هشدار اسپویل: در ادامه این مطلب بخش هایی از داستان اپیزود ۱۰ فصل اول سریال خاندان اژدها فاش خواهد شد.
اپیزود پایانی فصل اول سریال خاندان اژدها (House of the Dragon) با عنوان «ملکه سیاه» (The Black Queen) با مرگی شوکه کننده و جنگی قریب الوقوع در چشم های رینیرا به پایان می رسد که ماهیت ویرانگر نبردهای فصل دوم خاندان اژدها را نوید می دهد. بدنبال غصب تاج و تخت هفت قلمرو توسط سبزها در پایان اپیزود نهم خاندان اژدها، اپیزود دهم و پایانی این سریال واکنش سیاه پوش ها به خیانت ها، استراتژی هایشان برای اطمینان از حمایت متحدان و تامل در مورد اینکه رینیرا باید اعلان جنگ کند را به تصویر می کشید. در حالی که رینیرا همچنان به خاطر مسئولیتش در قبال رویایی ایگان اول، در صدد انتقام جویی نبود، مرگ دو فررندش در کمتر از ۲۴ ساعت دیدگاه او نسبت به این موضوع را تغییر داد، تغییر موضعی که از نگاه غضبناک او در آخرین سکانس از اپیزود دهم سریال خاندان اژدها کاملاً واضح بود.
در اپیزود دهم فصل اول خاندان اژدها شاهد ابراز وفاداری شخصیت های اصلی به دو طرف مناقشه بودیم و تصویر واضح تری از ازدواج دیمون و رینیرا داده شد. در این اثنا، فرزندان رینیرا مسئولیت های حیاتی تری در نقش فرستاده و پیام رسان ایفا کردند، جایی که لوسریس ولاریون به استورمز اند فرستاده شد در حالی که ولیعهد جدید، جسریس ولاریون به سرزمین وَیل و وینترفل رفت. در حالی که هنوز سرنوشت جسریس در پایان این سفر و شیوه برخورد حاکمان وَیل و وینترفل هنوز مشخص نیست، لوسریس توسط دایی اش ایموند تارگرین (پسر پادشاه سابق و آلیسنت هایتاور) و اژدهای غول پیکرش، ویگار، کشته شد که اولین خونریزی بین سبزها و سیاه ها بود. بعد از ۳۰ سال خیانت، توطئه و دشمنی های غیرقابل جبران، چشم های رینیرا در پایان فصل اول سریال خاندان اژدها تنها یک چیز می گفت: زمان جنگ فرا رسیده است.
چرا لوسریس مرد و معنای مرگ او چیست؟
با توجه به اینکه لوسریس نسبت به دیگر فرزندان رینیرا نسبت به پذیرش مسئولیت هایش تردید بیشتری بود و صادقانه از مادرش حمایت می کرد، مرگ او در اپیزود دهم فصل اول خاندان اژدها بسیار تراژیک تر از آن چیزی است که به نظر می رسد، دستکم برای مادرش. لوسریس طعنه ها و متلک های ایموند را نادیده گرفته و سعی کرد سوار بر آراکس به دراگون استون بازگردد اما اژدهای کوچک او قابل مقایسه با اژدهای غول پیکر ایموند، ویگار، که بزرگ ترین اژدهای زنده است، نبود. برخلاف کتاب آتش و خون (Fire & Blood) نوشته جرج آر آر مارتین، ایموند در سریال خاندان اژدها عمدی برای کشتن لوسریس در استورمز اند نداشت و تنها می خواست او را بترساند. او می خواست علاوه بر ترساندن لوسریس، یک چشم او را به انتقام کور شدنش در بیاورد اما تقلاهای او برای جلوگیری از حمله ویگار به لوسریس و اژدهایش و همچنین نگاه بهت زده او بعد از مرگ لوسریس و اژدهایش نشان می داد که او قصد کشتن خواهرزاده اش را نداشته است.
مرگ لوسریس تاثیر زیادی روی رقص اژدهایان (جنگ داخلی تارگرین ها) نخواهد داشت. رینیرا قصد داشت شروطی که اوتو هایتاور از طرف دخترش ارائه کرده بود را بپذیرد اما مرگ لوک ثابت می کند که دیگر گزینه صلح روی میز نخواهد بود. ایموند نیز ترجیح می دهد به ایگان دوم (برادرش که اکنون پادشاه شده است) بگوید که عمداً ویسریس و اژدهایش را کشته تا اینکه بگوید ویگار از دستور او سرپیچی کرده و وی نتوانسته ویگار را کنترل کند زیرا ایموند ترجیح می دهد شخصیتی شیطانی و بیرحم جلوه کند تا شخصیتی ضعیف که توانایی کنترل کردن اژدهایش را ندارد.
همچنین، عواقب مرگ لوسریس بار دیگر ثابت می کند حق با ویسریس بود، زمانی که در اولین اپیزود از سریال خاندان اژدها در کنار جمجمه بلاریون، ملقب به وحشت سیاه (بزرگ ترین اژدهای تارگرین ها که پیش از شروع داستان مرده است و اکنون تنها جمجمه اش در زیرزمین کینگز لندینگ نگهداری می شود)، به رینیرا می گوید که کنترل آن ها بر اژدهایانشان یک توهم است. عدم فرمانبرداری آراکس و ویگار از سوارانشان در ماجرای مرگ لوسریس این گفته ویسریس در اپیزود اول را تایید می کند. با این وجود، مرگ ویسریس اتفاقی است که جنگ را از شکل دادن اتحادها و پیمان ها وارد حوزه ای خواهد کرد که تنها آتش و خون حکم می دهد.
آخرین سکانس فصل اول خاندان اژدها و چهره رینیرا به چه معنایی است؟
در انتهای اپیزود دهم فصل اول خاندان اژدها، رینیرا توسط دیمون خبردار می شود که لوسریس کشته شده است که باعث می شود ملکه جدید به سمت آتش قدم بردارد، شکمش را از خشم و درد ناشی از مرگ فرزندانش چنگ بزند، تقریباً روی زانوهایش بیفتد، کمی بعد برگردد و با اشک و خشمی که در چشم هایش موج می زند به دوربین خیره شود.
دیمون در اپیزود پایانی بیش از گذشته از خودداری رینیرا از انجام واکنشی تند به غصب شدن تاج و تخت وستروس توسط هایتاورها و متحدانشان و تلاش مداوم او برای حفظ صلح و یکپارچگی قلمرو خشمگین می شود اما مرگ لوسریس مو موجی از خشمی سوزان را در درون رینیرا ایجاد کرد که با پیام های صلح خاموش نخواهد شد. پیام آلیسنت در مورد یادآوری عشقی که روزگاری نسبت به هم داشتند اکنون که پسرش کشته شده است، معنایی برای رینیرا ندارد. سکانس پایانی که با صورت رینیرا به پایان می رسد تنها یک جمله می گوید: «زمان جنگ فرا رسیده است». وقتی فصل دوم خاندان اژدها از راه برسد، دیگر خبری از پذیرش شرایط صلح نخواهد بود و تنها شاهد جنگ برای باز پس گرفتن تاج و تخت خواهیم بود.
چه اتفاقی برای جسریس در ماموریت اخیرش می افتد؟
در حالی که ماموریت برادرش در استورمز اند به مرگ تراژیک او منجر شد، سفرهای جسریس عواقب بهتری دارد. در پایان اپیزود دهم فصل اول سریال خاندان اژدها مشخص نمی شود چه اتفاقی برای جسریس رخ می دهد اما تایید می شود که او در ابتدا به ویل می رود تا با جین آرین صحبت کند و در ادامه به وینترفل برود تا کریگن استارک را به پایبندی به اعلام وفاداریش به رینیرا ترغیب نماید. بر اساس آنچه که در کتاب آتش و خون آمده، جسریس موفق می شود حمایت خاندان آرین را جلب کند اما منابع مختلف در مورد اینکه وی چطور موفق به چنین کاری می شود نظرات متفاوتی دارند.
در یک روایت گفته می شود که لیدی آرین به جسریس می گوید تنها در صورتی که او را به کامیابی جنسی برساند از وی و مادرش حمایت خواهد کرد اما روایت دیگری نیز مدعی است که حمایت آرین از رینیرا به خاطر زن بودن وی و همخونی شان از طریق اما آرین، مادر رینیرا، بوده است. در مقابل حمایت شوالیه های خاندان آرین، رینیرا باید اژدهایان و سوارانشان را به ویل بفرستد تا از این منطقه در برابر حمله هایتاورها و اژدهایانشان محافظت نماید.
ماموریت جسریس در وینترفل موفقیت آمیزتر از ماموریت در ویل بوده و رابطه ای قوی بین او و کریگین استارک شکل می گیرد. در یکی از روایت های کتاب آتش و خون آمده است که این دو با هم شکار کرده، میگساری کرده و مبارزه دوستانه می کنند و در ادامه با خونشان، پیمان برادری می بندند. همچنین این شایعه وجود دارد که جسریس با خواهر حرامزاده کریگین که سارا نام دارد رابطه برقرار می کند و خشم کریگین تنها زمانی فروکش می کند که سارا به او می گوید وی و جسریس زیر درخت مقدس با هم ازدواج کرده اند. اما، به احتمال فراوان این داستان واقعیت ندارد زیرا جسریس مدت هاست قرار است با بیلا ازدواج کند. پیش از ترک وینترفل، جسریس با کریگین پیمان «یخ و آتش» می بندد که بر اساس آن، اولین دختر جیس باید با پسر و ولیعهد کریگین که ریکان نام دارد ازدواج نماید.
سکانس مبهم دیمون با اژدها چه اشاره ای به آینده داستان دارد؟
همزمان با اینکه رینیرا در حال نقشه کشیدن با کورلیس ولاریون است، دیمون برای اژدهایی وحشی و بدون سوار به نام ورمیثور ترانه خوانده و سعی می کند آن را رام کند. دیمون می داند که سیاه ها (رینیرا و حامیانش) اژدهایان بیشتری نسبت به سبزها (آلیسنت و حامیانش) دارند اما همچنان به اژدهاسواران بیشتری نیاز دارند تا بتوانند با اژدهای غول پیکر ویگار مقابله کننده و برتری بهتری داشته باشند. دیمون سعی می کند ورمیثور بدون سوار را رام کند و ظاهراً آن را برای دخترش رینیا در نظر گرفته است که تخم اژدهایش هرگز باز نشده اما این سکانس نوید اتفاقی مهمی موسوم به «کاشتن بذرها» را می دهد.
جبهه سیاه پوشان دست به استخدام حرامزاده های تارگرین و ولاریون موسوم به «بذرهای اژدها» می زنند تا بتوانند اژدهایان بیشتری رام کرده و به آن ها بسپارند اما تعداد کمی از این افراد در سوار شدن و فرمان دادن به اژدهایان موفق می شوند. وقتی چنین اتفاقی در سریال خاندان اژدها رخ می دهد، سیاه پوشان موفق می شوند بعد از مرگ برخی از مهم ترین اژدها سوارانشان، قدرت اژدهایی خود را بازیابند.
سبزها و سیاه ها دیگر شخصیت هایی نیستند که تاکنون می شناختیم
بدنبال پایان فصل اول خاندان اژدها، تارگرین های سبز و سیاه و متحدانشان بیش از پیش از هم فاصله گرفته و شکاف بین آن ها واضح تر می شود. اما در فصل دوم خاندان اژدها شاهد پیمان ها و اتحادهای بیشتری خواهیم بود. تاکنون، جبهه تایید شده سبزها شامل آلیسنت و فرزندان تارگرینش، خاندان هایتاور، کریستون کول، خاندان لنیستر و زیردستانش، خاندان برثیون و زیردستانش، جسپر وایلد، لاریس استرانگ، استاد بزرگ اوروایل و سر آریک کارگیل هستند. دسته سیاه ها نیز از رینیرا و دیمون، فرزندانشان، رینیس تارگرین، خاندان ولاریون، سر اِریک کارگیل، خاندان سلتیگار، خاندان میسی، خاندان بار ایمون، خاندان دارکلین، خاندان استانتون، استاد بزرگ جراردیس، سِر لورنت ماربراند و احتمالاً میساریا تشکیل شده است.
داستان فصل دوم سریال خاندان اژدها، رقص اژدهایان آغاز می شود
با مرگ شاهزاده لوسریس ولاریون و آراکس، اولین خون ریخته شده است و این بدان معناست که نبردهای واقعی در فصل دوم خاندان اژدها آغاز خواهند شد. رینیرا و دیمون مخالفت خود را با شروط اوتو و آلیسنت برای صلح اعلام خواهند کرد و جنگ ماحصل این تصمیم شروع خواهد شد پس از آنکه سیاه پوشان سعی می کنند کینگز لندینگ را به تصرف خود در بیاورند. رینیس در همان اپیزود پایانی فصل اول به سمت گولت رفت، جایی که نبردی مهم و بزرگ در ماجرای رقص اژدهایان رخ خواهد داد. پیش از آن، جنگی داخلی در ریورلندز بین خاندان هایی که به ایگان اعلام وفاداری می کنند و خاندان هایی که حمایت خود را از رینیرا اعلام می دارند در می گیرد.
رقص اژدهایان در ادامه تشدید شده و نبردهایی بزرگ و خونین بین اژدهاسواران سیاه و سبز رخ خواهد داد، در حالی که این درگیری ها، ویرانی های بسیار به بار می آورد. به دنبال کشته شدن هر یک از طرفین، هر دو طرف در صدد انتقام برخواهند آمد و پس از پایانی که در اپیزود دهم خاندان اژدها شاهد بودیم، دیگر بخشش و صلحی در کار نخواهد بود. اکنون که رقص اژدهایان فرا رسیده است، به یاد اتفاقات بازی تاج و تخت می افتیم و انتظار داریم که شخصیت های اندکی در خاندان اژدها از این جنگ جان سالم به در ببرند.
معنای واقعی پایان فصل اول خاندان اژدها چیست؟
در حالی که واکنش ها به پرش های زمانی متعدد سریال خاندان اژدها متفاوت بوده است، هدف از اتفاقاتی که در فصل اول روایت شد، بررسی چگونگی از هم پاشیدنی یک خانواده به شکلی جبران ناپذیر بود.غصب شدن تاج و تخت توسط شاه ایگان تارگرین دوم یک اتفاق ناگهانی و بدون برنامه ریزی قبلی نبود بلکه یک ربایش همراه با نقشه بود که اگر ویسریس جدیت بیشتری در دفاع از رینیرا داشت می شد از آن جلوگیری کرد. او در اپیزود هشتم خاندان اژدها یک بار این کار را انجام داد اما این پشتیبانی آخر برای بازسازی آسیبی که دو دهه انفعال و سستی او ایجاد کرده بود کافی نبود. رینیرا تلاش کرد تا به خواسته ها و آرزوهای پدرش برای حفظ صلح وفادار بماند اما این ضعف شاه ویسریس بود که او را در چنین جایگاهی قرار داد که چاره ای جز جنگ نداشته باشد.
سوء تفاهمات، بدخلقی ها و ترومای نسلی به اعلان جنگ در پایان فصل اول خاندان اژدها منجر شد در شرایطی که این بار دیگر درگیری همه جانبه، کشتار و ویرانی اجتناب ناپذیر است. رینیرا سعی کرد از جنگ و ویرانی جلوگیری کند اما مشخص بود که جنگ دیر یا زود رخ خواهد داد و مرگ تراژیک لوسریس تمام تردیدهایی که باعث شده بود رینیرا تحرکات طرف مقابل را نادیده بگیرد از بین بروند. اکنون هیچ راه بازگشتی برای سیاه پوشان و سبزپوشان وجود ندارد و پایان فصل اول خاندان اژدها نشان داد که تمام قلمرو وستروس باید طعم اندوه ملکه تارگرین را بچشند.