0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

امید، یکی از ویژگی‌های زندگی است که ما را به جستجوی فردای بهتر وا‌می‌دارد، امید، یعنی موفقیت و آینده‌ی بهتر و دلیلی برای زیستن. وقتی امید وجود داشته باشد، شادی و سرور در زندگی حضور خواهد داشت، به همین دلیل، روان‌شناسان در سال‌های اخیر به موضوع جدیدی تحت عنوان روان‌شناسی مثبت پرداخته‌اند.

امید یکی از مفاهیم بسیار نزدیک به خوش بینی و یکی از ویژگی های زندگی است که افراد را به جستجوی فردای بهتر وا می دارد. امید یعنی انتظار موفقیت و آیندۀ بهتر، یعنی دلیلی برای زیستن، وقتی امید در دل و ذهن وجود داشته باشد، اشتیاق زندگی نیز وجود خواهد داشت (بهادری نژاد، ۱۳۷۵)

اُمید، به اختیار خود انسان است و از آنجا ناشی می شود که تصمیم بگیرد که هیچ گاه خود را کمتر از موجودی بی همتا و مهم نپندارد. شخص، اُمید را با تصمیم به داشتن آن بدست می آورد. فقط به سادگی تصمیم می گیرد که دیگر به وسیله هیچ چیزی بیرون از وجود خویش، خرد و فرسوده نخواهد شد و مسئولیت تغییر زندگی خویش را در صورت نا مطلوب بودن، بر عهده گرفته و علیرغم مخاطرات مربوطه اینکار را انجام خواهد داد (دایر، ۱۹۹۱؛ ترجمه نیک فطرت، ۱۳۸۸).

امید درمانی امروزه بخش مهمی از روند بهبود بخشی به بیماران محسوب می گردد و همواره بهترین نتیجه ها زمانی به دست می آید که بالاترین سطح امید را دارید. هر اندازه فردی با مهارت و استعداد باشید، بازهم برای فتح قله های موفقیت به امید نیازمندید. زندگی پر از شرایط سخت و فراز و نشیب های طاقت فرسا است، و تمام درهای قفل شده ای که مقابل راه تان قرار می گیرد با کلید امید و در کنار تدبیر صحیح شما را به سرمنزل مقصود رهنمون خواهد کرد.

تفکرات مثبت باید در زمان کودکی و درست وقتی که شخصیت هر انسانی در حال شکل گیری می باشد، در ذهن و روحش نهادینه شود. درک بخش هویتی افراد در سن یکسالگی بسیار قوی و همراه با رشد تفکر صورت می پذیرد.

با اینکه ایده امید از زمان آغاز خلقت آدمی وجود داشته است، اما بررسی علمی آن در زندگی انسان قدمتی کوتاه دارد و دوران طفولیت خود را می گذارند. ساده ترین راه برای شناخت ارزش و اهمیت هر چیزی در زندگی انسان، بررسی و تحلیل آثار و کارکردهای آن است. اهمیت امید در زندگی انسان چنان است که قرآن کریم در آیات متعدد به طرح امید برای انسان می پردازد.

برای نمونه، در سوره یونس اشاره می کند که «امید به آینده ی برتر در این دنیا و آخرت است که موجب می شود تا انسان ها باورها و عکس العمل های خود را تصحیح کند و به اصلاح و بهسازی اعمال و رفتار خود بپردازد» (آیات ۸-۷). یا در سوره بقره اشاره شده است که «امید است که انسان را به سوی کار یا عملی سوق می دهد امید به پاسخگویی از سوی خداوند علت و انگیزه دعا و طلب از اوست» (آیه ۱۸۶). یا آنجا که بحث از موفقیت است در سوره یوسف (آیه ۸۷) می فرماید «اگر انسان امیدی به دستیابی نداشته باشد هرگز تلاشی نخواهد کرد و کوششی برای رفع و برداشتن مشکلات از خود نشان نمی دهد» (منصوری، ۱۳۸۷).

از این آیات می توان استنباط کرد که روحیه شخص با «امید رسیدن به هدف» تقویت می شود و در برابر سختی ها واکنش مثبت از خود نشان می دهد. این بدان معنا نیست که یقیناً به هدفش می رسد بلکه فقط امیدوار است که به آن دست یابد.

در افسانه های یونان باستان این اسطوره به چشم می خورد که زئوس ـ خدای خدایان ـ از پرومتوس ـ الهه مرگ ـ به خاطر دزدیدن آتش ـ پرومته ـ از خدایان سخت برآشفت. برای گرفتن انتقام، خدایان پاندورا را که زیبای خیره کننده ای داشت، آفریدند که به زمین مبوط کند تا برادر پرومتوس را وسوسه کند.

او با خود جعبه ای حمل می کرد که خدایان به او هشدار دادند که هرگز آن را باز نکند. زئوس، که آشکارا شکل اولیه روان شناسی معکوس را اعمال می کند، می دانست که پاندورا توان مقاومت در برابر این وسوسه را ندارد که نگاهی دزدا به این صندوقچه گنج نیندازد (اسنایدر، ۱۹۹۶). به محض اینکه او صندوقچه را گشود همه مصیبت ها (قولنج، نقرس، درد مفاصل، غبطه، کینه و انتقام) در زمین پخش شدند، تنها چیزی که در صندوقچه باقی ماند «امید» بود (اسنایدر، ۲۰۰۲).

زیربنای فکری نظریۀ امید ، به آثار ارائه شده از سوی کاتلین و چان (۱۹۹۰) و استوتلند (۱۹۶۹) بر می گردد که در آن، امید به عنوان انتظار فرد برای موفقیت در دستیابی به هدف، تعریف شده است (خدابخشی، ۱۳۸۳).

مفهوم امید به زندگی

امید به زندگی یکی از معیارهای اساسی تعیین سطح کیفیت زندگی در جوامع امروزی محسوب می‌شود به‌طوری‌که هر چه طول عمر مردم کشوری بیشتر باشد، آن جامعه را پیشرفته‌تر می‌دانند. بیشترین امید به زندگی مربوط به کشور ژاپن است که متوسط سن مردم آن به بیش از ۸۰ سال می‌رسد و بعدازآن کشورهایی مثل سنگاپور، استرالیا و کانادا با تفاوت بسیار نزدیکی باهم قرار دارند و کمترین میزان امید به زندگی مربوط به کشورهایی مثل افغانستان و زیمبابوه با متوسط سن کمتر از ۴۰ سال است.

اسناد تاریخی مربوط به صدها سال پیش نشان می‌دهند متوسط طول عمر برخی افراد در آن زمان، کمتر از ۳۰ سال بوده است حال‌آنکه در جوامع کنونی این عدد به بیش از ۸۵ سال برای کشورهای پیشرفته می‌رسد. در کشور ایران سن امید به زندگی برای مردان ۷۰ و برای زنان حدود ۷۳ سال است.

تعریف‌های گوناگونی در رابطه با امید به زندگی وجود دارد اما به‌طور خلاصه می‌توان گفت امید به زندگی متوسط سال‌هایی است که فرد انتظار دارد، زندگی کند. پیشرفت علم درزمینه‌های مختلف صنعتی، کشاورزی و پزشکی در چند دهه اخیر نقش بسیار مؤثری در ارتقای سطح کیفیت زندگی و به دنبال آن افزایش طول عمر انسان‌ها ایفا کرده است. این پیشرفت‌ها باعث شده تا متوسط تعداد سال‌هایی که فرد انتظار دارد زندگی کند.

به‌بیان‌دیگر، اسنایدر و همکارانش (۱۹۹۱) امید را «مجموعه‌ای شناختی می‌دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون (تصمیم‌های هدف مدار) و مسیرها (شیوه‌های انتخاب‌شده برای نیل به اهداف) است.» بنابراین، امید یا تفکر هدف مدار، از دو مؤلفه مرتبط به هم یعنی مسیرهای تفکر و منابع تفکر، تشکیل‌شده است. «مسیرهای تفکر» انعکاس‌دهنده ظرفیت فرد برای تولید کانال‌های شناختی برای رسیدن به اهدافش است و منابع تفکر هم عبارت‌اند از افکاری که افراد درباره توانایی‌ها و قابلیت‌هایشان برای عبور از مسیرهای برگزیده تعریف کرده‌اند تا به اهدافشان برسند. از طریق ترکیب منابع و مسیرها، می‌توان به اهداف رسید. اگر هرکدام از این دو عنصر شناختی وجود نداشته باشند، رسیدن به اهداف غیرممکن است. شواهد تحقیقاتی زیادی وجود دارند که نشان می‌دهند بین بالا بودن میزان امید افراد و موفقیت آن‌ها در فعالیت‌های ورزشی، بالا بودن میزان پیشرفت تحصیلی، سلامت جسمی و روانی بهتر و بیشتر مؤثر بودن روش‌های روان‌درمانی مورداستفاده در درمان اختلالات، ارتباط وجود دارد (اسنایدر،۲۰۰۲).

ازآنجاکه عناصر دوگانه سازنده امید، یعنی منابع و مسیرها، بیانگر فرآیند افکار هدف مدار می‌باشند و فکرت هدف مدار هم ازلحاظ نظری نقطه مرکزی و ثقل معنا در زندگی هستند، پس می‌توان فرض نمود که تفکر امیدوارانه پیامد اصلی معناداری در زندگی می‌باشد (اسنایدر و فلدمن، ۲۰۰۵).

افلاطون

افلاطون تعریف ساده ای از امید دارد: انتظار لذت آتی. او معتقد بود حس امیدواری، به واقع نوعی لذت با خود به همراه دارد. اما او در مورد گرایش انسان به امید، کمی محتاط بود.

تلقی افلاطون این بود که افراد عموماً به چیزی امید دارند که اتفاق نخواهد افتاد؛ از دیدگاه او یکی از دلایل به خطا رفتن انسان ها این است که «امید به سادگی گمراه می کند». هرچند او در برخی دیالوگ هایش، به تأیید امیدداشتن به زندگی پس از مرگ می پردازد.

ارسطو

مراد ارسطو از امید، انتظار یا پیش بینیِ وقوع آینده ای مطلوب است. او نشان می دهد که قابلیت انسان برای امیدداشتن، قرین توانایی او در به یادآوری است.

بنابر تلقی ارسطو، انسان ها از نظر روانی دوست دارند باور کنند که آنچه بدان امید دارند، قریب الوقوع است. درحالی که آنچه از آن می ترسند، بسیار نامحتمل است و یا اصلاً وجود ندارد. بنابراین ارسطو نیز معتقد است که امید می تواند فرد را به مسیر اشتباهی بکشاند.

ارسطو امید را با یادآوری قرین می داند و معتقد است که آینده را به روی انسان می گشاید.

فلوطین

از نظر فلوطین، استعداد امید پیداکردن، یکی از مهم ترین چیزهایی است که انسان را از دیگر موجودات متمایز می کند. بر اساس نسخۀ سپتاجینت تورات، او داستان اینوس (که در زبان عبری به معنای «مرد» یا «بشر» است) را به عنوان نمایندۀ امید مثال می زند.

از دیدگاه فلوطین، نام اینوس به این دلیل به او عطا شد که ملجاء امیدش را خداوند قرارداد و «تنها مرد راستینی بود که به فرارسیدن خوبی ها باور داشت و بر امیدهای تسلی بخش [یا سودمند] راسخ ماند.»

فلوطین امید را «نزدیک ترین و عزیزترین دارایی روح انسان» و اولین چیزی می دانست که «خداوند در زمین حاصل خیز روح انسان کاشته است». او امید را اشتیاقی به خوبی ها و آن چیزی وصف می کند که انسان را به انجام اعمال مهم و ارزشمند وامی دارد. او می نویسد امید «سرچشمۀرودهایی است که در آنها جاری می شویم».

فلوطین اگرچه منفعت، شکوه، برکات و شادکامی حاصل از امید را از آنجا که مردم را به سمت درست کاری سوق می دهند، ارزشمند می داند اما تأکید می کند که والاترین امید، همانی است که در مثال اینوس ذکر شد: «امید و انتظار کسب خیر از خدای بخشندۀیکتا». او می نویسد «هرگز نباید آنی که به خدا امید ندارد را انسان پنداشت».

فلوطین، فروم و بلوخ جزء آن دسته هستند که معتقدند امید فرد را به انجام کارهای نیکو برمی انگیزد.

امید در مسیحیت

امید در عهدین،  اساساً به معنای توکل و اعتماد به خدا در راستای عملی کردن برنامه اش برای بشر است. مؤلفان عهد قدیم، مفاهیمی از این دست را به معنی پناه جستن نزد خدا،  ایمان قلبی به اینکه خدا به وعدۀخیرش عمل خواهد کرد و صبورانه منتظر آن بودن، به کار برده اند. انسان می داند که باید امیدوار باشد، چرا که خداوند به وعده هایش عمل خواهد کرد.

پولوس قدیس έλπίς (امید) را به معنی انتظار صبورانه، موقنانه و شادمانه برای رستاخیز مؤمنین و برپایی کامل حکومت خداوند دانسته است. او بر عامل اصلی امید مذهبی، یعنی رستاخیز مسیح تأکید می کند. افعال الهی منشاء و زمینۀ امید هستند. لوقا و پطرس واژه امید را برای اشاره به انتظار حیاتی جدید در این جهان و حیات ابدی در جهان بعدی به کار برده اند.

سنت آگوستین

آگوستین نیز امیدی را ارج می نهد که معطوف به خداوند باشد. او امید را شرط انسان بودن نمی دانست، اما بر این باور بود که امید یکی از سه بُعد ضروری زندگی خوب است (دو مورد دیگر ایمان و عشق است).

او معتقد بود که ایمان مسیحی معطوف به سعادت کاملی است که در حیات بعدی نصیب انسان می گردد؛ سعادتی که ناشی از حضور در پیشگاه خداوند است. این امید است که شخص را قادر می سازد رنج های زندگی دنیوی را تحمل کند. از آنجا که متعلَق این امید، سعادت در جهانی دیگر است، زندگی این جهانی هر قدر هم خوب یا بد باشد، تأثیری بر آن نخواهد گذاشت.

سنت آکوئیناس

توماس آکوئیناس نیز اهمیت مشابهی برای امید مؤمنانه قائل است. او آن را «فضیلتی الهی» می نامد؛ زیرا نقش محوری در زندگی مسیحی دارد و خدا، هم علت و هم مقصود آن است. از نظر او امید تماماً معطوف به سعادت است، اما امید مؤمنانه معطوف به سعادتی فوق مادی است. هدف نهائی امید مؤمنانه، ابتهاج ناشی از اتحاد با خداوند است.

او امید را از پدیده های مشابه آن تفکیک می کند؛ بدین صورت که متعلَق امید، چیزی مطلوب است ( بر خلاف ترس )، چیزی در آینده است ( بر خلاف لذت )، صرفاً خوش آیند نیست و با دشواری همراه است ( بر خلاف آرزو ) و رخ دادن آن محتمل و ممکن است ( بر خلاف ناامیدی ).

او امید فی نفسه را به عنوان پیگیری موقنانۀ چنین هدفی توصیف می کند. امید از نظر او هم می تواند نفسانی باشد (حتی حیوانات هم می توانند امیدهای بسیطی داشته باشند) هم عقلانی. امید،  مشخصاً امید مؤمنانه، می تواند فرد را در راستای عمل مطابق با فضیلت و تقوی سوق دهد.

لوتر

لوتر نیز معتقد بود که امید معنوی ناشی از والاترین فضیلت است. لیکن تأکید او بر نقش مهمی است که امید در راستای تحمل صبورانۀ دردها و رنج های زندگی ایفا می کند. او می نویسد: «برای آنان که به وعدۀ خداوند باور دارند و بر آن پایبندند، این دنیا تحیرگاهی است که امید به یک زندگی مطلوب پیش رو، ایشان را در آن پایدار نگه می دارد». او در حقیقت امید را «دل گرمی معنوی» تعریف می کند.

از نظر او امید مسیحی، صرفاً معطوف به لذات بدنی در بهشت نیست، بلکه ناظر به تجربۀ کامل عدالت و بخشایش ابدی است. او تأکید می کند که امید را خداوند به وجود آورده و موهبتی است از سر رحمت.

هابز

هابز معتقد بود امید به صورت ساده عبارت است از میل و اشتیاق به یک چیز خاص، به همراه این عقیده که می توان آن چیز را به دست آورد.

جان لاک

لاک امید را قرین با نوع خاصی از لذت می داند: امید آن احساس لذت روانی است که هر کسی درون خودش می یابد؛ لذتی منبعث از تصور خوشی ای که احتمال می دهد در آینده نصیب او شود، و این خوشی ناشی از آن چیزی است که قابلیت دل شاد کردن او را دارد.

دیوید هیوم

هیوم امید را احساسی می داند که مستقیماً از تجربۀدرد یا لذت برمی خیزد. او در تبیین این احساس می گوید:

«روان انسان به واسطۀ یک غریزۀ ذاتی، تمایل دارد تا خود را با خوبی پیوند دهد و از بدی اجتناب کند، هرچند این خوبی و بدی صرفاً در ذهن باشند و رخ دادن شان به زمان نامشخصی در آینده موکول باشد.»

او امید را احساسی می داند که وقتی فرد درباره رویدادی لذت بخش در آینده می اندیشد، برانگیخته می شود. رویدادی که رخ دادنش قطعی نیست، اما محال هم نیست.

دکارت

دکارت و اسپینوزا نیز امید را در قالبی طبیعت گرایانه و روان شناختی تبیین می کنند. البته اسپینوزا آن را پدیدۀ پیچیده تری می داند. از نظر دکارت امید وقتی ایجاد می شود که فرد هم به اکتساب خیری یا دفع شری تمایل دارد و هم آن را شدنی و محتمل می داند.

اسپینوزا

دکارت و اسپینوزا نیز امید را در قالبی طبیعت گرایانه و روان شناختی تبیین می کنند. به عقیدۀ اسپینوزا «امید چیزی نیست جز یک لذت لغزنده[لذتی مقرون با ناراحتی] که برخواسته از تصور یک چیز در آینده یا گذشته است که مطمئن نیستیم چه پیامدهایی در پی داشته باشد». امید همواره با مقداری ترس همراه است؛ ترس از اتفاق نیفتادنِ آنچه به آن امید داریم. اما از آنجا که «هر اتفاقی بالضروره نیازمند عللی است که تا آن علل محقق نشوند، آن اتفاق هم رخ نمی دهد» امید داشتن حاصل جهل انسان و باوری اشتباه است. فردی که با دلیل و منطق زندگی می کند، از امید بستن اجتناب می کند؛ چرا که او به دنبال زندگی بر اساس علم است و از شک و گمان دوری می کند.

لایبنیتز

لایبنیتز اگرچه به صورت خاص به مفهوم امید نپرداخته و هیچ کوششی برای تبیین آن نکرده، اما در یکی از دیالوگ هایش اهمیت آن را گوشزد نموده و آن را با اعتقاد به عدالت خداوند، قرین دانسته. او از فرد باسوادی به نام پولیدور سخن می گوید که نسبت به زندگی بی اعتنا است؛ چرا که می تواند نواقص انسان ها و کاذب بودن امیدشان به اینکه تا ابد زندگی خواهند کرد را ببیند.

اما تئوفیل موفق می شود او را متقاعد کند که این جهان اگرچه در ظاهر با شرور و کاستی هایی همراه است، لیکن بهترین جهان ممکن است. در نتیجۀ چنین باوری، پولیدور از بی تفاوتی و ناامیدی نجات پیدا کرده و به انجام فعالیت های سودمند، شوق و انگیزه می یابد.

لایبنیتز در این دیالوگ معتقد است فردی که به دلیل زشتی های این جهان به ناامیدی رسیده، انگیزۀ شرکت در فعالیت های ارزشمند را از دست می دهد. اگر انسان یقین نداشته باشد که همه چیز در این جهان به درستی توسط خدایی خیرخواه مقدر شده، انگیزه ای برایش باقی نمی ماند که برای رسیدن به مطلوبی تلاش کند یا انتظار داشته باشد در جهان دیگری به آن برسد.

لایبنیتز تأکید می کند که لازمۀ امید، باور به عدالت الهی است. یک تفکیک مهم که به مبحث پیش شرط های امید مربوط می شود، تمایز میان امکان امیدداشتن و حق امیدداشتن است. چه بسا در صورت عدم تحقق بعضی پیش شرط ها، فرد اصولاً قادر به امید ورزیدن نگردد. مثلاً ممکن است بدون تجربۀ قبلی ایمان، فرد قادر به داشتن امید مؤمنانه نباشد. اما برخی پیش فرض ها ممکن است شرط لازم جهت استحقاق امید باشند. بدینسان ممکن است گفته شود که فرد برای آنکه استحقاق امید به سعادت ازلی را داشته باشد، باید به دیگران محبت نشان دهد.

قدیس پیر

قدیس پیر برنامه های مشخصی جهت اصلاح در دولت، اقتصاد، نظام مالی و آموزش و پرورش تهیه کرد (مهم ترین پیشنهاد او این بود که اتحادی از دولت ها شکل بگیرد تا برای رفع اختلافات، دیگر نیازی به جنگ نباشد). اما در بن و بنیان این برنامه ها، این اعتقاد قرار داشت که بشریت در حال پیشرفت در حیطۀ دانش و حکومت است. او اظهار داشت که پیشرفت بشریت، قرین پیشرفت آحاد انسان هاست و تنها در این زمان است که بشر خواهد توانست از دوران طفولیت عقلانی خود خارج شود. از نظر او بزرگ ترین مانع پیشرفت، جنگ ها، خرافه پرستی و حسادت رهبران ملت ها به یکدیگر است.

آنه رابرت تارگو

تارگو با تحلیلی که از توانایی های ویژۀ انسان ارائه می دهد، از مثبت اندیشی خود دفاع می کند. از نظر او توانایی انسان در آموختن تجربه های جدید، به علاوۀ قابلیت انتقال دانش از راه زبان به نسل های بعد، پیشرفت بشر را تضمین می کند.

گاتهولد لسینگ

لسینگ تأکید می کند که بشریت بی شک پیشرفت خواهد کرد. انسان ها به جایی خواهند رسید که کار خوب را صرفاً به این دلیل انجام می دهند که کارِ خوب است. آنچه این پیش بینی را در نظر لسینگ قطعی می کند، قوه تعقل، قابلیت یادگیری و ارادۀ خودمختار انسان است. او می نویسد: «نه! آن روز خواهد آمد! آن روز یقیناً خواهد آمد! دوران کمال، زمانه ای که انسان ها… کار درست را انجام می دهند، چون که آن کار درست است».

آنتونی نیکلاس دی کندرا

اثر مهم دی کندرا انگاره ای برای تصویر تاریخی پیشرفت ذهن بشر در سال ۱۷۹۴منتشر شد (یعنی تنها یک سال پس از کتاب دین در محدودۀعقل تنهای کانت که منبع اصلی دیدگاه های او در باب امید است). دی کندرا نقش «امیدها»یی خاص در پیشرفت بشر را این طور شرح می دهد:

«امیدهای ما برای وضعیت آیندۀنسل بشر را می توان ذیل سه عنوان مهم دسته بندی کرد: از بین رفتن نابرابری میان ملت ها، گسترش برابری درون هر ملت و کمال حقیقی بشریت.»

دی کندرا این اهداف را صرفاً رؤیاها و آرزوهای بشر نمی دانست. او کاملاً انتظار داشت بشر به اینها دست یابد؛ چراکه مطالعه تاریخ نشان می دهد ما تا به همین جا چقدر جلو آمدیم و همچنین عقلانیت بشر، پیشرفت های بعدی را تضمین می کند. دی کندرا امید را انتظاری یقینی و عقلانی می دانست که بر پایۀ تجربۀ ما از گذشته و بر درک ما از انسان و جهان بنا شده است. آنچه بشر در طول تاریخ بدان خواهد رسید، مسحور کننده است.

کارل مارکس

مارکس معتقد است که برهم کنش های دیالکتیکی درون قلمروی اقتصاد، به علاوۀ تضادهای اجتماعی ناشی از آن، بشر را به سمت نظام های اقتصادی-اجتماعی جدید و در نهایت، به سمت جامعه ای بدون تضاد طبقاتی حرکت می دهد. درک مناسبی از دینامیزم تاریخ، می توانست از این امید به آینده پشتیبانی کند. اما مارکس هم مانند هگل تلاش می کرد نظامش را متقن و علمی و خالی از رؤیاها و تصورات خیال پردازانه پی ریزی کند. بنابر این او شدیداً منتقد امید مؤمنانه بود. امیدی که اضطراب های حقیقی مردم را آشکار کرده و تلاش می کند آنها را فروبنشاند، اما برای این کار تنها تخیلاتی در مورد جهانی دیگر ارائه می دهد. او بر این باور بود که یک رویکرد واقع گرایانه و علمی به مسائل و مشکلات بشر، مستلزم از بین رفتن امید واهی به دین است: «منسوخ شدن دین که آورندۀ سعادت متوهمانه برای انسان هاست، شرط لازم رسیدن به سعادت حقیقی است».

جولیان هاکسلی

جولیان هاکسلی اذعان می داشت که در طی جریان تکامل، دنیای موجودات زنده به نقطه ای رسیده است که یکی از محصولاتش، یعنی انسان، می تواند آگاهانه به مطالعه و جهت دهی این جریان بپردازد. او شورمندانه اظهار می دارد: «سرنوشت ما را مأمور و گماشتۀ فرآیند تکامل در این سیاره قرار داده است؛ بدان معنا که وسیله درک امکان های جدیدِ پیش روی آن باشیم». او حتی خواستار دین جدیدی بر پایۀ علم و انسان گرایی شد تا بدین وسیله بشر بتواند به نهایت ادراک نسبت به نقش خویش به عنوان مأمور و گماشتۀ جریان تکامل نائل آید. او معتقد بود مسیرهای پیش روی فرآیند تکامل، حقیقتاً نامحدودند و لذا با امید زیادی به آینده می نگریست.

پیرس

پیرس بیان داشت که امید، پیش نیازی اکیداً ضروری برای پیشرفت دانش است. از نظر او کاوش های عقلانی، بر این پیش فرض استوارند که جامعه انسانی در مسیر اهداف عقلانی اش، به سمت موفقیت پیش می رود. او بر بداهت «امید به پیشروی نامحدود تکاپوی عقلانی» اشاره کرده و آن را یکی از سه «گرایش درونی» می داند که «لازمۀقطعی منطق» است.

منظور او از «گرایش درونی» دانستن امید، این است که (امید) یک تمایل یا انتظار است و نه یک عقیده یا آگاهی که دلایل عقلانی داشته باشد. اما در مسیر توسعۀ عقلانی برای آنکه یک جامعۀ علم محور از عقل استفاده کند، امید اگرچه مبنایی مستدل ندارد، شرطی لازم است. این امید به همان میزان برای دانش، بنیادین است که امید مؤمنانه برای ایمان و مذهب.

جان استورارت میل

میل نیز همانند پیرس بر این باور بود که امید می تواند سودمند باشد، اما تأکید او بیشتر بر اهمیت آن در خودسازی فردی بود. او امید را با قوۀ خیال قرین می دانست و معتقد بود تنها ملاک ارزش گذاری افکاری که یک فرد در خیال خود می پروراند (مثلاً تفکر درباره زندگی پس از مرگ) فایدۀ عملی آنها است. اگرچه او در مقاله ای می نویسد که به نظرش می توان ثروتمند بود و بهترین زندگی ها را داشت و در عین حال امید هم نداشت، لیکن در نوشته های بعدی اش استدلال می کند که «اثر مثبت چنین امیدی غیرقابل انکار است».

کرکگارد

در دو اثری که کرکگارد با نام مستعار منتشر کرده، نظر خیلی مثبتی درباره امید ابراز نکرده. کاراکتر جمال پرست جوان او در بخش اول کتاب این یا آن، امید را به عنوان «ناخدای کشتی بی ایمانی» تقبیح می کند؛ چراکه تمرکز فرد را مختل کرده و بنابراین او را از یک زندگی خلاقانه و هنرمندانه (که هردو نیازمند توجه منظم می باشند) دور می سازد.

کرکگارد همچنین در کتاب تکرار امید را «دوشیزه فریبنده ای که از بین انگشتان سر می خورد» و «میوه ای دلربا» توصیف می کند. اینکه انسان تمام توجهش به حال باشد و در زمان حال زندگی کند، خیلی بهتر است از اینکه عمرش را با خیال پردازی ها تلف نماید. اما کرکگارد بین امید راستین مذهبی(مسیحی) و این رؤیاپردازی های بی اساس، تفکیک قائل می شود. یک مؤمن حقیقی، ساده انگارانه در آینده و یا معطوف به آن زندگی نمی کند. در واقع امید مؤمنانه تنها هنگامی طلوع می کند که تمام آرزوها و رؤیاهای آیندۀ بهتر، کاملاً برای فرد فروپاشیده شده و از بین رفته باشند.

امید مسیحی «امید درمقابل امید» است. این امید به جاودانگی است و تنها وقتی بروز می کند که فرد ادراک کاملی از محدودبودن خویش و اینکه روزی خواهد مرد، پیدا کرده باشد. این امید از پس اضطراب عمیقی برمی خیزد که کرکگارد توصیف دقیقی از آن ارائه داده است. فرد امیدوار، آغوش خود را به روی امکان نیکو باز می کند. اما به روی آنچه ابدی است و نه صرفاً آنچه آتی است، و به نامحدود و نه محدود.

هایدگر

هایدگر تأکید می کند آنچه درمورد امید اهمیت دارد، متعلَق آن نیست، بلکه آن حالتی است که بر فرد به هنگام امید داشتن واقع می شود:

«مشخصۀ امید به عنوان یک حال، ابتدائاً در امید به مثابه برای -خود- به چیزی- امیدداشتن نهفته است. شخص امیدوار خود را با خودش در امید وارد می کند و خود را با آنچه به آن امید دارد، مواجه می سازد.

امید یکی از ابعاد وجودی حیات آدمی است که عمق فانی بودن ما را آشکار می نماید.

هیدگر بر این باور بود که امید با انتقال انسان به آینده، جنبۀ فانی وجود او را آشکار می سازد.

مارسل

تأکید مارسل بر ارزش والای امید است. او امید را از آرزوها، امیال و رؤیاهای خاصی تمایز می دهد. مارسل امید را بیشتر یک نگرش متافیزیکیِ مبنایی می داند:

«امید عبارت است از اظهار آن چیزی که در کنه هستی نهفته و ورای تمام محاسبات و اطلاعات و احصائات است؛ آن مبداء اسرارآمیزی است که با من دست به یکی کرده و اگرچه کاری عملی از دستش برنمی آید، اما اگر من چیزی را حقیقتاً با تمام وجودم بخواهم و لایقِ خواستنِ آن باشم، او هم همان را می خواهد که من می خواهم.»

مارسل معتقد است که امید، یک گشایش بنیادین به “وجود” و آیندۀ روشن آن است. سمت و سوی امید، رو به موضوعات و اهداف متعین و محدود نیست و ربطی به مثبت اندیشی سطحی ندارد. می توانیم بگوییم امید، یک باور بنیادین است که وقتی فرد از چنگال ناامیدی می گریزد و بر این عقیده پافشاری می کند که حقیقت زیباست، بروز می کند.

اریک فروم

اریک فروم نیز امید را یکی از عناصر ذاتی ساختار حیات دانسته (دو عنصر دیگر ایمان و شکیبایی است). بدون امید، انسان رو به مرگ می رود. از نظر او امید، حد فاصل میان عمل گرایی غیرواقع گرایانه [افراطی] و انفعال است:

«امید درست شبیه ببری است که در کمین است و تنها موقعی می جهد که زمانش رسیده باشد. نه اصلاح طلبی بدبینانه و نه تندروی ماجراجویانه، هیچ کدام جلوۀ امید نیستند. امید یعنی در هر لحظه آمادۀ آن اتفاق خوبی باشی که هنوز رخ نداده، و حتی اگر در طول زندگی ات هم رخ نداد، ناامید نشوی.»

او امید را از مثبت اندیشی تفکیک می کند؛ زیرا مثبت اندیشی جزء مسائلی نیست که بشر خیلی با آن درگیر باشد. اما وقتی کسی امید دارد، «به توانایی اش در رهاشدن از اوضاع پیچیده و مهلکی که خودش به وجود آورده، ایمان دارد». در طول تاریخ، افراد امیدوار در مواجهه با مسائل وخیمی که بشر با آن مواجه است، بیشترین جدیت را به خرج داده اند و از راهی منطقی و واقع گرایانه، مجدانه در حل آنها کوشیده اند. امید یعنی احساس گشودگی و تعهد نسبت به زندگی و پیشرفت.

اِزرا استاتلند

می توان گفت فروید، یونگ و اسکینر آن را به کلی نادیده گرفتند. با این حال یک روان شناس به نام اِزرا استاتلند تلاش کرده نظریه روان شناختی جامعی دربارۀ امید مطرح کند. طرح او به طور مشهودی با دیدگاه انسان گرایانۀ اریک فروم متفاوت است.

استاتلند ابتدا تعریف نسبتاً دقیقی از امید ارائه می کند و آن را «انتظارِ نائل شدن به یک هدف» خوانده و سپس با استفاده از یک مدل رفتارگرایانه، به تبیین ماهیت و فایدۀ آن به عنوان یک انگیزه می پردازد.

او بر مبنای تحلیلی که از میزان قابل توجهی تحقیقات روان شناختی به دست آورده، به این نتیجه رسیده که هرچه اهمیت یک هدف و انتظار نیل به آن  در انسان افزایش یابد، قصد و تلاش برای رسیدن به آن هم بیشتر می شود. لازم به ذکر است که بر طبق اسلوب استاتلد، می توان امید را علاوه بر انسان ها به بسیاری از حیوانات هم نسبت داد.

هرمان کوهن

هرمان کوهن و مارتین بوبر جزو آن گروه از نویسندگان هستند که به امید در ذیل مقولۀ پیشرفت بشر به سمت آیندۀ بهتر پرداختند. هر دوی آنها بحث خود را بر مبنای مفاهیم و آرمان هایی برگرفته از عهد عتیق پی ریزی کرده اند.

بنابر نظر کوهن، کانت شناسی که دیدگاه هایش به شدت متأثر از کانت بود، امید در توحید و اخلاق پیشرفتۀ یهودی به بالاترین سطح خود می رسد؛ زیرا این امید نه خودمحورانه است و نه لذت گرایانه، بلکه تعهدی است نسبت به آرمان منجی گرایانۀ سعادت و رستگاری تمام انسان هایی که در طول تاریخ زیسته اند. امید منجی گرایانه، معطوف است به آرمانی تماماً اخلاقی و بشردوستانه:

«انگارۀ منجی گرایی به انسان آرامش و قوت قلب می دهد و تضمین می کند نه تنها انسان های برگزیده، بلکه تمام ملت ها و اقوام روزی در توازن و یکپارچگی با یکدیگر خواهند زیست، همان گونه که طبیعت می زید.»

این امید بر “انگاره”ی [وجود] خدا متکی است (همانند دیدگاه کانت که وجود خدا را پیش فرضی عمل گرایانه می دانست). کوهن می پذیرد که در ادیان جایگاهی برای “امید” وجود دارد و آن، امید به زندگی پس از مرگ است، اما او اهمیت این جایگاه را در رتبۀ دوم می داند و تصور سنتی از جاودانگی را نمی پذیرد. کوهن بر این باور است که زندگی پس از مرگ حقیقتاً یکی از “اسرار الهی” است و ابداً آن اهمیتی که امید منجی گرایانه برای ایمان دارد را ندارد.

مارتین بوبر

هرمان کوهن و مارتین بوبر جزو آن گروه از نویسندگان هستند که به امید در ذیل مقولۀ پیشرفت بشر به سمت آیندۀ بهتر پرداختند. هر دوی آنها بحث خود را بر مبنای مفاهیم و آرمان هایی برگرفته از عهد عتیق پی ریزی کرده اند.

بوبر پیامبران تورات را مدافعان بزرگ امید می بیند. او امید مورد نظر آنها را دو بعدی می داند: امید به ایجاد عدالت کامل در ارتباطات انسانی و امید به برپایی حکومت جهانی خدا بر روی زمین. بوبر دربارۀ این دو بعد می نویسد:

«من معتقدم این دو بعد، از یکدیگر جدا نیستند. تنها پی ریزی شالودۀ اولی [عدالت کامل] در حیطۀتوان من [انسان] است، اما دومی [حکومت جهانی خدا] ممکن است همین حالا هم بدون سر و صدا در حال تحقق باشد و من اگر روزی از خواب [غفلت] برخیزم، متوجهش شوم. شاید هم موج سهمگین آن، خواب مرا بِدَرد. اما این هر دو به یکدیگر وابسته اند؛ “تحول” و “رستگاری” هر دو به یکدیگر وابسته اند و فقط خدا می داند که چگونه و من نیازی به دانستن آن ندارم. این را امید می نامم.»

بوبر امید را «دورنمایی از ساعتی بهتر» تعریف کرده و بر این باور است که زمانی به قوی ترین شکل خود رشد می کند که انسان در دوره های فشار شدید قراردارد و آن زمانی است که «نیاز فردی هر یک از انسان ها، نیاز بزرگ بشر را آشکار می کند». بوبر دوران هیتلری و سال های اوج «جنگ سرد» را نمونۀ چنین دوره هایی می دانست. آنچه بوبر امید داشت بشر به آن برسد، جامعه ای کاملاً عادلانه با مردمی بود که با همکاری کامل و احترام متقابل در آن زندگی می کنند.

او ووزا و دهکده اشتراکی در اسرائیل مدرن را به عنوان بهترین نمونه از چنین جامعه ای در زمان حال مثال می زند. در آنجا واقعیات خشن مانع از خوش خیالی ساکنانش شده اند، اما در عوض باور مردم به تلاش برای تحقق جامعۀ سوسیالیستی ای پیشرفته تر و فعال تر “امیدی” را به وجود آورده که دیگر صرف احساسات نیست، بلکه بر مبنای کار و تلاش محض است».

برای تحقق یک جامعه آرمانی، پیشنهاد او به بشریت به عنوان یک کل واحد این است که قدرت مندان جهان دست از تفکر ایدئولوژیک بردارند و به سمت نقطۀ مقابل آن، یعنی «مدنیت دیالوگ» روی بیاورند که نتیجۀآن، گشودگی، همکاری و احترام خواهد بود.

ارنست بلوخ

ارنست بلوخ (مارکسیست) نیز به مسئله پیشرفت بشر توجهی جدی داشته است. به نظر او این خودِ امید است که فرد را به تلاش برای غلبه بر ازخودبیگانگی وامی دارد و به خلق یک آیندۀ بهتر سوق می دهد. غریزۀ آرمان گرایی (گرایش به ساختن و پرداختن به رؤیاها) در ذات بشر نهفته است و لذا فرد می تواند به ورای خود برود و آن چیزی که به نوعی بهتر است را به وجود آورد.

بلوخ در کتاب اصلی خود یعنی مبنای امید ، چندین نوع طرز تفکر که منجر به امید می شوند (از اشکال سادۀ آن که «خیال پردازی های کوچک» باشد تا نظریه های ژرف اندیشانۀ غائی) را مورد تجزیه قرارداده و نشان داده که چطور همۀ آنها مبین گرایش انسان به خلاقیت و کمال می باشند.

او استدلال می کند که امید چیز بیهوده ای نیست و آینده از پیش تعیین نشده است. همه چیز در حال شدن است و امکان های مختلفی پیش روی دارد. بنابر این بلوخ انسان ها را به امیدوارانه زیستن فرامی خواند. او در آغاز مبنای امید می نویسد: «مسئله مهم، آموختن هنر امیدواری است». انسان از طریق امید می تواند استعداد خود را کشف کند و جهانی بهتر به وجود آورد.

یورگن مالتمن

یورگن مالتمن که از شخصیت های مهم جنبش «الهیات امید» بوده، با الهام از برخی دیدگاه های ارنست بلوخ، بازخوانی جدیدی از معادشناسی مسیحی مطرح نموده است. مالتمن به مخالفت با این باور که مسیحیت اولیه تماماً معطوف به آخرت و قیامت بوده است می پردازد و سعی می کند کلیسای امروزی را یاری دهد تا احساس مسئولیت و امید را احیا کند. امید مسیحی، طلب برکتی است که پس از رستاخیز عیسی به وقوع می پیوندد؛ همان زمانی که اراده ای جدید، قاطعانه جهان را فرا می گیرد.

او معتقد است این دیدگاهْ غیرواقع گرایانه نیست؛ زیرا تنها راهی است که ما را بر آن می دارد تا امکان های پیش رویمان را جدی بگیریم. آینده، مملو از حقیقت خداوند است و ظهور مسیح، پیش بینی ادراک کامل خداوند است که مسیحیان در انتظار آن اند.

مالتمن از ما می خواهد جهان را آبستن امکان تحقق تمامیت و زندگی کامل بدانیم. از این رو او طرف دار تغییرات سیاسی و اجتماعی است، اما امید را صرفاً به تلاش های تحول خواهانۀ این دنیایی تقلیل نمی دهد.

میلر

میلر، عقیده دارد که امید باعث سلامتی روانی است و کسی که امیدوار باشد مفهوم درستی از زندگی خواهد داشت.

رابینسون

رابینسون (۱۹۸۳) معتقداست امید یکی از پایه‌های اصولی توازن و قدرت روانی که مشخص‌کننده دستاوردهای زندگی است؛ یعنی توانایی باوری که احساس بهتر از آینده که با نیروی نافذ خود، سیستم فعالیتی را تحریک می‌کند تا سیستم بتواند تجارب نو را کسب کرده و نیروهای تازه را در ارگانیزم ایجاد نماید و درنتیجه امید، انسان را به تلاش و کوشش واداشته و او را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می‌کند ویکی از نشانه‌های سلامت روان است (محمدی، ۱۳۹۴).

فرانک

فرانک (۱۹۸۲-۱۹۶۱) امید را فرایندی دانست که در همه روی آوردهای رواندرمانگری مشترک است. او اعتقاد داشت در صورتی که درمانگر امیدهای کمک کننده به مراجع را در نظر نگیرد، مراجع حاضر به شرکت در درمان نمیشود و اگر هم حاضر شود رواندرمانگری مدت زیادی دوام نخواهد آورد. به همین دلیل نقش امید در همه نظریه های رواندرمانی برجسته است (لطفی کاشانی و شهرام وزیری،۱۳۹۵)

فرانک (۱۹۷۵) امید و دلگرمی را از اساسی ترین عوامل مؤثر در اثربخشی درمان دانسته است.

اندرسون

امید تأثیر بسزایی در کنش وری نقش اجتماعی نیز دارد. افراد امیدوار به زندگی خوشبین هستند، هدفهای مشخصی برای خود در زندگی دارند و همکاری و مسئولیت پذیری اجتماعی بیشتری نشان می دهند (اندرسون و دیگران،۲۰۰۷)

گروپمن

گروپمن امید را احساس وجد و نشاط در نظر می گیرد که هنگامی تجربه می شود که فرد آینده بهتری را فراسوی چشمان خود انتظار داشته باشد (گروپمن، ۲۰۰۵).

اریک اریکسون

در نظریه اریکسون ، نوباوگی ( سال اول زندگی ) زمان جذب کردن است، به طوری که نوباوگان، نه تنها از طریق دهان، بلکه از طریق اندام‌های حسی گوناگونشان «جذب می‌کنند». زمانی که آن‌ها غذا و اطلاعات حسی را جذب می‌کنند، یاد می‌گیرند به دنیای بیرونی اعتماد کنند یا به آن بی‌اعتماد باشند؛ وضعیتی که به ‌آن‌ها امید واقع‌بینانه می‌بخشد. بحران روانی-اجتماعی این دوران، اعتماد بنیادی در برابر بی‌اعتمادی بنیادی است و نیروی بنیادی امید مشخص می‌شود.

در نظریه اریکسون دوره پیری از ۶۰ سالگی تا پایان زندگی را دربردارد. پیری می‌تواند دوران شادی، نشاط و اعجاز باشد، اما دوره کهولت، افسردگی،‌ و ناامیدی نیز هست. حالت روانی-جنسی پیری، لذت‌جویی کلی است. بحران روانی-اجتماعی، انسجام در برابر ناامیدی، و نیروی بنیادی آن، خرد است.

کارل منینجر

کارل منینجر  (۱۹۵۹) برای اولین بار در جمع روان پزشکان از امید به عنوان نقطه ی قوت در بیماران اشاره کرد و همکاران خود را تشویق کرد تا قدرت امید را در بیماران باز شناسند. وی این سؤال را مطرح کرد که آیا اکنون وظیفه ی ما نیست به عنوان یک دانشمند نه درباره ی یک سلاح جدید، یک موشک یا یک بمب بلکه درباره ی این حقیقت قدیمی اما نوظهور یعنی امید صحبت کنیم (برچارد  و همکاران، ۲۰۰۳).

لوپز

لوپز  و همکاران (۲۰۰۴) اظهار داشتن که قدرت امید به عنوان یک نیروی انگیزشی در سرتاسر تاریخ روان شناسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. ارزش امید به قدرتی است که در آینده نهفته است، از این رو نگاه به آینده مؤلفه ی محوری امید است.

اورتیج وساودرا

با توجه دیدگاه روانشناختی می توان سه بعد کلی برای امید در نظر گرفت: ۱. اهداف ۲. مسیرهای دستیابی به این اهداف ۳. عامل یا فاعلی که این اهداف برایش تعریف شدند ( اورتیج وساودرا، ۲۰۱۴: ۴۴۷ـ۴۵۳).

نان 

نان  (۱۹۹۶) امید را تمایلی کلی فرد به ساختن آینده و نوعی پاسخ مثبت به آینده ی ادراک شده می داند.

مک اینیس و چان

از نگاه مک اینیس و چان  (۲۰۰۷) اکثریت مردم امید را به عنوان یک هیجان توصیف می کنند؛ هیجان هایی که از هیجان های ترس، خشم یا عشق بالاتر است و در موجودات غیر انسانی وجود ندارد (به نقل از سماوی، ۱۳۹۱).

ماهونی

ماهونی (۱۹۹۱) در باب امید می‌گوید: کودکانی که در محیط خانوادگی آکنده از فشار روانی بزرگ می‌شوند احتمال بیشتری دارد که در شرایط خاصی، انعطاف‌پذیر و امیدوار بار آیند، او برای تبیین نظر خود به چهار علت اشاره می‌کند:

۱ ـ در این شرایط کودکان درمی‌یابند که والدینشان مشکل‌دارند و درنتیجه در ناکامی‌ها، قصور والدین را در عوض قصور شخصی‌شان به‌عنوان کمبودهای والدینی رده‌بندی می‌کنند.

۲ ـ این کودکان، سایر بزرگسالان را افرادی می‌بینند که در شرایط معمول می‌توانند به تأمین مراقبت، کنترل و تحریک ذهنی از جانب آن‌ها امیدوار باشند.

۳ ـ این‌گونه کودکان استعداد خاصی را درهمان اوان زندگی شناسایی کرده و آن‌ها را تقویت می‌کنند تا طی آن به شبکه‌های اجتماعی حمایتی جدیدی دست یابند.

۴ ـ از انگیزه‌ی بالایی برای پرورش استعدادهای خود برخوردارند که با پایداری و سرسختی‌شان مشخص می‌شود.

سلیگمن

امید به عنوان سازه ای در نظر گرفته می شود که بسیار نزدیک به مفهوم خوش بینی است.
مفهوم امید شامل مولفه های زیر است (سلیگمن، ۲۰۰۵):
– هدف ارزشمندی که فرد به سمت آن برانگیخته می شود،
– ادراک توانایی طراحی گذرگاه هایی به سوی هدفهای مطلوب به رغم موانع موجود (تفکر گذرگاه)،
– انگیزش برای استفاده از این گذرگاه ها و اعتقاد به توانایی خود برای پیگیری اهداف (تفکر عامل)،
هر سه این عوامل در مسیر حرکت به سمت هدف ها از تجارب گذشته فرد تاثیر می پذیرند و تحت تاثیر تجارب گذشته فرد به موقعیت فعلی آورده می شود.

چون و نیکولای جوک

چون و نیکولای جوک (۱۹۹۸) امید را با هفت مؤلفه مشخص می کنند که در زبان انگلیسی با «C» شروع می شود و شامل کنارآیی و اقدام، شادی، اجرا، ارتباط، خلق و جمع گرایی است. امید، معمولاً به عنوان متغیر محلی در سازگاری، شرایط مبهم و رنج بردن است (به نقل از، هرت و کات کلیف ، ۲۰۰۲).

نظرات جدید غربی

زتومکا (۲۰۰۳) اُمیدواری و تمایل به آینده را یکی از خلقیات اجتماعی افراد دانسته، این خلقیات را در ایجاد فرهنگ اعتماد در جامعه دخیل می داند.

اُمید به عنوان یک استراتژی کنار آمدن در حوزه های مختلف تحصیلی، ورزشی، سلامت روان، شغل و کار ایجاد شده است و از بین سازه های مثبت (مثل خوش بینی)، که در سلامت جسمانی و روانی موثر می باشند، سازه اُمید توجه فزاینده ای را به خود اختصاص داده است (پترسون، گرهارد و رود ،۲۰۰۵).

اُمید با سلامت روانی و جسمی که با انواع مقیاس ها مانند پاسخ مثبت به مداخلۀ پزشکی سلامت ذهنی، خُلق مثبت، پرهیز ازرویدادهای پُر فشار زندگی، نشاط و شادکامی در امور زندگی و مسأله گشایی همبستگی مثبت داردو آنها را پبش بینی می کند (کار، ۱۳۸۴؛ترجمه مهرداد کلانتری). یکی از ویژگی های آدمی این است که با اتکا به اُمید و آینده زندگی می کند و فردی که به آینده اُمید ندارد محکوم به فنا است (فرانکل، ۱۹۵۸؛ ترجمه میلانی و صالحیان، ۱۳۷۷).

رآب (۲۰۰۷)، می نویسد که آموزش اُمید تا اندازه معینی خاصیت پیشگیری دارد. اُمید با اضطراب همبستگی منفی دارد و مانع تصورات آسیب پذیری و اختلالات اضطرابی و عدم پیش بینی می شود (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۹). به علاوه کسانی که اُمید بالایی دارند، در توانایی بیشتری برای حل مسائل اجتماعی خود هستند تا کسانی که دچار اُمید پائین هستند (چانگ، ۱۹۹۸؛ به نقل از بهاری).

اُمید علائم و آثار متعددی به جای می گذارد. از نظر جسمی؛ فرد اُمیدوار پُر انرژی بوده و زندگی را توأم با خوشی، رفاه و سلامت سپری می کند و فردی است مُدعی، سرزنده و آماده رویارویی با خطرات، از نظر احساس؛ خوش بین، شاداب، آرام، هماهنگ، باوقار عاری از اضطراب و احساس گناه و عصبانیت است، از نظر هوشی او فردی است هُشیار و دارای قضاوت مُدلل و واقع بین و همچنین دارای تفکر، آزادی انتخاب و کنترل زندگی است. در بُعد اجتماعی متمایل به برقراری ارتباط و فعالیت با دیگران است و در بُعد روانی دارای فلسفه معنی دار و هدفمند در زندگی است (بک و همکاران؛ به نقل از باقرپور، ۱۳۸۶).

تحقیقات ایرانی امید

بررسی ها نشان داده است که اُمیدواری واریانس بی بدیلی برای خوش بین به وجود می آورد و می تواند کمک خوبی به پیش بینی متغیر های مختلف داشته باشد (قریشی، ۱۳۸۸).
اسلامی نسب (۱۳۷۳)، معتقد است که اُمیدواری بر کیفیت روابط با دیگران تأثیر می گذارد؛ به طوریکه افراد نااُمید به ندرت می توانند با دیگران ارتباط رضایت بخشی برقرار کنند؛ پس همواره احساس تنهایی کردهو در انتظار شکست به سر می برند و وقایع کوچک را بسیار بد تعبیر می کنند.

چارلز ریک اسنایدر ( اشنایدر )

بررسی علمی امید به زندگی در انسان قدمتی کوتاه دارد و دوران ابتدایی خود را می گذارند (اشنایدر ، ۱۹۹۴) . اشنایدر برای اولین بار، نظریه امید را مطرح کرد، و آن را متشکل از قدرت اراده، قدرت راهیابی، داشتن هدف و تشخیص موانع است (داروودی، ۲۰۱۰).

از نظر اسنایدر، بنیانگذار نظریۀ امید در روان شناسی، امید عبارت است از: ظرفیت اراک شده برای تولید مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و انگیزۀ ادراک شده برای حرکت در این مسیرها. از این رو، امید یعنی انتظار مثبت برای دستیابی به اهداف و انتظار مثبت، خود دارای ابعاد گذرگاه و عامل است (عامل + گذرگاه= امید) (اسنایدر، ۲۰۰۰). در حقیقت، اسنایدر امید را به عنوان سازه ای شامل دو بعد، مفهوم سازی کرده است: توانایی طراحی گذرگاه هایی بسوی هدف های مطلوب، به رغم موانع موجود و توانایی ایجاد انگیزه برای شروع و تداوم حرکت در این گذرگاه ها. امید، مجموع این دو بعد است (کار، ۱۳۸۵).

امید فرایندی است که طی آن، فرد هدف های خود را تعیین می کند، راه کار هایی برای رسیدن به آن ها می سازد و انگیزۀ لازم را برای اجرای این راه کار ها ایجاد و در طول مسیر حفظ می کند، امید یکی از سازه‌های شناختی – انگیزشی است که در این زمینه مورد تاکید قرار گرفته است ( اسنایدر و لوپز، ۲۰۰۷).

امید روندی فعال و آموختنی است؛ شیوه ای از اندیشیدن است که رفتارهای خاصی را به دنبال دارد. امید روندی فکری است که تعیین هدف را ساده می‌کند و به ما یاری می‌دهد تا در راه رسیدن به هدف‌هایمان، به طرز موثری بکوشیم. امید را با سه جزء به هم پیوسته اندیشیدن، یعنی «تعیین هدف/ نیروی راه یابی/ و نیروی اراده» تعریف می‌کنیم. بدون این سه جزء به هم پیوسته امید نمی تواند شکل گیرد (مک درمت و سی. آر. اسناید؛ ترجمۀ فرود، ۱۳۸۴).

به اعتقاد اشنایدر (۲۰۰۲) امید مهارتی آموختنی است که از طریق جریان اجتماعی شدن از سال های کودکی آموخته می شود. اشنایدر (۲۰۰۲) به ماهیتی فعال از مفهوم امید اعتقاد دارد که در برگیرنده ی داشتن هدف، برنامه ریزی و داشتن اراده برای دست یابی به هدف و مقابله با این موانع است.

فراد اُمیدوار، معناهای مورد نظر خود را به شکل موفقیت آمیزی دنبال می کنند و در نتیجه هیجان های مثبت بیشتری را تجربه می کنند. افراد دارای سطح اُمید پایین در رویارویی با مشکلات برای رسیدن به معناهای مورد نظر خود مشکل دارند. و در نتیجه هیجان های منفی بیشتری را تجربه می کنند. اُمید عامل مؤثری در دستیابی به موفقیت های اجتماعی است. نداشتن اُمید به زندگی یا پائین بودن آن، موجب می شود که فرد احساس کارآیی و خود کارآمدی پائینی داشته باشد، عزت نفسش کاهش یابد وبه این ترتیب تلاش برای پیشرفت در زندگی را بیهوده بداند و در نتیجه موفقیت های کمتری  بدست آورد (اشنایدر، ۲۰۰۲).

اسنایدر آن را به گونه ای دقیق تر تعریف می کند: «اعتقاد به این امر که هدفتان هر چه باشد، هم ارادۀ دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است» (گلمن، ۱۹۹۵؛ ترجمۀ پارسا، ۱۳۸۰ ).

در نهایت به نظر اسنایدر امید عبارت است از “توانایی درک شده برای تولید راه هایی به سمت اهداف خوشایند، همراه با انگیزه درک شده برای استفاده از آن راه ها تا فرد به هدف مورد نظر برسد” (اسنایدر، ۲۰۰۰). در این چهارچوب دو عاملی، عامل به حس کارآمدی (یا قصد و اراده) در حرکت به سمت اهداف فردی و راهبردها به طرح برنامه و راه ها برای دستیابی به اهداف دلخواه برمی گردد (برایانت و ونگروس، ۲۰۰۴).

طبق نظر اشنایدر، ناامیدی حالت تکان دهنده ای است که با احساس از ناممکن بودن امور، احساس ناتوانی و بی علاقگی به زندگی آشکار می شود. فرد در اثر ناامیدی به شدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیت مختلف خود را بسنجد و تصمیم بگیرد( اسلامی نسب، ۱۳۷۳).

طبق نظریه اسنایدر، امید یک هیجان انفعالی نیست که تنها در لحظات تاریک زندگی پدیدار شود، بلکه یک فرآیند شناختی است که افراد به وسیلۀ آن، فعالانه اهداف خود را دنبال می کنند. از نظر وی، امید فرآیندی است که طی آن فرد: ۱) اهداف خود را تعیین می کند، ۲) سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف می سازد و ۳) انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می کند (اسنایدر، ۱۹۹۵).

نظریه امید اشنایدر بر سه مؤلفه مرکزی بنیان گذاشته شده است: اهداف، گذرگاه ها و عامل که در ادامه به توضیح تک تک این ابعاد پرداخته می شود.

الف) تفکر هدف : اساس نظریۀ امید، بر مبنای اهمیت و ضرورت اهداف بنا شده است. در واقع اهداف، یکی از ابعاد کلیدی نظریۀ امید است که می­توانند کوتاه مدت یا بلند مدت باشند و از نظر اهمیت طبقه ­بندی     می شوند. تقریباً تمامی آنچه که یک فرد انجام می دهد، به سمت دستیابی به یک هدف است. هدف، شامل هر چیزی است که خود فرد مایل است به آن دست یابد و آن را انجام دهد یا آن را تجربه و یا ایجاد کند. اهداف، نیروی محرک هر رفتاری هستند و می توانند در دامنۀ یک حرکت ساده برای بیدار شدن به هنگام شنیدن زنگ ساعت تا تعمیر بخشی از یک هواپیما و گاهی به پیچیدگی کسب یک مدرک دانشگاهی داشته باشند (علاالدینی، ۱۳۸۷). از طرفی در نظریۀ امید، اهداف، منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت، ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، در حالی که هیجان منفی، ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اسنایدر، ۲۰۰۲). با توجه به وجود این پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفه مثبت، ممکن است چنین به نظر می رسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و قابل دستیابی است، اما افراد دارای امید بالا، معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی از عدم قطیعت و یا سطح دشواری متوسط باشند، یعنی اهدافی که اندکی دشوارتر از اهداف دست یافتۀ قبلی باشند (اسنایدر، ۱۹۹۴). اهداف، باید ارزش کافی داشته باشند تا تفکر هوشیار فرد را اشغال کنند. اهداف امیدوارانه، دارای مقداری از عدم قطیعت هستند و اهدافی که احتمال دستیابی به آنها صددر صد باشد، مستلزم امید نیستند. همچنین اهدافی که احتمال دستیابی به آنها نیز، صفر باشد مستلزم امید نیستند (اسنایدر، ۲۰۰۰). بنابراین، طبق این نظریه، بهترین اهداف، اهدافی هستند که انگیزه فرد را افزایش دهند و پایدار باشند، یعنی اهدافی که به صورت دقیق و عینی، مشخص می شوند، میزان دشواری متوسط دارند ور درآینده ای نزدیک، به وقوع می پیوندند (علاالدینی، ۱۳۸۷).

ب) تفکرات گذرگاه (مسیرهای رسیدن به هدف) : تفکر گذرگاه، توانایی­های ادراک شده فرد برای شاسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است. تفکر گذرگاه اغلب قابل مشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» می­باشد. اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابل استفاده به هدف خواسته شده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده می کنند. این راه های متناوب هنگامی که فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل در رسیدن موفقیت­آمیز به اهداف می­شود، تعیین کننده هستند (اشنایدر، ۱۹۹۴) از آنجا که برخی از طرح­ها و نقشه­ها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظرمی­گیرند (علاالدینی، ۱۳۸۷). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، تنها ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاه­ها نیست، بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاه­هایی در صورت لزوم می­توانند تولید شوند (اسنایدر، ۱۹۹۴).

ج) تفکر عامل : تفکر عامل، بعدی انگیزشی جهت به حرکت در آوردن فرد، در مسیر راه های در نظر گرفته شده برای رسیدن به هدف می باشد. اسنایدر، هاریس و ایروینگ (۱۹۹۱)، تفکر عامل را، نه تنها به عنوان انرژی روانی متمرکز بر هدف، بلکه به عنوان احساس مصمم بودن در دستیابی به هدف، تعریف کرده اند. از نظر آنها، این نوع انگیزۀ متمرکز بر هدف، در جملاتی همچون «من می توانم این کار را انجام دهم»، «من به آن خواهم رسید» و … نمایان می شود. این مفهوم بسیار شبیه به انگیزه است به اضافه باور به اینکه هدف، با تلاش و توانایی فرد، قابل دستیابی است. همچنین، طبق نظریۀ امید در روان شناسی، در طول جریان درمان، تفکر عامل (انگیزه) می تواند به دو شیوه متفاوت افزایش یابد: ۱) یا اینکه بطور مستقیم هدف قرار گیرد، ۲) یا اینکه بطور غیر مستقیم با افزایش تفکر گذرگاه، تقویت شود (اسنایدر، ۲۰۰۰). از سویی دیگر در روان شناسی و در میان روان شناسان، اعتقاد بر این است که آدمی به این خاطر به رفتاری دست می زند که انتظار دارد آن رفتار، به یک رویداد مطلوب، که هدف نام دارد، منجر شود (انگیزش مثبت) و یا از یک رویداد نامطلوب جلوگیری کند (انگیزش منفی)؛ بنابراین در نظریه امید، عمدتاً تأکید بر انگیزش مثبت است و از انگیزش منفی یاد نمی شود (علاالدینی، ۱۳۸۷).

ریک اسنایدر، امید را سازه‌ای با دو مؤلفه معرفی می‌کند که عبارت‌اند از:
الف: توانایی طراحی گذرگاه‌هایی به‌سوی هدف‌های مطلوب به‌رغم موانع موجود
ب: کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه‌ها

نظریه اسنایدر در باب فرآیند تجربه امید در موقعیتی خاص بیان داشته که اگر هدف ارزشمند باشد، رفتار هدفمند و امیدبخش برای رسیدن به آن از همراهی سه عامل، تعیین خواهد شد:
۱ ـ میزانی که به هدف ارزش داده می‌شود.
۲ ـ نقطه‌نظرها در مورد گذرگاه‌های معطوف به هدف و انتظارات موجود از میان تأثیر آن‌ها در دستیابی به هدف.
۳ ـ تفکرات در مورد منابع فردی و اینکه فرد در عبور از گذرگاه‌ها تا چه اندازه نقش مؤثر ایفا می‌کند (چانگ ، ۲۰۰۰).

ریک اسنایدر، امید را سازه‌ای با دو مؤلفه معرفی می‌کند که عبارت‌اند از:

الف: توانایی طراحی گذرگاه‌هایی به‌سوی هدف‌های مطلوب به‌رغم موانع موجود

ب: کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه‌ها

در این دیدگاه امید هنگامی مؤثر و لازم است که اولاً هدف از ارزشمندی برخوردار بوده باشد و ثانیاً احتمال دستیابی به هدف در میان‌مدت موجود بوده و موانع چالشی موجود، لاینحل نباشند. به‌این‌ترتیب درجایی که فرد دررسیدن به هدف مطمئن است امید غیرضروری است چراکه در این صورت یا مانعی وجود ندارد و یا احتمال به‌یقین مبدل شده است و در این شرایط فرد عملاً ناامید قلمداد می‌گردد (چانگ، ۲۰۰۰).

آنچه در این نظریه به‌وضوح پیداست، فاکتورهای اطمینان و احتمال هستند که سبب می‌گردند عنصر امید نقش مؤثر یا نا مؤثری را ایفا نموده و یا آنکه فرد قائل به اطمینان و یا احتمال، ناامید و امیدوار تلقی می‌گردد.

نظریه اسنایدر در باب فرآیند تجربه امید در موقعیتی خاص بیان داشته که اگر هدف ارزشمند باشد، رفتار هدفمند و امیدبخش برای رسیدن به آن از همراهی سه عامل، تعیین خواهد شد:

۱ ـ میزانی که به هدف ارزش داده می‌شود.

۲ ـ نقطه‌نظرها در مورد گذرگاه‌های معطوف به هدف و انتظارات موجود از میان تأثیر آن‌ها در دستیابی به هدف.

۳ ـ تفکرات در مورد منابع فردی و اینکه فرد در عبور از گذرگاه‌ها تا چه اندازه نقش مؤثر ایفا می‌کند (چانگ، ۲۰۰۰).

گروه اسنایدر معتقد است امید در دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی رشد کرده و همگام با کسب مهارت‌های هر دوره فرد قادر می‌گردد هر یک از دو مؤلفه‌ی سازه‌ی امید را در خود متجلی سازد؛ مثلاً در پایان سال اول زندگی، کسب مهارت اشاره کردن به کودک این امکان را می‌نهد که هدف‌های خود را نشان دهد و این خود مقدمه‌ای است برای نزدیک شدن به دو مؤلفه اول سازه و در پایان سال دوم می‌آموزد فعالیت‌های هدفمندی را برای پی گیری گذرگاه‌های منتهی به هدف انجام دهد. پس در این مسیر رویارویی با موانع، در نظر گرفتن راه‌های دیگر و اجرای آن‌هاست که منجر به شکل‌گیری هسته‌ی تکوین امید می‌شود. از سه تا شش‌سالگی با کسب مهارت‌های زبان و تفکر شهودی و قدرت پیش‌بینی امور روزمره کودک امکان رشد بیشتر در طراحی گذرگاه‌های امید را خواهد یافت. نوجوانی با کسب مهارت خواندن و تفکر منطقی به برنامه‌ریزی‌های پیچیده در راستای اهداف ارزشمند پرداخته و به اقدام در یک بافت اجتماعی با در نظر گرفتن خواسته‌های دیگران چون والدین، آموزگاران، همکاران و … دست خواهد زد (چانگ، ۲۰۰۰).

اسنایدر و همکاران (۲۰۰۰) امید را که سازه ای بسیار نزدیک به خوش بینی است، به عنوان سازه ای شامل دو مؤلفه ای،  مفهوم سازی کرده است: ۱- توانایی گذرگاه هایی به سوی هدف های مطلوب به رغم موانع موجود؛ ۲- کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه ها، امید در واقع مجموع این دو مؤلفه است. بر اساس این مفهوم سازی، امید هنگامی نیرومند است که هدف های ارزشمندی را در برگیرد و با داشتن موانع چالش انگیز، ولی نه برطرف نشدنی، احتمال دستیابی به آنها در میان مدت وجود داشته باشد. وقتی که ما برای رسیدن هدف ها اطمینان داریم، امید غیرضروری است، جایی که مطمئن هستیم به هدف نخواهیم رسید، در این صورت نومید می شویم. بر اساس این مفهوم سازی هیجان های مثبت و منفی محصول جنبی تفکر هدفمند امید و ناامیدی هستند.

بیلی و اسنایدر (۲۰۰۷) معتقدند که امید یک حالت انگیزشی مثبت با در نظر گزفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزۀ خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر، بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. بنابراین، کارکرد امید در زندگی به عنوان یک مکانیزم حمایتی است و باعث رشد و پیشرفت کیفیت زندگی انسان می شود.

در نظریۀ امید، فرض بر این است که شکست در رسیدن به اهداف، به صورت مکرر و فراگیر، تفکر عامل و گذرگاه و در نتیجه امید را کاهش می دهد و این، اولین مرحلۀ ایجاد افسردگی است. از این دیدگاه، امید پایین، ممکن است زیربنای افسردگی را فراهم کند. در افراد افسرده، هم فرآیندهای شناختی (تفکر هدف و تفکر گذرگاه) و هم انگیزش (تفکر عامل) کاهش می یابند. این افراد، احتمال کمتری دارد که بتوانند مسائل خود را بطور مؤثر حل کنند. تلاش برای درمان افسردگی با تمرکز بر تفکر امیدورانه، احتمالاً باعث بهبود ظرفیت حل مسأله و نشانه های عاطفی خواهد شد (اسنایدر، ۱۹۹۴).

برای داشتن تفکر امیدوارانه، باید یاد گرفت که چطور با موانع برخورد نمود. برای نیل به این منظور، باید گذرگاه های مختلفی در نظر گرفت. به عبارت دیگر، تفکر امیدورانه با غلبه بر موانع، ایجاد می شود. پس موانع چیزهایی نیستند که لزوماً از زندگی حذف شوند، آنها حتی می توانند باعث ارزشمندتر شدن هدف برای ما شوند (اسنایدر، ۲۰۰۰). به طور کلی برخورد با مانع در راه رسیدن به هدف، می تواند واکنش های هیجانی منفی ایجاد کند، اما این واکنش ها در همۀ افراد یکسان نیستند و افراد دارای امید بالا، هنگام برخورد با موانع به دلیل ایجاد راه های جانشین و جدید برای رسیدن به هدف، پاسخ های هیجانی سازگارتری ارائه می دهند. همچنین این افراد به هنگام عدم امکان دستیابی به هدف اصلی، از اهداف جانشین استفاده می کنند (اسنایدر، ۱۹۹۴). آنها در هریک از حیطه های زندگی خود، چندی هدف را مشخص می کنند، به این ترتیب می توانند به هنگام مواجهه با مانع، انعطاف پذیر بوده و به دنبال هدف دیگری بروند یا بر دیگر حیطه های زندگی خود تأکید کنند در حالی که افراد دارای امید پایین، به روشنی نمی دانند که چطور باید به اهداف خود برسند و در برخورد با موانع چگونه عمل کنند. در حقیقت افراد امیدوار در نتیجۀ تجربه سختی ها، به این باور رسیده اند که می توانند خود را با مشکلات و فقدان های بالقوه وفق دهند (اسنایدر، ۲۰۰۰). در برخورد با موانع، افراد از مراحل روان شناختی بخصوصی می گذرند. این مراحل در همۀ افراد، طبق الگوی خاصی ایجاد نمی شوند، اما به طور کلی، از امید به سمت خشم، از خشم به سمت ناامیدی و از ناامیدی به سمت بی احساسی پیش می رود (اسنایدر، ۱۹۹۴). خشم، ابتدایی ترین واکنش در برخورد با مانع است، در این مرحله، هنوز انرژی برای پیگیری اهداف وجود دارد، گرچه لزوماً مؤثر نیست. در مرحلۀ ناامیدی، فرد هنوز بر اهداف خود متمرکز است، اما برای فائق آمدن بر موانع، احساس ناتوانی می کند. افراد در تجربۀ احساس ناامیدی، با یکدیگر متفاوت اند. برخی به آسانی دچار این حالت می شوند، مثلاً با وقوع رویدادهای ظاهراً بی ضرر، مانند گم کردن دسته کلید یا مشاجره ای کوتاه با همسر خود. آنها مسائل را به گونه ای ادراک می کنند که باعث احساس بی کفایتی در آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر این، افراد ممکن است به دلیل عدم مهارت یا دانش لازم در مورد چگونگی حل مسأله دچار مشکل ناامیدی نیز، شوند (اسنایدر، ۲۰۰۰). سرانجام افراد، وقتی متوجه می شوند که همه اقدامات آنها در رسیدن به هدف، با شکست مواجه شده، دچار بی احساسی می شوند و از پیگیری همه اهداف شان باز می مانند. بی احساسی، یعنی فقدان علاقه، توجه، احساس و هیجان. این یک حالت منفعل نباتی غیر مراقبت کننده است که مانع تحول شخص شده و باعث نگرانی اطرافیان می شود. از نظر اسنایدر، بی احساسی، فاجعه ای مصیبت بار است که در آن، فرد احساس لذت خود و به صورت کلی تر، هرگونه احتمال مشترک بالقوه با دیگران را از دست می دهد (اسنایدر، ۱۹۹۴).

امید در کودکان

اسنایدر معتقد است امید در دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی رشد کرده و همگام با کسب مهارت‌های هر دوره فرد قادر می‌گردد هر یک از دو مؤلفه‌ی سازه‌ی امید را در خود متجلی سازد؛ مثلاً در پایان سال اول زندگی، کسب مهارت اشاره کردن به کودک این امکان را می‌نهد که هدف‌های خود را نشان دهد و این خود مقدمه‌ای است برای نزدیک شدن به دو مؤلفه اول سازه و در پایان سال دوم می‌آموزد فعالیت‌های هدفمندی را برای پی گیری گذرگاه‌های منتهی به هدف انجام دهد. پس در این مسیر رویارویی با موانع، در نظر گرفتن راه‌های دیگر و اجرای آن‌هاست که منجر به شکل‌گیری هسته‌ی تکوین امید می‌شود. از سه تا شش‌سالگی با کسب مهارت‌های زبان و تفکر شهودی و قدرت پیش‌بینی امور روزمره کودک امکان رشد بیشتر در طراحی گذرگاه‌های امید را خواهد یافت. نوجوانی با کسب مهارت خواندن و تفکر منطقی به برنامه‌ریزی‌های پیچیده در راستای اهداف ارزشمند پرداخته و به اقدام در یک بافت اجتماعی با در نظر گرفتن خواسته‌های دیگران چون والدین، آموزگاران، همکاران و … دست خواهد زد (چانگ ، ۲۰۰۰).

ابعاد امید اسنایدر

امید شامل شش بعد است که آن‌ها را در کنار هم بناکرده و تغییرات آن‌ها سبب بروز فرآیند امیدواری می‌گردد:

۱ ـ بعد شناختی : فرآیندی است که فرد طی آن آرزو، درک، تصور، یادگیری و قضاوت در مورد موضوع امید را عملی می‌سازد، این بعد شامل فرآیندی مثل تعریف موضوع امید، کشف واقعی بودن امید، تمیز دادن عوامل ارتقاء دهنده امید از موانع آن و تصویرسازی ذهنی است. در این مرحله فرد به بررسی منابع و محدودیت‌ها پرداخته و توان و قوت خود را بررسی می‌کند و در صورت عدم توان کافی، موضوع امید را تعدیل و تغییر می‌نهد یا مورد جدیدی را انتخاب می‌کند. (اسنایدر ، ۲۰۰۰)

۲ ـ بعد عاطفی : بر احساسات و روحیات فرد دلالت می‌کند و شامل جاذبه و کشش یک پیامد خوب، احساس نسبت به اهمیت امید، اعتماد و یا عدم اطمینان می‌باشد. این بعد بر تمامی فرآیند امید نفوذ دارد و احساسات متفاوتی از دردناک بودن تا آرامش را دربرمی‌گیرد. (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵)

۳ ـ بعد رفتاری : این بعد مشتمل بر اعمال و رفتاری است که فرد برای رسیدن به موضوع امید انجام می‌دهد امید می‌تواند منجر به افزایش انرژی برای انجام اعمال شود، این اعمال می‌تواند فیزیولوژیک روانی یا فرهنگی باشد. (اسنایدر ، ۲۰۰۰).

۴ ـ بعد نسبی : این بعد بر احساس وابستگی و ارتباط با دیگران حکم می‌کند و شامل تعامل اجتماعی، تقابل برخورد و امنیت و ارتباط با موجودات، افراد و خداوند می‌باشد (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵).

۵ ـ بعد زمانی : این بعد بر تجربیات گذشته، حال و آینده توجه دارد، امید اگرچه به آینده است اما گذشته و حال بر فرآیند امید مؤثر است. موضوع امید گاه متوجه زمان خاصی است و گاه اختصاص به زمان خاصی ندارد، برخی کوتاه‌مدت و برخی طولانی‌تر می‌طلبد (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵).

۶ ـ بعد زمینه‌ای : که مربوط به موقعیت زندگی فرد است که بر امید مؤثر است. بعضی موقعیت‌ها منجر به بروز ناامیدی و یا امید می‌شوند. (سان دین و همکاران ۱۹۸۹ ص ۲۷) امید بر اساس آگاهی و تجارب فردی بنا می‌شود و زمینه‌ها و شرایطی هستند که فرصت امید را پدید می‌آورند مثل فقدان‌های جسمی، ناتوانی عملی و ارتباطات و امنیت مالی (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵).

تفکر راهبردی
برای دستیابی به هدف، مردم باید خودشان را برای ایجاد مسسیرهای عملی جهت دستیابی به آنها توانا ببینند. این فرآیند که تفکر راهبردی نامیده می شود، به معنی توانایی درک شده فرد در تولید راه های عملی برای رسیدن اهداف است (اسنایدر و همکاران، ۲۰۰۲).

این تفکر راهبردی به وسیله اظهارات درونی که شبیه جمله زیر است مشخص می شود: “من راهی برای دستیابی به آن پیدا می کنم”. تفکر راهبردی شامل افکاری می شود که فرد قادر است حداقل یک راه و اغلب بیشتر برای رسیدن به اهداف مطلوب پیدا کند. تولید چندین راه هنگام مواجهه با موانع خیلی مهم است و افراد امیدوار خود را برای یافتن راه حل های متناوب توانا می بینند، به عبارت دیگر، افراد امیدوار واقعاً قادر به خلق راه های گوناگون هستند (اسنایدر و همکاران، ۲۰۰۲).

یکی از ضروریات تفکرامیدوارانه، راه های رسیدن به اهداف مطلوب است، هدف مغز این است که توالی علیت را پیدا کند (برای مثال A®B). تفکر راهبردی توانایی فرد را برای تولید راه های احتمالی رسیدن به هدف مورد استفاده قرار می دهد. این حالت در شکل زیر نشان داده شده است، جائی که هدف مطلوب (B) است و فرد (A) خود را قادر به رسیدن به هدف می داند (اسنایدر، ۲۰۰)

تفکر عاملی
مولفۀ انگیزشی در نظریه امید عامل است “توانایی درک شده فرد در استفاده از راه های مختلف به منظور رسیدن به اهداف مورد نظر” تفکر عاملی شامل افکاری است که هم شروع حرکت در مسیرهای خاص و هم ادامۀ آن مسیر را در بر می گیرد. معمولاً افراد امیدوار جملاتی را با خود تکرار می کنند، مثلاً “من می توانم این کار را انجام دهم و متوقف نمی شوم”. تفکر عاملی در همۀ افکار هدفدار مهم است اما در هنگام مواجهه با مشکلات نقش خیلی مهمی دارد. در این مواقع عامل به مردم کمک می کند تا انگیزه لازم برای به کارگیری راه های جانشین را داشته باشند (اسنایدر و همکاران، ۲۰۰۲).

عامل همچنین می تواند ارزیابی شخص را از توانایی خود برای ثابت قدم ماندن تا رسیدن به هدف نشان دهد. تفکر عاملی انگیزۀ لازم برای تفکر راهبردی و ادامۀ مسیر را رقم می زند. بنابراین مولفه های راهبردی و عاملی یکدیگر را حمایت می کنند، به طوری که مرتباً بر یکدیگر اثر می گذارند تا فرد به هدف مطلوب برسد (اسنایدر، ۲۰۰۰). پس این دو، حالتِ تعاملی دارند. تفکر راهبردی باعث افزایش تفکر عاملی می شود و در نتیجه تفکر راهبردی نیز بیشتر شده و این فرآیند تا دستیابی به هدف ادامه می یابد (اسنایدر و همکاران، ۲۰۰۲).

اما همیشه دستیابی به هدف آسان نیست و موانعی در راه رسیدن به هدف به وجود می آید. در بیشتر مواقع مردم خود را برای تولید یک راه به سمت هدف توانا می بینند ولی در هنگام مواجهه با موانع، افراد با نمره امید بالا به چندین راه جایگزین فکر می کنند. همان طور که در شکل زیرنشان داده شده است، فردی که با مانع مواجه می شود باید به فکر یک راه جانشین برای دور زدن مانع باشد. تفکر عاملی وقتی که راه اصلی مسدود است مهم است چون انگیزه لازم برای جستجوی راه های جانشین را فراهم می کند (اسنایدر، ۲۰۰۰).

اشخاص با سطح امید بالاتر موانع را به عنوان چالش تعبیر می کنند و راه های دیگری پیدا می کنند و انگیزش خود را در مسیر جدید به کار می برند. با توجه به موفقیت های کسب شده در هنگام مواجهه با موانع، افراد امیدوار با هیجانات مثبت خود به سمت جلو حرکت می کنند. افراد ناامید گیر می افتند چون راه های جدید را نمی توانند پیدا کنند، در عوض، هیجانات منفی و نشخوار فکری آنها مانع پیگیری اهدافشان می شود (اسنایدر و همکاران، ۲۰۰۷).

پایۀ زیستی- عصبی امید
اگر چه اسنایدر و همکارانش معتقد بودند که امید یک مجموعه ذهنی آموخته شده است، مانعی برای این ایده وجود ندارد که عمل تفکر امیدوارانه، خصوصاً در رابطه با رفتارهای مبتنی بر هدف، پایۀ نوروبیولوژیکی دارد. نورمندر پرفروش ترین کتابش در ۱۹۹۱، «بیولوژی امید و قدرت ارتقاء روح انسان» توصیف زیر را در مورد مغز و افکار امیدوارانه نوشته است:

«محققان مغز اکنون معتقدند که آن چه در بدن اتفاق می افتد می تواند روی مغز اثر داشته باشد و آن چه در مغز اتفاق می افتد می تواند روی بدن اثر داشته باشد. امید، هدف و تصمیمفقط وضعیت های ذهنی نیستند. آنها ارتباط الکتروشیمیایی دارند که سهم زیادی در عملکرد سیستم ایمنی و اقتصاد کلی ارگانیسم بدن دارد. به طور خلاصه من یادگرفته ام که صحبت دربارۀ بیولوژی امید غیر عملی نیست… (ص. ۷۳)» (اسنایدر و لوپز، ۲۰۰۷).

طبق نظر پیکرینگو گری (۱۹۹۹) اعمال هدفدار بوسیله سیستم بازداری رفتاریو سیستم فعال سازی رفتاری تنظیم می شوند. سیستم بازداری رفتاری آموخته است که به تنبیه واکنش نشان دهد و به ارگانیسم خبر می دهد متوقف شود، در حالی که سیستم فعال سازی رفتاری به وسیله پاداش کنترل می شود و فرمان حرکت به جلو را صادر می کند. تحقیق مرتبطی سیستم آسان سازی رفتاری را معرفی می کند که از اعمال جستجوی مشوق ارگانیسم ها نشأت می گیرد. سیستم آسان سازی رفتاری آموخته است که مسیر دوپامین مغز میانی را به سیستم لیمبیک و آمیگدالا مرتبط کند (اسنایدر و لوپز، ۲۰۰۷).

اجرایی کردن نظریه امید اسنایدر

با نظریه امید اسنایدر می توان به خود یا دیگران کمک شایانی نمود. امیدواری بخش های گوناگونی دارد و با تکیه بر استعداد ها و توانایی های فردی به طور قطع مسیر رشد و شکوفایی را به روی انسان می گشاید. عناصر اصلی این نظریه را به اختصار در توضیحات ذیل بیان می کنیم.

گام اول : ترغیب به تفکر هدف گرا

انسان ها اهداف کوتاه مدت یا بلند مدت دارند و همگی به نوع جملاتی که ما به زبان می آوریم بستگی دارد. هرچه به عنوان سخن بیان می کنیم، ابتدا از کانال ذهن و فکر می گذرد. اسنایدر طبق تحقیقات فراوان به این نتیجه رسید که افراد در زمانی که خود را در نزدیک ترین حالت ممکن نسبت به موفقیت ها می بینند، از اوج امیدواری برخوردارند. مدام به اهداف خود بیاندیشید، و از هر زاویه ای یک چالش جدید را بررسی نمایید، تا از نقاط ضعف و قوت آن ها خوب باخبر شوید. چنانچه در راس یک ارگان به عنوان مدیر یا رئیس قرار دارید، با استفاده از شیوه های مدیریتی اهداف موسسه را به خوبی به کارکنان تفهیم کرده و نکات امیدوارانه را به شکل مفاد یک قرارداد در صدر لیست، هدف ها بگذارید.

گام دوم: جست و جوی مسیرهای موفقیت

نظریه امید اسنایدر شیوه های تفکر راهبردی را به ساده ترین شکل توضیح می دهد. یافتن راه های درست و مناسب برای رسیدن به موفقیت، نوعی تفکر راهبردی به شمار می رود. میزان تلاش و اراده شما با مقدار امیدواری تان رابطه ی مستقیم دارد و اگر در مسیر به مانعی سخت و غیر قابل حل برسید، قطعا به دنبال دروازه ای جدید می گردید.

اهداف خود را در یک فهرست مشخص قرار داده و کارهای ضروری که لازمه ی دست یابی به پیشرفت است را بررسی نموده و بر اساس اولویت مد نظر بگیرید. مسیر پیش رو نمی تواند راحت و بدون خطر باشد و باید جنبه های مختلف ریسک و اشتباهات را به خوبی بشناسید. همیشه در دسته بندی اهداف، آینده را در مقابل چشم تان بگذارید، هر چه طراحی می کنید، را بر پایه مشکلات احتمالی قرار داده و از بیشترین خلاقیت و مانور ذهنی خود استفاده نمایید.

گام سوم : ایجاد تغییر

گام بعدی که اهمیت فراوانی در نظریه امید اسنایدر دارد، ایجاد تغییر می باشد. تداوم در مسیری که انتخاب نموده اید زمینه های موفقیت را برای شما فراهم می آورد، تنها کافی ست با هر شکست پا پس نکشیده و با قدرت بیشتری به جلو حرکت نمایید. شیوه های تفکر عاملی یا همان بهره گیری از هوش و ذهن خلاق، به طور قطع شما را در برابر ناملایمات منعطف تر کرده و از روزنه های موجود می گذرید، اما فردی که انعطاف فکری نداشته باشد، به بیراهه خواهد رفت. بزرگ ترین چالشی که معمولا با آن دست به گریبانیم، کمبود زمان کافی برای دست یابی به قله های ترقی است، و این معزل با کمی آموزش مدیریت زمان قابل حل می گردد. عادت های رفتاری خود را در نظر گرفته و با یک خانه تکانی اصولی هر چه موجب کاهلی و سستی بوده حذف و رفتارهای مثبت خود را تقویت نمایید.

کارهای روزمره ای که اهمیت چندانی ندارند، را کنار گذاشته و وقت با ارزش را هدر ندهید. هرگز اجازه تخلیه کپسول انرژی و انگیزه را برای ذهن خود صادر نکنید، با کوچکترین تزلزل تمام اهداف روشن را مقابل چشم تان گذاشته و با تجسم آن ها در جهت تحقق شان گام بردارید. به افرادی که تحت نظارت شما کار می کنند، آزادی بیان نظرات و کمی تغییر و تنوع بدهید تا شاهد اوج موفقیت ها در سایه خلاقیت جمعی باشید.

نظریه ابعاد امید

امید شامل شش بعد است که آن‌ها را در کنار هم بناکرده و تغییرات آن‌ها سبب بروز فرآیند امیدواری می‌گردد:

۱ ـ بعد شناختی : فرآیندی است که فرد طی آن آرزو، درک، تصور، یادگیری و قضاوت در مورد موضوع امید را عملی می‌سازد، این بعد شامل فرآیندی مثل تعریف موضوع امید، کشف واقعی بودن امید، تمیز دادن عوامل ارتقاء دهنده امید از موانع آن و تصویرسازی ذهنی است. در این مرحله فرد به بررسی منابع و محدودیت‌ها پرداخته و توان و قوت خود را بررسی می‌کند و در صورت عدم توان کافی، موضوع امید را تعدیل و تغییر می‌نهد یا مورد جدیدی را انتخاب می‌کند. (اسنایدر، ۲۰۰۰)

۲ ـ بعد عاطفی : بر احساسات و روحیات فرد دلالت می‌کند و شامل جاذبه و کشش یک پیامد خوب، احساس نسبت به اهمیت امید، اعتماد و یا عدم اطمینان می‌باشد. این بعد بر تمامی فرآیند امید نفوذ دارد و احساسات متفاوتی از دردناک بودن تا آرامش را دربرمی‌گیرد. (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵)

۳ ـ بعد رفتاری : این بعد مشتمل بر اعمال و رفتاری است که فرد برای رسیدن به موضوع امید انجام می‌دهد امید می‌تواند منجر به افزایش انرژی برای انجام اعمال شود، این اعمال می‌تواند فیزیولوژیک روانی یا فرهنگی باشد. (اسنایدر، ۲۰۰۰).

۴ ـ بعد نسبی : این بعد بر احساس وابستگی و ارتباط با دیگران حکم می‌کند و شامل تعامل اجتماعی، تقابل برخورد و امنیت و ارتباط با موجودات، افراد و خداوند می‌باشد (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵).

۵ ـ بعد زمانی : این بعد بر تجربیات گذشته، حال و آینده توجه دارد، امید اگرچه به آینده است اما گذشته و حال بر فرآیند امید مؤثر است. موضوع امید گاه متوجه زمان خاصی است و گاه اختصاص به زمان خاصی ندارد، برخی کوتاه‌مدت و برخی طولانی‌تر می‌طلبد (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵).

۶ ـ بعد زمینه‌ای : که مربوط به موقعیت زندگی فرد است که بر امید مؤثر است. بعضی موقعیت‌ها منجر به بروز ناامیدی و یا امید می‌شوند. (سان دین و همکاران ۱۹۸۹ ص ۲۷) امید بر اساس آگاهی و تجارب فردی بنا می‌شود و زمینه‌ها و شرایطی هستند که فرصت امید را پدید می‌آورند مثل فقدان‌های جسمی، ناتوانی عملی و ارتباطات و امنیت مالی (فلدمن و همکاران،۲۰۰۵).

 

منبع

امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سبب شناسی - معرفی کتاب
درآمدی بر فهم امید اجتماعی در ایران معاصر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF