محسن سلیمانی فاخر|
فیلم «آهو» ساختار خطی در زمان را می شکند و داستان از یک مقطعی در زمان شروع میشود و تداعی شخصیت مخاطب را به گذشته برمیگرداند، مقوله ای که یکی از پارامترهای مهم در فیلم های مدرن است. فیلم می خواهد یک فیلم روانکاوانه و مدرن باشد اما فیلمنامه نای رسیدن به این اهداف را ندارد، می توان از کهن الگوها و کدهای مورد استفاده شده تحلیل هایی روی کاغذ داشت اما این آن چیزی نیست که در تصویر بتوان استنباط کرد.
برای نمونه ساختار این فیلم براساس مفهوم تداعی و ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته است و رویا و بازگشت به گذشته برای پی بردن به امیال، هراسها و تجریبات قبلی کاراکتر «پروانه» است. سفر و هجرت از شهر به روستا، سفرمکانی شخصیت است و دومین سفر زمانی او سفری است که پروانه را از زمان حال به زمان گذشته میبرد. اهمیت سفر به گذشته در پی نمایش ژرفترین لایههای ضمیر ناخودآگاه است، زن با واکاوی زمان و مکان، خاطرات عشقش را می کاود.
فیلمساز از المان های مدرنیستی همچون بازگشت مدام به زمان، عکس (تابلو ) مجسمه و آینه بارها بهره می برد، «یادگارخواهی» از نشانه های مهم این جنس سینماست که فیلم بر آن تاکید دارد، محتویات روی میز، مثل تیله و سازدهنی، اسباب بازی و… مربوط به دوران نوجوانی است. این اشیاء به پروانه اجازه میدهند که حس گذشته را در غیاب معشوقش تجربه کند.
در طول فیلم، کیانی (گالری دار) مانند یک متذکر و واسط، نقب زدن به گذشته و یادآوری رابطه عشقآمیز را برای پروانه بازیابی می کند. گویی این عشق اصیل بوده که چندین بار با یک ملحفه سفید شبیه کفن تاکید می شود مییابد و این به معنای یک عشق از ابتدا تا پایان و بسیار شبیه به یک عشق ازلی و دائمی است.
این نشانه ها ذکر شد که عنوان کنم که هوشنگ گلمکانی بر ساخت این جنس سینمای مهجور، سخت و محترم احاطه داشته است، او خوش خلوتی با خیالش با این سینما داشته است اما چند انتخاب کار را درخشان نکرده است:
- نسپردن نوشتن فیلمنامه به یک متخصص این جنس سینما
- انتخاب نادرست بازیگر زن در نقش پروانه