0
لطفاوارد شویدیاثبت نام کنیدبرای انجام این کار.

ایلان ماسک پس از مالکیت بر توییتر دست به تعدیل و اخراج حدود نیمی از کارمندان توییتر زده و تحولاتی انقلابی در آن به وجود آورده است. او مهندسان خود در شرکت تسلا را به این شرکت آورده تا کدنویسی کارکنان توییتر در ۳۰ تا ۶۰ روز گذشته را بررسی و عملکرد آنها را ارزیابی کنند. نزدیکی ایلان ماسک به راستگراها باعث شده، بسیاری از افراد وابسته به حزب دموکرات، رسانه‌ها و احزاب چپ‌گرا در غرب از توییتر دلسرد شوند. در عوض، طرفداران حزب محافظه‌کار اکنون سر از پا نمی‌شناسند.

در مقابل یک شبکه اجتماعی به نام مستودون که از سال ۲۰۱۶ راه افتاده و ظاهری شبیه توییتر دارد، به نظر می‌رسد تبدیل به جایگزین توییتر برای چپگراها شده است. یکی از کاربران توییتر در یک توت (معادل توییت در این شبکه اجتماعی) اظهار کرده Mastodon می‌تواند خانه جدیدی برای آنتی فا و ضدفاشیست‌ها شود و این خوب است.

جالب این‌که ایلان ماسک در شروع فعالیتش در توییتر دستکم سه توییت تحقیرآمیز درباره ماستودون منتشر کرده و گرچه زود آنها را پاک کرده است اما به نظر می‌رسد نفرت ماسک از این شبکه اجتماعی بسیار عمیق‌تر از این حرف‌ها باشد. من متوجه شدم توییتی که در آن لینک به یک اکانت در ماستودون درج شده با یک هشدار از توییتر مواجه می‌شود که لینک را مخرب تشخیص می‌دهد. بار دیگر خواستم امتحان کنم و یک لینک از این شبکه اجتماعی را داخل یک توییت قرار دادم اما امکان پست توییت وجود نداشت.

به نظر می‌رسد یک رقابت واقعی بین توییتر و mastodon در جریان است. رقابتی نابرابر میان یک شبکه اجتماعی محبوب که میلیون‌ها کاربر دارد و پلتفرم دیگری که تنها چند ده هزار کاربر دارد. اما آیا ماستودون می‌تواند به جایگزین توییتر برای گرایشات چپ‌گرایانه تبدیل شود؟ آینده توییتر با مدیریت ایلان ماسک به کدام سمت خواهد رفت؟ در این مطلب می‌کوشیم نگاهی گذرا به موضوع در یافتن پاسخ این سوالات بیندازیم و بعدا به شکل مفصل‌تری درباره توییتر، قبل و بعد از ایلان ماسک سخن خواهی گفت. لازم به ذکر است تحلیل و زاویه دید ما در این مطلب و سایر موضوعات، بدون لحاظ کردن گرایشات چپ و راست فردی، سوگیری سیاسی و شخصی یا هرگونه انگیزه‌هایی خارج از منطق و استدلال‌گرایی است.

چرا سلطه‌ی ماسک بر توییتر به لحاظ سیاسی اهمیت دارد؟

در جریان انتخابات سابق ریاست جمهوری آمریکا، موضوع قدرت شبکه‌های اجتماعی در این کشور بسیار برجسته شد و نگارنده هم طی مقاله‌ای به آن پرداخت. اصلاحیه بخش ۲۳۰ قانون نزاکت ارتباطات مصوب ۱۹۹۶، یعنی زمانی که شروع گسترش وب جهان گستر یا World Wide Web یا همان www بود، تا امروز حافظ آزادی بیان موجود در این شبکه جهانی یعنی اینترنت بوده است. اما این قانون از طرفی قدرت بسیاری زیادی را در اختیار شبکه‌های اجتماعی قرار می‌دهد. تا جایی که می‌تواند فرد اول کشور، یعنی رییس جمهور ایالات متحده را به محاق برده و ساکت کند.

در سال ۲۰۲۰ پس از آن‌که توییتر در ابتدا با نشان‌دار کردن توییت‌های ترامپ و هشدار مبنی بر جعلی بودن اطلاعات توییت‌های او بالاخره و پس از تعلیق‌های موقتی، اکانت دونالد ترامپ را برای همیشه مسدود کرد این موضوع به بحثی داغ در میان کاربران فضای مجازی و رسانه‌ها بدل شد. مدیر توییتر در آن زمان جک دورسی بود و توییتر از جانب هواداران حزب محافظه‌کار و به طور کلی راستگرایان در هر جای دنیا، متهم به حمایت از یک طیف خاص و دارای جهت‌گیری و گرایشات چپ‌گرایانه (و نزدیک به دموکرات‌ها در آمریکا) می‌شد.

راست‌گرایان افراطیِ حامی ترامپ، این شبکه‌های اجتماعی و به طور کل رسانه‌های جریان اصلی را وابسته به جریانی می‌دانستند که آن‌ها را تحت نام کلی گلوبالیست‌ها مورد شماتت و تحقیر قرار می‌دادند. البته نه آن نوعی از گلوبالیسم (جهانی‌سازی) که مورد نقد چپ‌هاست بلکه گلوبالیسم مدنظر آن‌ها اشاره به یک همدستی جهانی برعلیه سرمایه‌داری کلاسیک است که ترامپ می‌کوشید آنها را نمایندگی کند.

به هر حال توییتر موفق شد صدای رییس‌جمهور ترامپ را در یکی از مهم‌ترین بزنگاه‌های سیاسی کشور خاموش کند. پس از مسدود شدن اکانت ترامپ در اینستاگرام، فیسبوک و یوتیوب او تصمیم گرفت شبکه اجتماعی خودش با نام Truth را راه‌اندازی کند. شبکه‌ای برای دفاع از حقیقت و آزادی بیان. گرچه به نظر می‌رسد سرنوشتش خیلی بهتر از شبکه‌های اجتماعی مشابه مانند پارلر نشود، که دامنه نفوذش فقط محدود به جریان‌های محافظه‌کار و راست افراطی شد.

حالا پس از مالکیت ایلان ماسک بر توییتر انتظار می‌رفت ترامپ به این شبکه اجتماعی بازگردد. توییتر حساب او را رفع تعلیق کرد اما ترامپ گرچه خوشحالی خود از مالکیت جدید توییتر را پنهان نکرد اما اعلام کرد به توییتر برنمی‌گردد.

این چکیده نشان می‌دهد تسلط فردی متعلق به جناح راست بر توییتر تا چه اندازه می‌تواند در موازنه قدرت میان شبکه‌های اجتماعی حایز اهمیت باشد. در حالی که سایر شبکه‌های اجتماعی آمریکایی و بسیاری از رسانه‌های بزرگ متعلق به احزاب چپ‌گراست، حالا توییتر به عنوان یکی از محبوب‌ترین شبکه‌های اجتماعی که اثرگذاری ویژه‌ای در جریانات سیاسی روز دارد در اختیار راستگرایان قرار گرفته است.

5772813

توییتر ایلان ماسک چگونه توییتری خواهد بود

در ۴ آوریل، ایلان ماسک ۹.۲ درصد از سهام توییتر را خرید. با این خرید به او یک صندلی در هیات مدیره پیشنهاد شد. اما او تغییر مسیر داد و در برابر، برنامه ای را برای تصاحب کامل توییتر در ۱۴ آوریل اعلام کرد.

نویسنده‌ای در ژاکوبن می‌گوید: «در آستانه ی خرید توییتر، ماسک خود را به عنوان مدافع آزادی بیان معرفی کرد. هر کسی درکی از واقعیت داشته باشد می‌تواند متوجه شود که این ادعا درست نیست، زیرا ماسک سابقه ساکت کردن منتقدان خود و سرکوب کارگرانش را دارد، اما این بدان معنا نیست که او تاثیر زیادی بر مدیران و محتوای توییتر نخواهد داشت تا آن ها را در جهت هدف های خود به کار گیرد.»

بالاخره ماسک با جمع‌آوری ترکیبی از وام‌ها و سرمایه شخصی، توانست تامین مالی این معامله‌ی بزرگ را فراهم کند و بر صندلی ریاست تکیه بزند و توییتر را بار دیگر به یک شرکت خصوصی بدل کند.

پس از تسلط ماسک بر توییتر و همزمان با اقدامات انقلابی او، جمع قابل توجهی از کاربران حقیقی این شبکه اجتماعی حساب‌های خود را غیرفعال کردند و تعداد دنبال کنندگان حساب‌های پرمخاطب به طرز قابل توجهی کاهش یافت.

براساس گزارشی که روز سه ‌شنبه در ان‌بی‌سی‌نیوز منتشر شد، تعداد دنبال‌کنندگان حساب‌های توییتری پرمخاطبی چون حساب باراک اوباما*، کیتی پری و تیلور سوییفت صدها هزار نفر کاهش یافت. (* به عنوان نمونه، اوباما که با ۱۳۱ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فالوور بیشترین تعداد دنبال کننده را در توییتر دارد از روز دوشنبه (۵ اردیبهشت) ۳۰۰ هزار نفر از دنبال کنندگان خود را از دست داد.) در مقابل تعداد فالوورهای سیاست‌مداران و شخصیت‌های راست گرا از روزی که خبر فروش توییتر به ماسک منتشر شده، افزایش قابل توجهی یافته است.

یکی از رسانه‌های وابسته به طیف چپ که از مخالفان مالکیت ماسک بر توییتر است، روزنامه نیویورک تایمز است. این روزنامه طی مقاله‌ای گزارش داد که توییتر اکانت تعداد زیادی از روزنامه‌نگاران را مسدود کرده است:

جالب آن‌که بسیاری از کاربران در ذیل توییت مربوط به این خبر از نیویورک تایمز اظهار کرده‌اند که این مسدودسازی‌ها به خاطر داکسینگ Doxing بوده است. داکسینگ (dox مخفف documents به معنی اسناد است) به نشر اطلاعات شخصی یا آشکار و عمومی کردن سوابق شخصی که قبلاً خصوصی بود یا به دست آوردن آن دشوار بود اطلاق می‌شود.

گرچه تعدیل نیروی گسترده و اخراج فوری حدود نیمی از کارکنان توییتر موجب شکایت بسیاری از این کارمندان از توییتر شده اما اقدامات انقلابی توییتر به همین‌ها منحصر نمی‌شود. او پس از مالکیت بر توییتر مدیران رده بالای شرکت از جمله مدیر عامل توییتر (جانشین جک دورسی) را اخراج کرد. از جمله اقدامات دیگر او نظرسنجی از کاربران برای بازگردان حساب‌های کاربری تعلیق شده (با عنوان عفو عمومی) است که با همین روش، اکانت دونالد ترامپ را بازگرداند.

او معتقد است که تعدیل محتوا بسیار محدود کننده است و آزادی بیان را تضعیف می کند. با این حال بسیاری معتقدند که چنین دیدگاهی بیم از افزایش سوء استفاده ناشی از انتشاراطلاعات نادرست و محتوای سخنان نفرت انگیز را در این شبکه اجتماعی افزایش می دهد.

چالش دیگری که توییتر ماسک با آن مواجه شده، قهر موقت خریداران تبلیغات از این شبکه اجتماعی است. خریداران تبلیغات که حدود ۹۰ درصد از درآمد توییتر را تامین می‌کنند به دلیل تضعیف مقررات محتوایی توییتر که به افزایش اطلاعات غلط و محتوای سمی منتهی شده به طور موقت خرید تبلیغات از توییتر را متوقف کرده‌اند. به گفته افراد مطلع IPG، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های تبلیغاتی، روز دوشنبه در آژانس‌های رسانه‌ای خود به مشتریان توصیه کرد خرید تبلیغات توییتر را به دلیل نگرانی‌ از نظارت بر محتوا موقتاً متوقف کنند.

گرچه ماسک در بیانیه‌ای پس از اعلام قرارداد توییتر نوشت: «آزادی بیان بستر یک دموکراسی کارآمد است و توییتر بازار دیجیتالی است که در آن موضوعات مهم برای آینده بشریت مورد بحث قرار می‌گیرد.» اما منتقدان او عقیده دارند: «ماسک با تصاحب توییتر نشان داده است که ثروت او به این معناست که او نه نیاز دارد و نه اهمیتی می دهد که در مورد پیامدهای پیشنهادهای خود به طور جدی فکر کند. برنامه‌های او برای پلتفرمی با میلیون‌ها کاربر بر اساس تجربه فردی اش انجام می‌شود.»

آیا Mastodon می‌تواند به رقیب قدرتمندی برای توییتر بدل شود؟

پس از اتفاقاتی که در پی تصاحب توییتر توسط ایلان ماسک رخ داده، بسیاری از افراد شناخته شده و کاربرانی که دارای عقاید و گرایشات سیاسی پررنگ هستند یا از این شبکه اجتماعی خداحافظی کرده و یا به دنبال جایگزینی برای آن هستند. در این میان به نظر می‌رسد تنها جایگزین موجود ماستودون باشد که حتی این افراد نیز می‌دانند قادر به رقابت با توییتر نخواهد بود. اما فعلا تنها گزینه موجود است.

ماستودون که سال ۲۰۱۶ از سوی اوژن روچکو (Eugen Rochko) راه‌اندازی شد یک «پلتفرم شبکه اجتماعی رایگان، متن‌باز و نامتمرکز است» که نامش از یک گونه منقرض‌شده نزدیک به ماموت‌ها و فیل‌ها گرفته شده است. نرم‌افزار این شبکه اجتماعی توسط ماستودون gGmbH، خیریه‌ای آلمانی و تحت رهبری روچکو، ارائه شده است.

ماهیت متن‌باز ماستودون به این معناست که کد اصلی آن در اختیار عموم قرار دارد و هر کسی امکان تغییر و انتشار نسخه خاص خود را دارد. در نتیجه توسعه‌دهندگان به صورت داوطلبانه با رفع مشکلات، به تقویت کد ماستودون کمک می‌کنند و گاهی قابلیت‌های جدیدی به آن اضافه یا آن را به زبان‌های مختلف ترجمه می‌کنند.

هر کسی می‌تواند نسخه خاص خود از ماستودون را منتشر کند و قوانین و مقرراتی را که تنها برای آن نسخه صدق می‌کنند برایش در نظر بگیرد. این قوانین و مقررات سپس برای تمامی کاربران آن نسخه اعمال می‌شود.

ماستودون جزئی از گروه فدیورس (Fediverse) یا جهان فدرالی (federated universe) است. این گروه متشکل از پلتفرم‌های فدرالی است که پروتکل‌های ارتباطی مشترکی دارند.

ماستودون برخلاف توییتر پست‌های خود را نه بر اساس الگوریتم، بلکه به ترتیب تاریخ نمایش می‌دهد. خبری هم از تبلیغات نیست و بودجه را جامعه تامین می‌کند. هزینه اکثر سرور‌ها به وسیله کاربرانش تامین می‌شود. بودجه سرور‌های تحت نظارت ماستودون (ماستودون سوشال و ماستودون آنلاین) از طریق پلتفرم پتریان (Patreon) تامین می‌شود.

با اینکه ماستودون ظاهری شبیه به توییتر دارد، اما در عمل شبیه دیسکورد است و هر سرور قوانین و فرهنگ خاص خود را دارد.

اما ماستودون برخلاف دیکسورد و توییتر قدرتی در مقابل کاربران یا سازندگان سرور‌ها ندارد. در نتیجه خبری از نظارت بر محتوا یا قانون‌گذاری درمورد پست‌ها نیست.

نیویورک تایمز بسیار علاقه‌مند است که ماستودون به جایگزینی مطرح برای توییتر بدل شود. این نشریه طی مقاله‌ای مفصل به معرفی این شبکه اجتماعی و مزایای آن در مقابل توییتر و همچنین آموزش نحوه استفاده از آن پرداخته است. اما با همه این‌ها به نظر نمی‌رسد ماستودون شانس چندانی در این رقابت داشته باشد.

نام ماستودون هر بار که افراد چپگرا از عملکردهای توییتر به خشم می‌آیند شنیده و مطرح می‌شود اما هرگز به طور جدی از آن استقبال نشده است.

هنگام بررسی گزینه‌های جایگزین، پیشنهادات اغلب در جهت بازگشت به لحظه‌ای از گذشته وب است که تصور می‌شود بهتر است: روزهای اولیه وب، روزهایی که بسیاری از مردم از Tumblr استفاده می‌کردند، یا زمان قبل از تسلط پلتفرم‌های امروزی که وبلاگ نویسی محبوب بود. در حالی که احیای بلاگ ها ممکن است جذاب به نظر برسد، اما پیشنهادها برای برگرداندن عقربه زمان به عقب و دوره ایده آل اینترنت، تغییر انگیزه های ساختاری وب را در نظر نمی گیرند.

منتقدان فعلی توییتر، این نقطه را لحظه‌ای حساس در این رقابت می‌دانند و خاطرنشان می‌کنند: «این امکان وجود دارد که خرید توییتر توسط ماسک، لحظه ی مهمی در تاریخ این پلاتفرم باشد – لحظه ی آغاز افول آن و نیاز به نه تنها ساخت گزینه های جایگزین، بلکه ایجاد شرایط گسترده تر برای پیشرفت آنها به روش هایی که Mastodon فاقد آن بوده است.»

حال باید دید آیا به زودی نام‌های دیگری در حوزه پلتفرم‌هاو شبکه‌های اجتماعی برای رقابت و بهتر بگوییم مقابله با توییتر مطرح می‌شوند یا اوضاع به شکل دیگری پیش خواهد رفت.

 

 

منابع و مآخذ:

نشریه پیوست

دیجیاتو

روزنامه دنیای اقتصاد

اخبار روز

ایرنا

توییتر

NYTimes

 

دروغ‌های الهام‌بخش: پشت پردۀ اقتصاد جديد اينفلوئنسری
آینده اینترنت در ایران؛ بر سر فضای مجازی چه خواهد آمد؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF