فصل اول شب های مافیا: زودیاک با سناریو و کارگردانی جدید، ادامهای بر مجموعه موفق ریالیتی شوی شبهای مافیا – که توسط سعید ابوطالب طراحی و ارایه شده بود – محسوب میشد که تقریبا توانست مخاطبان قبلی را راضی نگه دارد. ابوطالب تصمیم گرفت برای رضایت بیشتر مخاطبان حرفهای گیم شوی مافیا، به طراغ قالبی حرفهای تر و سناریویی پختهتر برود و مجموعه پدرخوانده را تولید کرد. اما زودیاک، سناریویی جذاب ارایه میکرد تا بتواند طیف گستردهتری از مخاطبان را جذب کند تا کمیت مخاطب را بالا برده و به لحاظ تجاری موفقیت بیشتری را رقم بزند.
سناریوی زودیاک گرچه این قابلیت را داشت که هم مخاطبان جدی و حرفهای مافیا و هم سایر مخاطبان را جذب کند اما کارگردانی مجموعه به شکلی بود که آن را به یک شوی جذاب و برنامه سرگرمکننده تبدیل میکرد تا یک گیم شوی حرفهای مافیایی. مثلا در برنامههای حرفهای، افرادی که از بازی خارج میشوند دیگر هیچ نقشی در بازی ندارند و مخاطب آنها را نمیبیند. اما در برنامه زودیاک، با طراحی المانی مثل اتاق مردگان، سعی کرد بازیکنان خارج شده را نیز به شکلی پیش چشم مخاطب نگه دارد تا به زعم خود، جذابیت برنامه تا انتها حفظ شود. در صورتی که این موضوع باعث میشود مخاطبانی که با بازی همراه شده و شبها چشم میبستند دیگر نتوانند خود را با بازی همراه کنند چرا که در اتاق مردگان همه چیز لو میرود و به قول سریالبازها اسپویل میشود.
اگرچه تهیهکنندگان در سری اول کوشیدند با ارایه یک ورژن بدون شب، این دسته از مخاطبان را نیز همراه خود کنند اما این ایده چندان کارساز نبود و در فصل دوم حذف شد. بنابراین یکی از مواردی که خود گرداننده یا شرکتکنندگان به مخاطب توصیه میکردند که در شبها چشمهایشان را ببندند و در خانه خود با بازیکنان مشارکت کنند، در زودیاک این فرصت جذاب را از دست میدادند چرا که هم بازیکنان در اتاق مردگان همه چیز را لو میدادند و هم کارگردانی به شکلی بود که با تصاویر روز نیز همه چیز لو میرفت و دیگر عملا امکان مشارکت مخاطب در بازی وجود نداشت و سازندگان بیشتر مجموعه شبهای مافیا را به سمت یک سریال و شوی تلویزیونی سوق میدادند.
موضوع دیگری که باعث شد به تدریج مجموعه زودیاک نسبت به پدرخوانده عقب بماند، انتخاب بازیکنان و پلیرهای بازی بود. در انتخاب بازیکنان، ملاک فقط انتخاب افرادی بود که هر کدام مخاطبان خود را داشته باشند و در واقع کارگردان با اولویت دادن به جنبه تجاری ماجرا، از بسیاری المانهای جذاب یک گیم شوی مافیایی جشم پوشید. انتخاب افرادی مثل خیابانی نشان میداد که سازندگان بیشتر به فکر ساختن یک شوی تلویزیونی با بهرهگیری از برند شبهای مافیا بودهاند. در حالی که ابوطالب، در پدرخوانده، از تجربیات قبلی استفاده کرد و سعی کرد حتی در انتخاب چهرههای جدید به گونهای عمل کند که در جمع بازیکنان، افرادی حضور نداشته باشند که از جذابیت بازی مافیا در برابر مخاطب بکاهند.
فصل دوم شبهای مافیا: زودیاک با مجموعهای از فوتبالیستها، هنرپیشگان، خوانندگان و خیابانی آغاز شد – حضور خیابانی که در فصل اول فقط موجب به طنز و لودگی کشانده شدن بازی بود – در فصل دوم بسیار عجیب بود اما عجیبتر از آن حضور خیابانی در فینال فصل دوم درست مانند حضورش در فینال فصل اول بود. بدین ترتیب اطلاق فینال، به بازیهای نهایی شبهای مافیا درست نیست چرا که گزینش بازیکنان فینال بر اساس رنکینگ و قدرت بازی صورت نمیگیرد و معیارهای کاملا خارج از بازی برای انتخاب بازیکنان برای برنامههای نهایی وجود دارد.
در این میان چند بازیکن خوب مثل سعید مهری و اشکان دلاوری نیز در فصل دوم معرفی شدند که جالب است جای آنها در فینال این فصل خالب بوده و کسانی مثل مونا کرمی و جواد خیابانی که بازی خوبی از خود نشان ندادهاند در فینال حضور دارند و فردی مثل شیدا یوسفی علیرغم بازی ضعیف و غیرجذابش، غالبا در اغلب برنامهها حضور دارد.
باید به کارگردانی این مجموعه هم اشارهای بکنیم. برنامه دارای سکانسهای اضافی بسیاری است که فقط به شکل بیهودهای تایم برنامه را افزایش میدهد بیآنکه جذابیت، تعلیق و هیجان ایجاد کند. اما این را هم باید ذکر کنیم که شبهای بازی دارای جذابیت زیادی است بخصوص در این سناریو که علاوه بر چشم باز کردن مافیا با هم، شهروندان نیز میتوانند با هم چشم باز کرده و سناریو بچینند یا مشورت کنند و همین باعث جذابیت شبهای بازی میشود. (شاید هم به همین دلیل بوده که سازندگان این ایده را دنبال کردهاند که برنامه طوری ساخته شود که مخاطب شبها چشم نبندد و کل بازی را ببیند اما معمولا افرادی که شبها چشم میبستند یک بار دیگر هم برنامه را میدیدند تا اتفاقات شب را هم مشاهده کنند).
جمعبندی
شبهای مافیا: زودیاک بیش از هر چیز از یک گیم شوی مافیایی فاصله گرفته و به یک شوی سرگرمکننده با مخاطب عام نزدیک شده و سازندگان کوشیدهاند با استفاده از مجموعهای – یا بهتر بگویم ملغمهای – از ابزارها مثل طنز (و گاهی لودگی)، موسیقی زنده (که البته برای مخاطب ضبط شده)، ایجاد درام و لحظات دراماتیک با استفاده از فلاش بک و تدوین سینمایی و .. یک برنامه عامهپسند تولید کنند. این موضوع باعث شده مخاطبان خاص و پیگیر و طرفداران این برنامه از آن دلسرد شوند چرا که آنها انتظار یک بازی جدی، حرفهای و تماشای پلیرهای کاربلد را دارند اما سازندگان برنامه – خصوصا با انتخاب بازیکنان فینال فصل دوم – نشان دادند فقط در پی جذب مخاطب گستردهتر با نگاهی تجاری بودهاند و مبتذلترین عملی که به آن دست زدهاند استفاده از جواد خیابانی در اغلب قسمتهای این برنامه بود که همه میدانند به چه خاطر از او استفاده شده است و جدای از مبتذل بودن باید گفت این کار غیر اخلاقی نیز بوده است.
در کل باید گفت فصل دوم زودیاک چند قدم از فصل اول آن عقبتر قرار میگیرد و انتظار میرود در فصلهای بعدی با رفع این نقایص، شاهد مجموعه جذابتری باشیم چرا که ریالیتی شوی بازی مافیا هنوز یکی از جذابترین و پرمخاطبترین ایدههای برنامهسازی برای شبکه نمایش خانگی است و اگر از طرفیت های آن درست استفاده شود میتواند مخاطبان و منتقدان را راضی نگه داشته و از لحاظ بیزینسی نیز موفق عمل کند.
برای شرکت در نظرسنجی و مقایسه زودیاک با پدرخوانده به این صفحه مراجعه کنید.

واقعا بدترین و کج سلیقه ترین فینالی بود که در شب های مافیا دیدم. به جز یکی دو تا بازیکن بقیه شون به هیچ وجه در حد فینال نبودن
نقد منصفانه و جذابی بود. سپاس از نویسنده گرامی