسکار را برای فیلم «اتاق» برده که اگر ندیدهاید باید دوان دوان بروید و تماشایش کنید. او بعدها در فیلمهای کاپیتان کارول و میس مارول و اونجرز و اینجور کارها بازی کرده، اما انگار دوباره با این سریال متولد شده. جایی که با شیمی و شعبدهبازیهایش میخواهد به همه نشان دهد چیزی نشدنی نیست. او این را در آشپزی ثابت میکند که خودش از خوشمزگیهای ماجراست. لازم هم نیست برای ارتباط برقرار کردن با سریال شیمی و اصطلاحاتش را بدانید، هرچند که مثلا اگر بدانید نوکلوئدها چی هستند و پیوندهای کووالانسی چطور برقرار میشوند از سریال بیشتر لذت خواهید برد.
نقش مقابل او کالوین ایوانز (با بازی لوییس پولمن) که پارسال او را در تاپگان دیده بودیم و همینطور آجا نائومی کینگ و بقیه بازیگران مثل کوین سوسمن (کاراکتر معرکه او را در بیگ بنگ تئوری یادتان هست؟)، از نقشهای منفی تا مثبت، همه در واقع دور بری لارسون جمع شدهاند تا او تکامل پیدا کند. از همسایه سیاهپوستی که علیه سفیدها برای حقوق بدیهیاش میجنگد و دکتری که او را به قایقرانی دعوت میکند. اجراها متعادل و بهاندازهاند و الیزابت هم طی گذشت سالها متوجه میشود که زندگی مثل فرمولها و ترکیبات شیمیایی همیشه مطابق برنامه و منطقی پیش نمیرود.
با این وصف این مینیسریال هم داستانی عاشقانه هست و هم نیست. هم کمیک هست و هم نیست. هم روایتی زنانه و فمینیستی هست و هم نیست. همه چیز با لطافتی هوشمندانه –که بیشتر حاصل کار نویسنده رمان، بانی گارموس است- و هیجانی قابل لمس پیش میرود و شما در پایان شیفته زنی میشوید که منحصربهفرد و فوقالعاده است و دارد به شما میگوید این دنیای مردانه را چطور میشود با اراده منفجر کرد.
معرفی سریال کلاس های درس شیمی
چرا ممکن است سریال Lessons in Chemistry را دوست نداشته باشید؟
آخر چرا نباید سریال را دوست داشته باشید؟ درست است که سریال جاهایی از رمان فاصله میگیرد و به خاطر سرعتش در بازگویی حوادث کمی شما را گیج میکند. درست است که پرداختن به شخصیتهای فرعی همیشه کارگشا نیست و به سرعت باید به نقش اول برگردیم. سریال در رفت و آمدهای زمانی هم تماشاگر را زیادی دست بالا میگیرد و ممکن است آدم را دچار پرشهای عصبی کند. با همه اینها هیچوقت غیرقابل تحمل نمیشود. حتی تکیه کردن بیش از اندازه به اتفاق در داستان، مثل دیدار اتفاقی الیزابت با تهیهکننده تلویزیونی یا اتفاقی که برای دکتر ایوانز میافتد هم قابل انتقاد است. اما اینها را به خلاقیتی که در داستان و سریال فوران میکند ببخشید. اپیزودی که از نگاه «شش و سی» – این اسم سگ الیزابت است!- میگذرد یا جایی که سریال ماجرای یک دختربچه را نشان میدهد و آخرش میفهمیم او همان نیست که فکر میکردهایم(!)، از آن بدعتها و شوخیهای درجه یکی است که روزتان را میسازد.
خلاصه که اگر این سریال را ندیدهاید ممکن است یکی از بهترین کارهای ۲۰۲۳ را از دست داده باشید، هرچند که هنوز هم دیر نشده و فرصت هست.
کاربران IMDB به سریال امتیاز ۸.۱ دادهاند. منتقدان روتن تومیتوز به سریال نمره ۸۳% و مخاطبان نمره ۷۵% دادهاند. نویسندگان و مخاطبان متاکریتیک هم به سریال نمره ۶۸ و ۷.۵ دادهاند که مشخصا بیانصافی کردهاند و امیدوارم در آینده جبران کنند!