0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

مجموعه سرنوشت دیکتاتورها، به تاثیرات و میراث حکومت‌های خودکامه و فردمحور بر یک جامعه و سرنوشت سران خودکامه تاریخ می‌پردازد. سرنوشت دیکتاتورها هیچگاه برای دیکتاتورهای دیگر پندآموز نبوده اما می‌تواند به هشیاری یک جامعه در جهت شناخت افرادی که میل خودکامگی در آنها شدید است کمک کند

گپ‌هال

 

کشورهای آمریکای جنوبی شاهد دیکتاتورهای نظامی زیادی در تاریخ بودند که اکثراً با قدرت‌های بیگانه نظیر آمریکا بر مسند قدرت نشسته و زندگی را بر مردم خود سخت‌تر می‌کردند.

در شیلی نیز “آگوستو پینوشه” از همان دیکتاتورهای نظامی است. وی در ارتش شیلی حضور داشت و به دلیل فعالیت‌های مثبت خود، در سال ۱۹۷۳ با حکم سالوادور آلنده بر مسند فرماندهی کل نیروهای نظامی شیلی را نشست.

این اتفاق باعث قدرت‌گیری پینوشه شد که در پی آن در یک کودتا که با حمایت مستقیم ایالات متحده آمریکا شکل گرفت، سالوادور آلنده، رئیس جمهور وقت را برکنار کرده و پس از چندین سال حکومت سوسیالیستی و متحد در شیلی، دولتی به عنوان شورای نظامی در این کشور آمریکای جنوبی تشکیل داد.

سایر سران ارتش در ابتدای تشکیل این دولت در سال ۱۹۷۳، انتظار تشکیل دولت‌هایی با نظر آنها در کنار پینوشه داشتند، اما پینوشه خیلی زود به تنهایی قدرت را در دست گرفت و حکومت دیکتاتوری نظامی را تشکیل داد.

وی به دلیل ترس از خیانت دیگر سران ارتش و البته شورش مردم، تعداد زیادی را اعدام و بسیاری را شکنجه داد و زندان‌های کشورش را نیز از زندانی‌های سیاسی پر کرد.

پینوشه در سال هفتم حکومت بر شیلی، رفراندومی برگزار کرد که نتیجه آن، محدود شدن دوره ریاست جمهوری به ۸ سال، قدرت‌گیری پارلمان و تشکیل شورای امنیت ملی بود؛ یکی از مهم‌ترین بندهای این رفراندوم اما انتخابات ریاست جمهوری تک کاندیداتوری (با کاندیدی که از سوی ارتش مشخص می‌شد) بود که پینوشه را بر مسند قدرت نگه می‌داشت.

در سال ۱۹۸۸، پس از اعتراضات فراوان مردم شیلی و موج نارضایتی‌ها نسبت به حکومت پینوشه، دولت این کشور مجبور به تغییر شکل حکومت از دیکتاتوری به دموکراسی شد که برای این کار، رفراندوم دیگری در شیلی برگزار شد.

این رفراندوم که می‌توانست حکومت پینوشه در شیلی را تا سال ۱۹۹۷ تمدید کند، با شکست ده درصدی وی در انتخابات همراه بود تا انتخابات دیگری در سال ۱۹۸۹ برگزار شود.

با شکست اولیه پینوشه، گروه‌های مخالف وی که قبلاً سرکوب شده بودند، باز هم جان گرفته و فعالیت‌های سیاسی خود را از سر گرفتند و این امر، باعث ظهور دموکراتی مسیحی به نام پاتریسیو آیلوین شد که توانست در انتخابات ۱۹۸۹، پینوشه را شکست دهد و از سال ۱۹۹۰ و پس از ۱۷ سال، حکومت را از پینوشه بگیرد.

پینوشه حکومت خود را تولد دوباره دموکراسی و کشورش، تحت عقاید دیگو پورتالس، اقتصاددان و سیاست مدار شیلیایی معرفی کرد؛ با این حال در سایه حمایت آمریکایی‌ها همیشه مخالفان خود را تا حد ممکن ساکت کرده و اجازه فعالیت به آنها نمی‌داد.

آگوستو پس از عزل از رئیس جمهور، تا سال ۱۹۹۸ همچنان فرماندهی کل نیروهای نظامی شیلی را برعهده داشت و با توجه به مصونیت دیپلماتیکی که خود در پایان حکومتش تصویب کرده بود، دستگیر یا مجازات نمی‌شد؛ با این حال با پایان مصونیت قضائی و سایر افراد مهم حکومت، به دلیل نقض حقوق بشر، کشتارهای دسته جمعی، شکنجه و ایجاد تنش، دستگیر شده و با مجازات رو به رو شدند.

این در حالیست که برخی از فسادهای سیستمی و مالی پینوشه و حکومتش نیز در جریان این دادگاه‌ها مشخص شد.

پینوشه سرانجام صبح روز ۳ دسامبر سال ۲۰۰۶، به دلیل حمله قلبی جان باخت. پس از این اتفاق، حامیان مخالفان وی به خیابان‌ها آمدند. با توجه به تصمیم دولت شیلی، مراسم مخصوص رؤسای جمهور سابق برای پینوشه برگزار نشده و وی با تشریفات نظامی دفن شد.

رئیس جمهور وقت شیلی، میشل باچله نیز که خود و پدرش توسط رژیم پینوشه شکنجه شده و آزار دیده بودند، برای احترام به طرفداران وی، یکی از وزرای خود را به مراسم پینوشه فرستاد.

پینوشه هنوز هم در شیلی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد این کشور شناخته می‌شود و بسیاری از مردم معتقدند که تأثیرات خوب و بد حکومت ۱۷ ساله پینوشه بر شیلی، هنوز هم نمود بسیاری در جامعه دارد.

منبع

 

مردانی که پینوشه را سرنگون کردند

در مورد قدرت گرفتن و سقوط ژنرال آگوستو پینوشه، دیکتاتور نظامی بی‌رحم شیلی، اسناد و مدارک زیادی جمع‌آوری شده، اما حرف زیادی درباره مردانی که زمینه‌ساز سرنگونی او شدند، گفته نشده است.

فیلم “نه” (No) که نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم به زبان‌ خارجی شده است، سعی می‌کند در این زمینه تا حدی تعادل برقرار کند. این فیلم به زبان اسپانیایی است، و گائل گارسیا برنال، بازیگر مکزیکی، در آن ایفای نقش می‌کند.

داستان فیلم در شیلی سال ۱۹۸۸ می‌گذرد. در این سال یک همه‌پرسی درباره ادامه یا توقف حکومت ۱۵ ساله پینوشه در شیلی برگزار شد. در این همه‌پرسی رأی “آری” به معنی رأی به ادامه حکومت پینوشه، و رأی “نه” به معنای مخالفت با آن بود.

طرفداران “آری” طبق معمول گذشته بر رهبری عالی پینوشه تأکید می‌کردند و مخالفان را به باد انتقاد و توهین می‌گرفتند. در سوی دیگر، اردوگاه طرفداران “نه” متوجه شدند که در این مبارزه به برخورد و روشی رادیکال نیاز است. مردم نسبت به سلامت فرآیند همه‌پرسی بدبین بودند و از آن می‌ترسیدند، و حتی کشاندن آنها به پای صندوق‌های رأی، کار آسانی نبود.

چاره کار استخدام رنه ساودرا، کارشناس معروف تبلیغات بود. او معتقد بود که برای این کار باید از استراتژی‌های تبلیغات کالاهای مصرفی، به‌خصوص قدرت پیام مثبت، استفاده شود. برنال که در فیلم نقش ساودرا را بازی می‌کند، می‌گوید: “خیلی‌ها می‌دانند که پینوشه چطور با سرنگون کردن سالوادور آلنده به قدرت رسید، اما عده کمی می‌دانند که او چگونه کنار رفت. حتی خود من که اهل آمریکای لاتین هستم هم از کارزاری که در آن زمان در جریان بود، بی‌خبر بودم. من نمی‌دانستم که نقش تبلیغات چقدر در این جنبش مهم بوده، و از آنچه در آن مدت گذشته بود، بی‌اطلاع بودم. این یکی از جالب‌ترین جنبه‌های فیلم بود، و مرا به شرکت در آن تشویق کرد.”

جبهه یکپارچه

پینوشه

پینوشه در سال ۱۹۹۰ از قدرت کناره گرفت

ساودرا که عادت داشت برای کالاهایی نظیر نوشابه‌های گازدار تبلیغ کند، با تمرکز بر جنایات و وحشیگری‌های دوران حکومت پینوشه مخالف بود، و به جای آن، در تبلیغات “نه” از روش مرسوم در مغازه‌های شیرینی و تنقلات فروشی استفاده کرد: تصاویر پر زرق و برقی از رنگین‌کمان و آینده‌ای زیبا، سرشار از روزهای آفتابی در کنار خانواده.

برنال می‌گوید: “این فیلم از نگاه یک کارشناس تبلیغات به تولد دموکراسی در شیلی نگاه می‌کند. برای متخصصان تبلیغات نمی‌توان چارچوب و الگوی رفتاری مشخصی تعریف کرد، اما جذابیت فوق‌العاده این شخصیت ناشی از رفتار شاد و پرشورش است. او علاقه کودکانه‌ای به اسباب‌بازی‌ها و وسایلی نظیر مایکروویو جدیدش داشت. چنین ویژگی‌هایی باعث جذابیت داستان از نگاه این شخصیت می‌شد.”

اردوگاه طرفداران “نه” از ۱۶ حزب سیاسی مختلف تشکیل می‌شد. جای تعجب نداشت که آنها در ابتدا چندان از این روش تبلیغاتی راضی نبودند، اما برای حفظ وحدت و همدلی پشت سر ساودرا جمع شدند.

این پویایی به بازیگران هم سرایت کرد. خیلی از آنها در عالم واقع عضو اردوگاه طرفداران “نه” بودند. برنال می‌گوید: “در ساخت این فیلم نوعی حالت برادرانه وجود داشت که مرا به بطن داستان و حس آزادی که در آن لحظه از تاریخ تجربه کردیم، نزدیک‌تر می‌کرد.” اینکه طرفداران “آری” خود را پنهان می‌کردند، و حاضر به شرکت در ساخت فیلم نمی‌شدند، خود حاوی نکته‌ای بود.

در اردوگاه طرفداران “آری” کسی پیدا نمی‌شد که حاضر به همکاری باشد. فقط یک نفر شناخته شده وجود داشت، و او هم نمی‌خواست در این باره حرف بزند. پیروزی هزار صاحب دارد، ولی شکست یتیم است

گائل گارسیا برنال

برنال می‌گوید: “همه دست‌اندرکاران کارزار “نه” علاقه زیادی به ساخت فیلم نشان می‌دادند. برخی نقش خودشان را بازی کردند، و بعضی دیگر هم نقش مخالفانشان را. اما در اردوگاه طرفداران “آری” کسی پیدا نمی‌شد که حاضر به همکاری باشد. فقط یک نفر شناخته شده وجود داشت، و او هم نمی‌خواست در این باره حرف بزند. پیروزی هزار صاحب دارد، ولی شکست یتیم است.”

یکی از شخصیت‌های جالب اردوگاه “نه” یوجنیو گارسیا است، که شخصیت داستانی برنال بر اساس او ساخته شده است. گارسیا که همیشه لبخد برلب داشت، می‌گوید که وقتی پابلو لارین، کارگردان شیلیایی، با او تماس گرفت، قدری خود را عقب کشید. گارسیا گفت: “برایم قدری غافلگیرکننده بود، چون این اتفاقات ۲۵ سال پیش افتاده بود، و من بعدها فراموشش کردم، به کارم مشغول شدم و به زندگی‌ام ادامه دادم. حالا وقتی فیلم را می‌بینم، خیلی احساساتی می‌شوم. فیلم احساس ما در آن موقع، و بیم‌ها و امیدهایمان را به‌خوبی نشان می‌دهد، و باعث می‌شود همه آنها احساسات و هیجانات را به‌یاد بیاورم. واقعا زیباست.”

روش‌های فریبکارانه

برنال می‌گوید ملاقات با گارسیا واقعا برایش مایه افتخار بوده، و به او کمک کرده تا بتواند ساودرا را درک کند و نقش او را بهتر بازی کند. همه اینها به حال و هوای واقعی فیلم می‌افزاید. لارین برای واقعی از آب درآمدن فیلم از دوربین‌ قدیمی یوماتیک استفاده کرده، تا بتواند تصاویر برنامه‌های خبری آن زمان را در کنار صحنه‌هایی که تازه فیلم‌برداری شده اند، قرار دهد.

e42c1c34d28dee265d72b233e9b6abd3b14a947a

رنه ساودرا در اعماق وجودش یک مرد عادی و اهل خانه و خانواده است

ساودرا در اعماق قلبش مردی ساده است. او بسیار نگران پسر کم سن و سالش است، و امیدوار است بتواند دل همسر رنجیده‌خاطرش را بدست بیاورد و با او آشتی کند. وقتی اردوگاه طرفداران “آری” به روش‌های فریبکارانه روی می‌آورند، ساودرا تهدیدات آنها را بخشی از یک بازی سیاسی کثیف نمی‌بیند، و این تهدیدات را کاملا شخصی قلمداد می‌کند. گویی که حریم خصوصی‌اش مورد حمله قرار گرفته است.

برنال توضیح می‌دهد که این حس در گذشته خود کارگردان ریشه دارد. این فیلم قسمت آخر سه‌گانه‌ای درباره دوران حکومت پینوشه است. دو فیلم اول “تونی مانرو” و “پس از مرگ” نام دارند. فیلم “نه” برای کارگردان نقطه پایان این ماجرا است. او در زمان وقوع اتفاقات فیلم کودک بوده، و والدینش طرفدار رأی “آری” بوده اند.

برنال می‌گوید: “این فیلم برای پابلو جنبه‌ای کاملا شخصی دارد. او در زمان وقوع این اتفاقات ۱۲ ساله بوده است. این فیلم برای او و بسیاری از شیلیایی‌های دیگر حکم آشتی را دارد، آنهم نه فقط با جامعه یا کشورشان، بلکه با گذشته خودشان.”

پینوشه

پینوشه به‌خاطر موارد نقض حقوق بشر از سوی مراجع قضایی شیلی تحت پیگرد و در انتظار محاکمه بود

نهایتا در همه‌پرسی “نه” برنده شد. در کمال شگفتی، ۹۷ درصد واجدین شرایط در رأی‌گیری شرکت کردند، و “نه” با کسب حدود ۵۶ درصد آرا پیروز شد. پینوشه بعد از شکست در انتخابات دموکراتیک ریاست جمهوری و پارلمان، در سال ۱۹۹۰ از قدرت کناره گرفت. او در زمان مرگش در سال ۲۰۰۶، هنوز به‌خاطر موارد نقض حقوق بشر از سوی مراجع قضایی شیلی تحت پیگرد و در انتظار محاکمه بود.

برنال که به سیاست هم علاقه دارد، معتقد است که “بی‌عدالتی” تنها یکی از موضوعاتی است که فیلم “نه” را برای مخاطبان امروزی معنادار می‌کند. اما آیا ممکن است او روزی وارد عالم سیاست شود؟ خودش که از طرفداران پروپا قرص سازمان حقوق بشری عفو بین‌الملل است، می‌گوید: “من به سیاست علاقه زیادی دارم، اما فکر نمی‌کنم بتوانم بطور جدی و رسما وارد این عرصه بشوم. البته می‌دانم که قبلا هم سیاست‌مداران زیادی همین حرف را زده اند.”

منبع

خیابان، عرصه‌ی سلطه و مقاومت
ایران؛ جایی که مارکس و وبر، لنین و آرنت به‌هم می‌رسند

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF