هتلها، بیمارستانها و دیگر اماکنی که هنگام جنگهای هولناک بالکان از آنها به عنوان مکانی برای شکنجه و تجاوز استفاده میشد امروز کار خود را ادامه میدهند، گویی هیچ چیز تغییر نکرده است.
بیمارستانی در برچکو در بوسنی، که هنگام درگیریهای قومی در این کشور شاهد صحنههای هولناکی بود امروز به کار خود ادامه میدهد.
زنی مسلمان از اهالی بوسنی که حالا ۵۲ ساله است در گفتگو با خبرگزاری امبیسی میگوید: «دندانم را کشیدند، مرا زدند و در راهروها مرا روی زمین کشیدند. شب که شد میدانستم چه بلایی به سرم میآید.» وی که خواست گمنام بماند تعریف کرد که چطور در همین بیمارستان چند سرباز برای یکماه هرشب به او تجاوز میکردند.
جنگ بوسنی یکی از تراژیکترین و فاجعهبارترین نبردها در اروپای پس از جنگ دوم جهانی به شمار میرود. یکی از جنبههای تلخ این جنگ، وجود انگیزههای تعصبآمیز قومگرایانه و نژادپرستی در آن است که مردم یک کشور و تحت یک ملیت را به نزاعهای خونین کشاند. یوگسلاوی پس از فروپاشی کمونیسم دچار فروپاشی و تجزیه شد و شش جمهوری سوسیالیستیِ صربستان، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، اسلوونی، مقدونیه و مونتهنگرو طی آن استقلال یافتند. این موضوع و دمیدن بر آتش تنش های قومیتی و اختلافات نژادی توسط رهبرانی چون میلوشویچ موجب شد احساسات ملیگرایی صربها برانگیخته شده و در نهایت به یکی از خونبارترین جنگهای داخلی معاصر بدل شود.
از یوگسلاوی تا صربستان بزرگ؛ تاریخ یک فروپاشی پیچیده
تاریخ یوگسلاوی در قرن بیستم شامل تحول از نظام پادشاهی به کمونیستی است مانند آنچه برای برخی از کشورهای دیگر (مانند افغانستان) در آن قرن و بخصوص پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. یوگسلاوی قرن بیستم با نام یک نفر گره خورده: یوسیپ بروز تیتو. او را یک کمونیست انقلابی میدانند که برعلیه فاشیسم و اشغالگران نازی با همراهی پارتیزانها، یکی از بزرگترین جنبشهای مقاومت در جنگ جهانی دوم را به راه انداخت. زندگینامه پرحادثه تیتو شامل حوادث متنوعی از دخالت در انقلاب ۱۹۱۷ و جنگ داخلی روسیه گرفته تا اتحاد و سپس جدایی از استالین، مقاومت برعلیه متحدین (آلمان، ایتالیا و مجارستان که یوگسلاوی را اشغال و میان خود تقسیم کرده بودند) در جنگ دوم، یکی از مبدعان و رهبران جنبش عدم تعهد و البته حدود ۳۰ سال ریاست جمهوری بر یوگسلاوی (تا سال ۱۹۸۰) است. تیتو ۹۸ نشان افتخار دارد و نظر تاریخدانان درباره او متناقض است. برخی او را یک رهبر اقتدارگرا و گروهی او را مصلح میدانند و شاید بهترین تعبیر برای او همان «دیکتاتور خیرخواه» باشد. او در دوران جنگ سرد، سیاست تعادل و بیطرفی را دنبال میکرد و روابط خوبی هم با بلوک غرب و هم بلوک شرق داشت.
وقوع جنگ بوسنی نشان داد در زیر پوست این ملت، تا چه اندازه تعصبات نژادی و قومی وجود داشته است که به ناگاه سرباز کرد. اسلوبودان میلوشویچ به عنوان رییس جمهور صربستان، ایدهی «صربستان بزرگ» را مطرح کرد و به اختلافات نژادی جعلی دامن زد. او مردمی که به واقع و از لحاظ علمی و تاریخی دارای یک نژاد بودند را دچار نزاع قومی کرد و به جان هم انداخت. بسیاری اعتقاد دارند عدم بروز اختلافات نژادی تا قبل از ۱۹۸۰، به خاطر ملیگرایی موثری بود که مارشال تیتو بر یوگسلاوی حکمفرما کرده بود.
مرگ تیتو که خود کروات بود، زخمهای کهنه را باز کرد. بالکان فقط در دوران تیتو آرامش به خود دیده بود. پس از مرگ وی آشوبها و درگیریها شروع شد. وقتی در ۱۹۸۹ روابط بین یوگسلاوی و آلبانی بر سر ناحیه کوزوو تیره شد، آن جرقه زده شد. بحران اقتصادی، تورم خردکننده سال ۱۹۸۹ و تنشهای مذهبی مسلمانان و کاتولیکها، حزب کمونیست را ضعیف کرد. کرواسی و اسلوونی اولین کشورهایی بودند که اعلام استقلال کردند. در آوریل ۱۹۹۲، پارلمان صربستان و مونتهنگرو، باقیماندهٔ یوگسلاوی را یوگسلاوی نامید. اما جنگ بین جدایی طلبان بوسنی و هرزگوین و نیروهای فدرال (صربها) شدت گرفت و سرانجام اتحادیه اروپا بوسنی و هرزگوین را به رسمیت شناخت. آشوبها در کوزوو به جنایت جنگی تبدیل شد و سرانجام با دخالت نظامی آمریکا پایان یافت. اما رئیسجمهور مونتهنگرو همهپرسی برگزار کرد و این قسمت را هم از صربستان جدا کرد. کوزوو هم پس از جنگ ناتو علیه یوگسلاوی استقلال یافت.
جنگ بوسنی
جنگ در بوسنی و هرزگوین، جنگی مسلحانه و بینالمللی بود که از ۵ آوریل ۱۹۹۲ تا ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵ بین بوسنی و هرزگوین و صربستان جریان داشت و با امضای توافق دیتون در شهر دیتون از ایالت اوهایو ایالات متحده امریکا پایان یافت.
دلیل اصلی آغاز این جنگ به باور عمده افراد، برافروختن حس ملیگرایی صربها توسط اسلوبودان میلوشویچ رییسجمهوری صربستان بعد از تجزیه یوگسلاوی سابق و به هنگام سخنرانی معروف گازیمستان وی بود.
اتفاقات و رخدادهای جنگ سه ساله در بوسنی همواره نشان از وجود تنش های قومیتی و اختلافات نژادی در بروز این جنگ داشته که البته از پیش تر نشانه هایی مبنی بر ریشه های عمیق این نفرت و کینه توزی های طرف درگیر در اعماق تاریخ دارد.
مسلمانان بوسنیایی که خواستار جدایی از یوگسلاوی سابق بودند با مخالفت صربهای ساکن بوسنی مواجه شده و صرب ها به سرکوب مسلمانان پرداختند. این حادثه یکی از خونبارترین جنگ های اروپا و بزرگترین نسل کشی بعد از جنگ جهانی دوم بهشمار میرود که به قتلعام و کشتار گروهی از اقوام مختلف در بوسنی انجامید. در جریان این جنگ در شهرهای سارایوو پایتخت بوسنی و هرزگوین و سربرنیتسا هزاران نفر کشته شدند و همچنان شهر سارایوو با ۱٬۴۲۵روز محاصره کامل، عنوان “طولانیترین محاصره پایتخت یک کشور در تاریخ مُدرن جنگها” را به یدک می کشد.
آتش جنگ بوسنی چگونه روشن شد
میلوشویچ در سخنرانی معروف گازیمستان به نبرد کوزوو اشاره کرد. نبردی که طی آن در ۱۳۸۹ میلادی ارتش صربستان و بوسنی در مقابل ارتش امپراتوری عثمانی به فرماندهی سلطان مراد اول قرار گرفتند. میلوشویچ سعی کرد احساسات نژادگرایانه صربها را با تاکید بر حس قربانی بودن صربها به واسطهی دشمنی بوسنیاییها در واقعه نسلکشی اوستاش برانگیزد. او در این سخنرانی از داستانهای اغراقآمیز مبنی بر نقش گروه کوچکی از بوسنیاییها در محاکمهٔ صربها به هنگام نسلکشی اوستاش در دههٔ ۱۹۴۰ استفاده کرد. او اذعان کرد بوسنیاییها از نظر نژادی متفاوت و بیشتر ترکتبار هستند. سخنان او تشابهات بسیاری با افکار و سخنان هیتلر و نظراتش در کتاب نبرد من درباره یهودیان دارد. هیتلر نیز به لحاظ نژادی یهودیان را پست میشمرده و درباره خیانت آنها به آلمان در جنگ جهانی اول اغراق و بزرگنمایی میکرده است.
گرچه در ابتدا برخی از صربها کوشیدند تا از بوسنیاییها در برابر این ستمها دفاع کنند اما توسط دولت تهدید شدند بهطوری که نظامیان در برههای با بلندگو اعلام میکردند «هر صربی که مسلمانی را محافظت کند درجا کشته میشود». این اقدامات نیز بسیار مشابه رویکرد نازیها در مقابله با یهودیان است.
در زمانی که مسلمانان بوسنیایی خواستار جدایی از یوگسلاوی سابق بودند صربهای ساکن بوسنی با این اقدام مخالفت کرده و به سرکوب مسلمانان پرداختند. این نزاع تا جایی پیش رفت که به جنگی خونین میان صربهای بوسنی که از حمایت صربستان میلوشویچ برخوردار بودند و مسلمانان بوسنی انجامید.
درگیریها نخست در سال ۱۹۹۱ در اسلوونی و کرواسی و سپس سال بعد از آن بهشکلی بسیار خونین در بوسنی اتفاق افتاد. صربهای بوسنی با الهام گرفتن از اسلوبودان میلوشویچ، که ملیگرایی را جایگزین کمونیسم کرده بود، سعی کردند بوسنی و صربستان را با هم ادغام کنند؛ اقدامی که گویی پژواکی از رؤیای گاوریلو پرنسیپ بود.
تراژدیهای جنگ داخلی
جنگ بوسنی جدای از خونبار و تراژیک بودن، جنبههای پیچیدهای نیز داشت. ریشهها و انگیزههای جنگ و زمان شروع آن و علت بروز درگیریهای خونبار و همچنین تعدد گروههای داخلی و خارجی موجود در جنگ، موجب پیچیدگیهایی شد که هنوز محل اختلاف تاریخنگاران است.
بسیاری از تاریخنگاران، زمان شروع جنگ را ۶ آوریل ۱۹۹۲ همزمان با اعلام رسمی استقلال بوسنی و هرزگوین میدانند. سه گروه در این جنگ شرکت داشتند. بوسنیاییها، کرواتها و صربها. بیشترین آسیبها و تلفات در این جنگ به مسلمانان بوسنی وارد شد و شهرهای سربرنیتسا و سارایوو شاهد فجیعترین قتل عامها بودند.
اسلوبودان میلوشوویچ، رییس جمهور صربستان و راتکو ملادیج، فرمانده ارتش صربهای بوسنی که به قصاب بوسنی شهرت یافته، موثرترین افراد در وقوع جنایات در این جنگ هستند که هر دو نیز به اتهام جنایات جنگی و جنایت برعلیه بشریت، بعدها مورد محاکمه قرار گرفتند.
یکی از بزرگترین جنایتهای واقع شده در جنگ بوسنی کشتار در شهر سربرنیتسا است. در ۱۶ آوریل ۱۹۹۳، شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامهٔ ۸۱۹، سربرنیتسا را منطقهٔ امن اعلام کرد. صربها اندکی پیش از پایان جنگ بوسنی سربرنیتسا را محاصره کردند و از ۱۳ ژوئیهٔ ۱۹۹۵، طی کمتر از یک هفته حدود ۸٬۰۰۰ تن را قتلعام کردند. یکی از اتفاقات قابل توجه در این فاجعه آن است که ۴۰۰ سرباز مسلح هلندی صلحبان که برای ایجاد امنیت در این منطقه مستقر شده بودند در جریان کشتار واکنشی نشان ندادند.
قتلعام سربرنیتسا که از سوی سازمان ملل متحد به عنوان منطقهٔ امن اعلام شده بود انتقاداتی جدی را به این سازمان و ریاست وقت آن، کوفی عنان متوجه ساخت. اجساد بسیاری از کشتهشدگان از درون گورهای جمعی اطراف سربرنیتسا کشف و پس از شناسایی توسط آزمایش دیانای خاکسپاری شدهاند.
اما چیز دیگری که جنگ بوسنی را به یکی از موحشترین و غیرانسانیترین رویدادهای تاریخ معاصر پس از جنگ جهانی تبدیل کرده، حجم وسیعی از جنایتها شامل تجاوز و کشتار زنان بیدفاع بوسنی است. آثار و تبعات این جنایتهای سازمان یافته، همچنان در میان مردم بوسنی به چشم میخورد. اماکنی که این جنایات در آن رخ داده همچنان برپا هستند و زندگی در میان پژواک صداهای قربانیان در گوش زمان ادامه دارد.
هتلها، بیمارستانها و دیگر اماکنی که هنگام جنگهای هولناک بالکان از آنها به عنوان مکانی برای شکنجه و تجاوز استفاده میشد امروز کار خود را ادامه میدهند، گویی هیچ چیز تغییر نکرده است.
بیمارستانی در برچکو در بوسنی، که هنگام درگیریهای قومی در این کشور شاهد صحنههای هولناکی بود امروز به کار خود ادامه میدهد.
زنی مسلمان از اهالی بوسنی که حالا ۵۲ ساله است در گفتگو با خبرگزاری امبیسی میگوید: «دندانم را کشیدند، مرا زدند و در راهروها مرا روی زمین کشیدند. شب که شد میدانستم چه بلایی به سرم میآید.» وی که خواست گمنام بماند تعریف کرد که چطور در همین بیمارستان چند سرباز برای یکماه هرشب به او تجاوز میکردند.
یک انجمن دفاع از حقوق زنان به نام موسسه زنان قربانی جنگ در بوسنی تلاش دارد تا تابلوی برنجینی را بر در یک هتل مجموعه تفریحی به ویلینا ولاس واقع در ویشگراد نصب کند. تابلویی که نشان میدهد از این مکان در زمان جنگ برای شکنجه و تجاوز استفاده شده است.
به گفته باکرا هاسشیک از بنیانگذاران این موسسه، گفتگو با بازماندگان وقایع دوران جنگ نشان میدهد حدود ۲۰۰ تن در این مکان شکنجه شدهاند. وی میگوید: «زنان را با کابل به تخت میبستند و آنان را شکنجه داده به آنها تجاوز میکردند. اغلب صدای جیغ و شیون از این اتاقها به گوش میرسیده است.»
در استخر این مجموعه هم به شماری از زنان تجاوز شده است. حالا اما درهای این مجموعه به روی گردشگران باز است و حال و هوای آرامی دارد. اما باکرا میگوید: «اینجا هر چه میخواهد باشد مهم این است که نسلهای آینده بدانند این مکان قربانگاه بوسنیاییها بوده است. جایی که تجاوز و شکنجه جنسی و قتل در آن روی داده است.»
شماری از زنان قربانی تجاوز در دوران جنگ بوسنی به تازگی توانستهاند در جلسات درمان گروهی شرکت کنند و با صحبت کردن از آنچه بر آنان رفته است اندکی درد خود را تسکین دهند.
دکتر برانکا آنتیک استوبر، رواندرمانگر و مدیر انجمنی است که به زنان قربانی جنگ بوسنی کمک میکند. این زنان سالها درباره آنچه بر آنان رفته است سکوت کردهاند. وی میگوید: «اگر زنان حرف نزنند گویی این جنایات هرگز روی نداده و مجرمی در کار نبوده است.»
وی میافزاید: «این زنان نمیتوانند کار کنند. بسیاری نمیتوانند بخوابند و یا غذا بخورند. آنها عملا فلج شدهاند.» این احساسات در میان زنانی که چنین تجربهای داشتهاند مشترک است.
زنی که در بیمارستان به او تجاوز شده بود تلاش کرده بود خود را بکشد اما پس از آنکه به گروهدرمانی پیوست کمکم توانست درباره رنجش صحبت کند و حالا با کار در باغچه خود را سرگرم میکند. گرچه میگوید هنوز با زندگی عادی فاصله زیادی دارد.
گزارشی تکاندهنده از تجاوز سازمان یافته در جنگ بوسنی
کارشناسان میگویند هنگام جنگ بوسنی به بین ۱۲ تا ۵۰ هزار زن تجاوز شده است. در حکمی که در سال ۲۰۰۱ از سوی «دادگاه بینالمللی جنایات یوگوسلاوی سابق» علیه سه صرب اهل بوسنی صادر شد، برای نخستین بار تجاوز سازمانیافته و بردگی جنسی را جنایت علیه بشریت اعلام کرد.
سربازان صرب و کروات، زنان مسلمان و حتی زنان صربی و کرواتی که با مسلمان ازدواج کردهبودند را برای تجاوز و قتل از سایر زنان جدا میکردند تا در اصل؛ پاکسازیِ قومی مسلمانان را انجام دهند. این در حالیست که علاوه بر تبعات هولناک تجاوزات جنسی برای زنان، بحران نسل کودکان نامشروعِ حاصل از جنگ، یکیدیگر از تبعات جنگ بود که بهمنظور پاکسازیِ قومی صورت میگرفت.
زنان قربانی شهادت دادهاند که در حین تجاوز، سربازان به آنها گفتهاند که میخواهند باردارشان کنند تا بچهها نژادشان با مادرانشان متفاوت شود، یا میگفتند که به آنها تجاوز میکنند تا آنها را بهخاطر مسلمانبودنشان مجازات کنند. همچنین زنانی بودند که بهزور باردار شده و مجبور به نگهداشتن آن بچه میشدند. بر اساس ارقام منتشرشده توسط دولت بوسنی در اواخر سپتامبر سال ۱۹۹۲م و گزارشهای موجود از یوگسلاوی سابق، حداقل ۲۰ هزار زن مورد تجاوز جنسی صربها قرار گرفتهاند که در بیشتر موارد، این تجاوزها در حضور افراد دیگر خانواده یا افراد دهکدهی آنها انجام گرفتهاست. گزارش دیگری که توسط هیئت حقیقتیابِ اتحادیهی اروپا در دسامبر سال ۱۹۹۲م آماده شد؛ حاکی از آن است که سربازان صرب بوسنی به ۲۵ هزار زن تجاوز کردهاند که بیشتر آنها از قومیتهای مسلمان بودهاند!
این گزارش اشاره میکند که در ماههای اخیر، این اقدام، بخشی از الگویی آگاهانه از سوءاستفادهی جنسی بوده و ارتکاب اینگونه جرایم در جنگ بوسنی، ناشی از تمایلات سربازان شهوتران نبوده، بلکه تاکتیکی جنگی بهشمار میآمد و بهدستور رهبران صرب برای خالیکردن سرزمین بوسنی از دیگر گروههای نژادی و بهاصطلاح پاکسازی نژادی بودهاست! درحالیکه ارقام اعلامشده از زنان قربانی تجاوز مختلف است، تمام گزارشها در مورد اینکه از تجاوز جنسی بهعنوان ابزار نسلکشی علیه جمعیتهای قومی استفاده شده، متفقالقول هستند. در همان حال، «مارگوت والاستروم»؛ نمایندۀ ویژهی خشونت جنسی در زمان جنگ، گفتهاست که مجموع قربانیان جنسی؛ بین ۵۰ تا ۶۰ هزار تَن است…!
آیا عدالت برقرار شده است؟
عدالت درباره چنین فجایعی چگونه برقرار میشود؟ با مجازات آمران و عاملان این فجایع!؟ حدود یک سال پیش، انتشار یک خبر درباره جنایات جنگ بوسنی توجهها را به خود جلب کرد:
«دادگاه سازمان ملل متحد در لاهه با رد درخواست استیفای راتکو ملادیچ، این فرمانده سابق ارتش صربهای بوسنی را که به جرم جنایت علیه بشریت و نسلکشی در طول جنگ بوسنی محکوم شده به حبس ابد محکوم کرد.
قبلا آقای ملادیچ به خاطر جرایم بزرگ خود در طول جنگ بوسنی (سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵) به حبس ابد محکوم شده است، اما درخواست تجدید نظر از دادگاه لاهه داشت.»
اما سرنوشت میلوشوویچ که برپایی آتش جنگ را به او منتسب میکنن چه بود: او بین سالهای 1989 تا 1997 رییس جمهور صربستان بود و از سال 1997 تا 2000 میلادی سمت ریاست جمهوری، جمهوری جمهوری فدرال یوگسلاوی را بر عهده داشت. او همچنین رهبر حزب سوسیالیست یوگسلاوی از زمان تاسیس آن در سال 1990 میلادی بود.
میلوشویچ به دنبال اعتراضهایی که به دنبال انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سپتامبر سال 2000 علیه او انجام شد به ناچار از سمت ریاست جمهوری کنارهگیری کرد. او 31 مارس سال 2001 توسط مقامات دولت فدرال یوگسلاوی به اتهام فساد، سوءاستفاده از قدرت و اختلاس دستگیر شد.
تحقیقات اولیه از میلوشویچ به دلیل نبودن شواهد کافی به نتیجه نرسید اما در همان زمان زوران جینجیچ، نخست وزیر صربستان میلوشویچ را به اتهام دست داشتن در جنایات جنگی به دادگاه بینالمللی لاهه فرستاد. این دادگاه هم میلوشویچ را به اتهام جنایت علیه بشریت، نقض قوانین و عرف جنگی، زیر پا گذاشتن کنوانسیون ژنو و قتل عام و نقش او در جنگهای داخلی کرواسی، بوسنی و کوزوو مورد محاکمه قرار داد.
میلوشویچ در دوران محاکمه از خود دفاع کرد اما رای دادگاه علیه او هیچگاه صادر نشد چرا که او پیش از صدور رای و در زمانی که هیات منصفه در حال بررسی برای ارائه حکم بود پس از گذراندن 5 سال در زندان جنایات جنگی در لاهه بر اثر حمله قلبی جان سپرد.
در سال ۲۰۱۰ وبسایت life میلوشویچ را در زمره بدترین دیکتاتورهای جهان فهرست بندی کرد.
GIPHY App Key not set. Please check settings