این بار پلتفرم نماوا روی به انتشار فصل جدیدی از ریالیتی شوی محبوب مافیا آورد و سناریویی جدید برای علاقهمندان این بازی جذاب ارایه کرد. استفاده از برخی از پلیرهای محبوب، که مخاطبان بسیاری دوست داشتند آنها را مجددا در کنار یکدیگر ببینند انتظارات زیادی برای این برنامه به وجود آورد. اما چند قسمت ابتدایی باعث شد مخاطبان با چیزی بسیار نازلتر از حد انتظارشان مواجه شوند.
انتشار رول بوک بازی که با هوش مصنوعی ساخته شده بود در چند هفته پیش از شروع مجموعه، نشان داده بود که در این سری جدید از فناوریهای روز بهره گرفته شده است. با انتشار نخستین قسمت، گرچه ضعفهایی مشاهده شد اما مخاطبانی که انتظار داشتند این ضعفها در قسمتهای بعدی رفع شود از آن استقبال کردند و به همین امید ضعفهای آن را نادیده گرفتند. بخصوص آنکه حضور بازیکنانی مثل مجید واشقانی و بهاره افشاری و اتفاقات خود بازی، تا اندازهای جذاب بوده است.
اما با انتشار قسمتهای بعدی، دیگر ضعفها یکی پس از دیگری به چشم آمد و قسمت سوم این مجموعه به نوعی تیر خلاص به برنامهای با نام الکلاسیکو بود.
ارزیابی مجموعه الکلاسیکو؛
استفاده نامناسب از فناوری، ابزارها و ایدههای جدید
ضعفهای این مجموعه به اندازهای فراوان است که نمیتوان در یک پست به همه اشاره کرد. به ویژه اینکه مجموعه دیگری با نام مافیا دن نیز در حال پخش از پلتفرم فیلمنت است که پیش از آن سه فصل از سری موفق پدرخوانده را ارایه کرده بود. مافیا دن با بهرهگیری از پلیرهای حرفهای مافیا به جای استفاده از بازیگران و سلبریتیها، باعث شد علیرغم ضعفهای کوچک، دل مخاطبان این ریالیتیشو را به دست آورد و امتیاز خوبی کسب کند. در مقابل الکلاسیکو، نتوانست رقیبی چندان قوی برای آن باشد.
ضعفهای الکلاسیکو از نام انتخابی برای آن شروع میشود. نامی که به هیچ وجه مناسب یک مجموعه نمایشی برای بازی مافیا نیست و جالب آنکه من به عنوان مخاطب جدی مجموعه بازیهای مافیا که هر قسمت از فصلهای منتشر شده مختلف را از پلتفرمهای مختلف بارها تماشا کردهام، تا مدتها که بنر این برنامه را میدیدم هیچ وقت روی آن کلیک نکردم و تصور میکردم مربوط به برنامههای فوتبالی باشد.
استفاده بیش از حد از فناوری، یکی دیگر از ضعفهای این مجموعه است. یکی از جذابیتهای بصری بازی مافیا برای مخاطبانی که آن را تماشا میکنند ارتباط بصری چهره به چهره بین پلیرها بخصوص در شبهاست. مخاطبانی که شبهای بازی را میبینند از ارتباط غیرکلامی پلیرها که صرفا با لبخوانی انجام میشود لذت میبرند. بسیاری از مخاطبان در کامنتها از کارگردان برنامه میخواستند که این لبزدنها را زیرنویس کند. کاری که سعید ابوطالب در برنامههایی که کارگردانی میکرد انجام میداد.
در برنامه الکلاسیکو استفاده از ابزارهای بزرگ مثل هدفون و چشمی، باعث میشود که در شبها، هیچ رخداد جذابی برای مخاطب وجود نداشته باشد چرا که حتی صورت بازیکنانی که چشم باز میکنند نیز قابل رویت نیست چه برسد به لبزدت. یک ایدهی جدید دیگر که در این برنامه پیاده شده مراجعه مافیاها در شب به یک اتاق است که البته بسیار ایده بدی است چرا که جذابیت کلاسیک مافیا را به کلی از بین میبرد – ضمن آن که در برنامه ارتش سری نیز تجربه شده و شکست خورده بود. جذابیت گفتگوی شبانه در مافیا به همان سری بودن و در سکوت انجام گرفتن بود که گاه اشتباهاتی صورت میگرفت و یا چالشهایی بین پلیرهای مافیا رخ میداد که همه این جذابیتها با این ایده از بین رفته است.
گفتگوی مافیاها در اتاق از سوی دیگر باعث میشود مخاطبانی که برای همراهی بیشتر، در شبها چشمهایشان را میبندند تا بتوانند بیشتر درگیر بازی شوند عملا دیگر امکان این کار را نداشته باشند. به طور کلی دکور شلوغ و پر از المانهای فناوری باعث شده اصل اساسی بازی مافیا که ارتباط انسانی است زیر سوال برود و پلیرها نتوانند ارتباط مناسبی با هم بگیرند و به تبع آن مخاطب نیز ارتباطش با بازی گسسته شود.
سناریوی الکلاسیکو؛ نقطه ضعف اصلی!؟
سناریوی این بازی ترکیبی از سناریوهای مجموعههای قبلی با استفاده از کاراکترها و نامهای جدید و کمی تغییرات است. در اینجا کاراکتر مستقلی شبیه زودیاک (در شبهای مافیا – زودیاک) به نام چرچیل داریم. اتاق مردگان این بازی نیز شبیه زودیاک است. همچنین کاراکتر مورنو مانند کاراکتر تفنگدار در سناریوی زودیاک است. ایدههایی مانند کارتهای حرکت آخر نیز از سناریوی پدرخوانده وام گرفته شده. البته همه اینها اگر درست طراحی میشد میتوانست جذابیتی بیشتر به این سناریو نسبت به سناریوهای قبل ببخشد.
یکی از علتهایی که باعث میشود برخی از ایدهها، کاراکترها و اکتهای مربوط به آنها اصلا در طول بازی به چشم نیاید این است که رول بوک بازی به طور صحیحی برای مخاطب شرح داده نشده است. برخلاف مجموعههای قبلی که در ابتدای قسمت اول، گرداننده، قوانین بازی زا یک بار به طور کامل شرح میداد و در طول بازی نیز توضیحاتی درباره کاراکترها و فعالیتهایی که برای اولین بار رخ میداد ارایه میداد اینجا خبری از توضیحات نیست. حتی تیزر مربوط به رول بوک بازی نیز به شکل داستانی و غیرشفاف ارایه شده که اصلا گویا نیست. در واقع این ایده که رول بوک بازی به صورت انیمیشن و توسط هوش مصنوعی نمایش داده شود اصلا در نیامده است.
بدین ترتیب، مخاطب نمیتواند با سناریو و کاراکترها ارتباط خوبی برقرار کند. حتی اسامی انتخاب شده برای اغلب کاراکترها نیز برای مخاطب، حتی مافیابازها و سینمادوستها ناشناخته است و جذابیتی ایجاد نمیکند. گرچه معمولا به مرور زمان مخاطبان با کاراکترها و قوانین بازی آشنا میشوند اما نحوه طراحی و کارکردانی نیز آن قدر ضعیف است که نمیتواند حتی مافیادوستان حرفهای را اقناع کند. در ادامه با ضعفهای کارگردانی هم اشاره میکنم
ضعفهای کارکردانی
با دیدن الکلاسیکو، تازه به ارزش ساختههای سعید ابوطالب پی میبریم. البته تجربه گرانبار ابوطالب در ساخت ریالیتی شو و برنامههای اینچنینی و استفاده از عوامل حرفهای به کمکش آمده تا حتی ضعیفترین سریهای پدرخوانده نیز بسیار جذابتر از الکلاسیکو باشد. اما تجربهای مثل شبهای مافیا – زودیاک نشان داد که اگر سناریو و کارگردانی خوب در کنار هم قرار گیرد میتواند مجموعههای مشابه موفق تولید کند.
در این مجموعه همه عوامل دست به دست هم داده تا ضعف کار کامل شود. از طراحی دکور و صحنه گرفته تا استفاده بیش از اندازه از فناوری و شکل چهرهپردازی به گونهای است که جذابیت اصیل بازی مافیا را از بین میبرد. استفاده از جلوههای ویژه برای شات کردن و دیفیوز، بیشتر با الهام از فیلمهای ترسناک اجرا شده تا فیلمهای جنایی و مافیایی که سنخیت بیشتری با برنامه دارند. ایدههای جدید زیادی در این برنامه به کار رفته که متاسفانه اغلب آنها یا عقیم مانده و یا برعکس جواب داده.
تجربه نشان داده استفاده از پلیرهای مناسب، میتواند همه ضعفها را تا حد زیادی کاور کرده و مخاطب را راضی نگه دارد. استفاده از پلیرهایی مثل مجید واشقانی، بهاره افشاری، مهدی دانایی، فاطیما بهارمست و .. حتی بدون همه این جلوههای ویژه و دکورهای پرخرج نیز میتواند مخاطبان را جذب کند. اما حتی ترکیب پلیرها بخصوص در قسمت سوم، به گونهای نیست که بتواند ضعفهای کار را بپوشاند.
استفاده از پلیرهای نابلد معمولا یک ضعف در این برنامهها تلقی میشده. اما گاعی حضور چنین پلیرهایی که در سطح متوسط به پایین هستند اتفاقا جذابیت بازی را افزایش میداده که نمونه آن را در پدرخوانده شاهد بودیم که ترکیب بازیکنان متوسط و قوی باعث جذابیت بازی شده بود به طوری که پلیرهای ضعیفتر در قسمتهای بعدی اتفاقا بازی بهتری از خود نشان میدادند. اما حضور برخی از پلیرها، به نوعی وهن مخاطب است. پلیرهایی که نه تنها نابلد هستند بلکه اصولا بازی برایشان ارزشی ندارد و هیچ تلاشی هم برای آن نمیکنند. برخی از افراد خودشان باید نه گفتن را یاد بگیرند و در جایی که نباید حاضر نشوند.
نظرات مخاطبان نشان میدهد که تا چه اندازه از حضور برخی از بازیگران در این مجموعه آزرده شدهاند. موضوع اصلا به محبوبیت یا ناشناخته بودن بازیگران ربطی ندارد. اتفاقا بسیاری از بازیگران و افراد ناشناخته، پلیرهای جذابی در این بازی از آب درآمدهاند که حضورشان به بازی حرارت و گرمی میبخشید حتی اگر بازیکن قدرتمندی نبودهاند. بهتر بود یک مجموعه از بازیکنان انتخاب میشدند – حتی اگر امکان یا سرمایه کافی برای حضور بازیگران بیشتری نبود – و ترکیبهای مختلفی از آنها در قسمتهای مختلف به کار گرفته میشد. تجربه نشان داده حتی تکرار یک ترکیب خوب از پلیرها نیز در قسمتهای متعدد، برای مخاطبان به اندازه کافی جذاب است.
گرداننده، گرداننده، گرداننده
و اما آخرین نکتهای که میماند مربوط به گرداننده بازی میشود. همان طور که گفتم ای کاش برخی افراد نه گفتن را یاد میگرفتند. سیامک انصاری از آن جمله است. او اجرای چندین برنامه را به عهده گرفته و نمونه اخیر آن در حد یک فاجعه است. در طول بازی مشخص است که او هیچ رغبتی به این بازی ندارد و گویا فقط به خاطر پول اجرای این برنامه را به عهده گرفته. پس از اتمام بازی به سرعت خارج میشود. در طول بازی کلمات به زور از دهانش خارج میشود و از همه بدتر اینکه بازی را به مضحکه گرفته است و با اطوارها و شکلکهایی که در میآورد بازی را از هیجان و جذابیت میاندازد.
برخلاف مجموعه جوکر که اتفاقا یک مجموعه طنز بود و سیامک انصاری در آن بسیار جدی بود، در بازی مافیا که نیاز به جدیت دارد، کاراکتری مضحک از خود به نماش گزارده است. او نه تنها توضیحات نقشها را در زمان مورد نیاز به زبان نمیآورد بلکه حرکات بسیار نازلی در شبها از خود نشان میدهد. یکی از نقاط ضعف مهم این برنامه که مورد انتقاد بسیاری از مخاطبان هم بوده، حضور سیامک انصاری و نحوه گردانندگی او بوده است.
