این یکی از معدود سریالهایی است که نوشتن دربارهاش اعتماد به نفس آدم را به چالش میکشد. سریالی متفاوت با بقیه و یکی از بهترینهای تاریخ سریالسازی جهان. گفتن این عبارات ستایشآمیز برای سریال آینه سیاه Black Mirror هیچ جسارتی نمیخواهد و بسیاری از منتقدان برایش سنگ تمام گذاشتهاند. از راجر ایبرت که میگوید: «بلک میرور یکی از بهترین و جالبترین سریالهای دهه است.» تا منتقدان مطرح ورایتی و لسآنجلستایمز که آن را از برجستهترین و تاثیرگذارترین سریالهای دهه گذشته توصیف کردهاند.
سریالی بریتانیایی است که ساخت آن از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و بعد تبدیل به محصولی از نتفلیکس شد. تا امروز جوایز بسیاری از جمله جوایز امی را برده است و کمتر سینمایینویس مشهوری است که درباره آن ننوشته باشد. نوشتههایی اغلب مملو از تحسین و با اشاره به نوآوریها و خلاقیتهای سریال. شخصا همه اینها را حتی تا همین فصل ششم که آخرین فصل به نمایش درآمده بلک میرور بوده، حاصل صنعت فیلمسازی انگلیسی میدانم. جدا از این که ایده ساخت این سریال از جانب چارلی بروکر Charlie Brooker و کانال ۴ بیبیسی کلید خورده، اساسا برایم سخت است فکر کنم چنین محصول خوشساخت و فکر شدهای میتواند از سیستم هالیوودی بیرون آمده باشد. سریالی که چه در داستانها، چه در بازی بازیگران و چه در ساخت تلاش میکند بینقص باشد. هم مهمترین اندیشههای بشری را مدنظر دارد و به امروزیترین دغدغههای جامعه انسانی میپردازد و هم در داستانگویی موفق است و میتواند بینندهاش را با خود به خوبی همراه کند.
سریال آینه سیاه به دلیل اپیزودیک بودنش طبعتا باید افت و فرود زیادی داشته باشد و انتظار داشته باشیم هر کدام از اپیزودها و فصلها برای خود ساز جدایی بزنند. ولی عملا اینگونه نیست و فکر واحد و تیم صاحبفکری که پشت کار ایستاده توانسته انسجام کار را به خوبی حفظ کند و با وجود ایدههای متفاوتی که در طول این همه سال و در اپیزودهای مختلف مطرح شده، فضای دارک و چالشهای اخلاقی نسل بشر و سوالهایی تا عمیقترین نقاط مغز آدم فرو میروند و در میان وحشت و ناامیدی شما را درگیر میکنند، روح و ماهیتی قابل درک به Black Mirror بخشیده است.
در بلک میرور بالاخره با چی طرفیم؟
با وجود یکدستی و ارتباط داستانهایی که در طی سریال نقل میشود، توصیف آنها ساده نیست. Black Mirror سریالی است با اپیزودهای ظاهرا نامرتبط. سازندگان این سریال به دنبال ارائه داستانهایی بودهاند که نشاندهنده نقصهای اجتماعی و فناوری در جامعه باشد. یادآوری و بررسی خطراتی که تکنولوژی، رسانه و جهان مدرن در بر دارد و میتواند در قالب زندگی شخصی آدمها، روابط زناشویی و محیطهای کاری بروز کند. این فلسفه پشت ماجرا در داستانهایی علمی تخیلی، فانتزی، آیندهنگرانه، جنایتکارانه، معمایی/پلیسی و در ژانرهای مختلف روایت میشود. بازیگران هم متنوعاند و شما ممکن است با دیدن چهرههای مشهوری مثل سلما هایک، جاش هارتنت، پاپا اسیدو، جان هانا، آرون پل، کیت مارا و… که مثلا در همین فصل آخر در نقشهایی متفاوت مقابل دوربین قرار گرفتند، سورپرایز شوید.
داستانها به قدری متنوعاند که ممکن است فکر کنید برگزیدهای از داستانها یا رمانهای ساینسفیکشن هستند. موضوعی که واقعیت ندارد و تقریبا همه ایدهها را پارلی بروکر داده که پس از نوشته شدن و ساخته شدن توسط کارگردانهای بسیار متنوع روی میز مونتاژ قرار گرفتهاند. بدی چنین پراکندگی داستانی این است که اگر دو قسمت از سریال را ببینید و خوشتان نیاید، ممکن است به کلی تماشایش را کنار بگذارید. خوبیاش هم این است که از هر جای سریال وارد شوید میتوانید ببینید. هر وقت خواستید میتوانید اپیزودی از یکی از فصلها را برای تماشا انتخاب کنید. و خیالتان راحت باشد که اگر این یکی زیاد نچسبید، بعدی ممکن است حسابی مجذوبتان کند.
چرا باید سریال Black Mirror را ببینیم؟
اگر خود را تماشاگر حرفهای سینما محسوب میکنید اصلا میتوانید هر فصل از سریال را مجموعهای از فیلمهای کوتاه در نظر بگیرید که در بالاترین استاندارد ممکن ساخته شدهاند. فیلمهایی که البته زیاد هم کوتاه نیستند و معمولا یک ساعته و کمتر و بیشترند. اگر قرار است پیشفرضی داشته باشید بهتر است بدانید که سریال بیرحمانه اعصاب و افکار شما را به بازی میگیرد و از شما میخواهد به موضوعات انسانی پیچیده شده در لفاف داستان فکر کنید. همه اپیزودها شاهکار نیستند ولی بعید است از تماشای مجموعشان به رضایت خاطر دست پیدا نکنید. اینجا واقعا با همان چیزی طرفید که از سینما –سینمای جدی و هنرمندانه- انتظار دارید.
مطرح کردن حساسترین دغدغههای فردی به شکلی کاملا دراماتیزه شده. آیا میخواهید پس از مرگ همچنان در کالبد دیگری به زندگی ادامه دهید و تغییرات جهان را ببینید؟ آیا میخواهید کنترل احساساتتان را کاملا در دست داشته باشید و هر وقت خواستید تغییرش بدهید. آیا میخواهید همه تصورات و احساساتتان را به شکل تصویر ببینید؟ که آرشیو همه زندگیتان را در یک فایل کوچک در دسترس داشته باشید و بتوانید مرور کنید؟ سریال شما را با چنین داستانهایی روبرو میکند و اغلب از نتیجه عملی شدن رویاهای بشری وحشتزده خواهید شد. اما مهم این است که مقابل مدیومی به نام سینما قرار گرفتهاید. داستانها به خوبی پرداخت و با جزییات تبدیل به نمایش شدهاند و مفاهیم با وجود تیز بودن و هولناک بودنشان از فیلم بیرون نمیزنند و نمیخواهند خود را به رخ شما بکشند. یعنی حتی اگر به آنها توجه نکنید هم ممکن است با دیدن این اپیزودهای فانتزی و داستانکهای خیالی به لذتی مطلوب برسید.
چرا ممکن است از سریال آینه سیاه خوشتان نیاید؟
اساسا ممکن است با این ژانر از فیلم و سریال حال نکنید و سلیقهتان اکشن و زامبی و مارول را بپسندد. هیچ ایرادی ندارد. شاید نمیخواهید با التهاب و ترسی که با دیدن این داستانها قرار است حتی خوابتان را مشوش کند، مواجه شوید. کاملا محقاید و هیچ اجباری برای تماشا ندارید. مطمئنا با دیدن فصل به فصل داستان هم حس خواهید کرد که بعضی از سوژهها و مفاهیم تکراریاند و قبلا به شکل دیگری گفته شدهاند.
بهترین فصلهای سریال از دید اغلب تماشاگران فصلهای ۳ و ۴ بودهاند. اگرچه با گذشته بیش از ۱۲ سال از پخش شدن فصل اول سریال محبوبتر شده و حالا گروههای طرفداری خود را در شبکههای اجتماعی دارد و همیشه بحث دربارهاش داغ است و تماشاگران با انتشار هر فصل تازهاش شور و شعف نشان دادهاند. اما مثل هر سریال دیگر این هم برای بعضی سلیقهها فوقالعاده است و تبدیل به کالت شده و بعضی حس تماشا کردنش را ندارند. اسم سریال آینه سیاه است که به خودی خود از پارادوکس نهفته در ماجرا حکایت میکند. اگر خوشتان بیاید جا برای خواندن و فکر کردن و صحبت کردن دربارهاش بسیار زیاد است. اگر هم نه، سریال و انتخابهای زیادی دارید و بهتر است وقتتان را اینجا تلف نکنید.
امتیاز سریال در آیامبیدی ۸.۷ است؛ روتن تومیتوز ۸۲% و در متاکریتیک ۸.۳.